يك شب كمكى عيش به ياد دل ما كن

يك شب كمكى عيش به ياد دل ما كن يادِ فقرا كن گر عيش كنى با مى معشوقه به پا كن يادِ فقرا كن چون…

ادامه مطلب

نيلاب

نيلاب كتاب و شعر و شب و ماهتاب در نيلاب بود به عمر شبى را حساب در نيلاب كباب زمزمهء تازيانه شوقست فگنده اند تو…

ادامه مطلب

ميوند

ميوند ‎اى جاده ى خوش هواى ميوند ‎ اى خاطر خلق از تو خرسند ‎اى طينت پاك را همآهنگ ‎اى روح گشاده را همانند ‎اى…

ادامه مطلب

‏‎مگر شب زلف آن شيرين شمايل بود در دستم‎

‏‎مگر شب زلف آن شيرين شمايل بود در دستم‎ كه دل چون مرغ دست آموز مايل بود در دستم ‏‎چو موج هر جا كه رفتم،…

ادامه مطلب

‎گوشت و ناخن

‎گوشت و ناخن ‎ريخت آهو بچه ى نا پخته سال ‎ طرح الفت با يكى روباه زال ‎با خيال خام و با تدبير سست ‎با…

ادامه مطلب

‎كه شتر را خوردند با بارش

‎كه شتر را خوردند با بارش ‎اشترى را دوان دوان ديدم ‎بار بر پشت و پشت بر بار ش ‎يكه و ياغى و تك و…

ادامه مطلب

‎فرفرك بى صدا

‎فرفرك بى صدا ‎دى با رفيق زنده دلى مهربانكى ‎بيرون شدم ز خانه چو تير از كمانكى ‎رفتم به ميله تا بخرم بهر كودكان ‎پوقانكى…

ادامه مطلب

‎عقده ى آدم

‎عقده ى آدم ‎از اين پس آدمى را نردبانها ميشود گردون ‎ دگر گنبد بنا كن، ورنه رسوا ميشود گردون ‎كمند عشق ماه و مهر…

ادامه مطلب

‎شعر

‎شعر ‎گر جهان بى عدالت را عدالت رهبر است ‎از كم و بيش من و ما اين چه شور محشر است ‎آدمى را آدميت در…

ادامه مطلب

سيماب صفت هر چه تپيديم و جهيديم

سيماب صفت هر چه تپيديم و جهيديم آيينه رخى را به مقابل نرسيديم استاد ضيا قاريزاده

ادامه مطلب

زنجير پا

زنجير پا اين كه دارد آتشى بر فرق و دودش بر هواست نيست سگرت جان شيرين واصل لب هاى ماسىت راست دودش بر جگر چون…

ادامه مطلب

رفتيم از اين باغ هجرى تو حاصل

رفتيم از اين باغ هجرى تو حاصل داغ تمنا چون لاله بر دل هر جا كه رفتيم يادِ تو كرديم وادى به وادى منزل به…

ادامه مطلب

‏‎دل من

‏‎دل من ‏‎عمري است به ياد لب جانانه دل من ‏‎خون مى چكد از ديده به پيمانه دل من – ‏‎ آيينه ى ما محو…

ادامه مطلب

در این ستمکده نومید خفته‌ای بیدل

در این ستمکده نومید خفته‌ای بیدل به آرزوی دلت ميدهم قسم برخيز نواي آدم ستاره كور شد و جلوه زد سحر برخيز به ياد منتظران…

ادامه مطلب

‎خزان زندگى

‎خزان زندگى ‎خزان باز شيرازه اى گل گسيخت ‎فرا روى آب روان خاك ريخت ‎ورق گشت يكباره گلزار را ‎شكستند در چشم گل خار را…

ادامه مطلب

چمن چراغان است اى اى گلكم

چمن چراغان است اى اى گلكم چشمم به گريان است اى اى گلكم دلم پريشان است اى اى گلكم استاد احمد ضيا قاريزاده

ادامه مطلب

تفتيش

تفتيش دايماً در كار ها تفتيش از دولت بجاست گر مفتش دزد باشد كار مردم با خداست پرتو تفتيش عادل چون بهر كارى فتد يا…

ادامه مطلب

پس پرده

پس پرده پير من اهل ريا بود نمى دانستم رند آلوده قبا بود نمى دانستم در تهء خرقه صنم داشت نمى فهميدم رهبر راه خطا…

ادامه مطلب

بهار

بهار بهار ميرسد اى سرو دلنواز بيا به چاره سازى دلهاى پاكباز بيا بهار شد كه رود آب رفته باز بجوى تو هم به سوى…

ادامه مطلب

‎باز پرس

‎باز پرس ‎آه از صداى هارن موتر سوار ها ‎آه از غرور اين همه سرمايه دار ها ‎مركوب، مار كفچه و راكب چو اژدهاست ‎بر…

ادامه مطلب

اى عكس نشان سال و ماهي بودى

اى عكس نشان سال و ماهي بودى بر تازه جوانى ام گواهي بودى من پير شدم ولى جوانى تو هنوز الحق كه رفيق نيمه راهي…

ادامه مطلب

افق بلند

افق بلند ‎اى صبا! سوى وطن رو به نشاني كه تو دانى ‎عرضه كن حال دل من به زباني كه تو دانى ‎بوسه زن از…

ادامه مطلب

آبله پوش

آبله پوش هستى و اين همه ابرام چه خواهد بودن ‏‎ نيستى و طلب كام چه خواهد بودن ‏‎مردگان هم نگرانند كه محشر برسد ‏‎عدم…

ادامه مطلب

‎يا ايها الوزيران‎

‎يا ايها الوزيران‎ ‎يا ايها الوكيلان ‎يكبار انظرونا ، في الحال مردمونا ‎كز جورحا كمونا، سر گشته اند و حيران ‎يا ايهاالوزيران ‎يا ايهاالوكيلان ‎تا…

ادامه مطلب

نوروز

نوروز ‏‎نوروز ديگر آمد و سال دگر گذشت ‏‎اين يك به شورآمد و آن يك به شر گذشت ‏‎تقويم پار كهنه شد و رفت از…

ادامه مطلب

‎نامردمى

‎نامردمى ‎دلم را سر بسر سودا گرفته ‎كه در زلف بتان ماوا گرفته ‎سياه زلفان او در پا فتاده ‎بلا بالاى او بالا گرفته ‎غم…

ادامه مطلب

مشت پر

مشت پر لب گلفام تو ياقوت ترى را ماند دهن تنگ تو تُنگ شكرى را ماند بيت ابروت بود مطلع ديوان جمال قامتت مصرع بر…

ادامه مطلب

‎گناه هوشياران

‎گناه هوشياران ‎بگفت مردك زندانى يى به زندانبان ‎ كه از چه خنده نمايى به ما گنهكاران؟ ‎خطاى ماست نفهميده، از تو فهميده ‎گران نه…

ادامه مطلب

کبوتر سپید

کبوتر سپید شفقی بال و پر کبوترکان هم‌چون سیمین سفینه اخترکان زود آیید بر سر بام‌ها فرود آیید آخرین زنگ شب نواخته شد برخیزید از…

ادامه مطلب

فرشته ى رحمت

فرشته ى رحمت چنين رسيد خبر بهر ما ز اهل خبر كه زن فرشته ى رحمت بود در اين محضر زن است مادر مردانِ نامور…

ادامه مطلب

عبث چون چشم قربانى وبال مرد و زن بردى

عبث چون چشم قربانى وبال مرد و زن بردى ورق گرداندى و روى سياهى در كفن بردى به نورى دل دو گامى هم درين وادى…

ادامه مطلب

‎شعر فرمايشى

‎شعر فرمايشى ‎به پا در نوشتن ، به سر تاختن ‎ره راست از چاه نشناختن ‎به پيمانه دريا فرو ريختن ‎به ديوانه نرد خرد باختن…

ادامه مطلب

‎سياه چشم

‎سياه چشم ‎سياه چشم اى گل نو رسته ى من ‎سياه چشم اى بت گلدسته ى من ‎سياه چشم اى سياه چشم جفا كار ‎ببين…

ادامه مطلب

زمين ما به ده بورى ست باور ميكنى يا نه

زمين ما به ده بورى ست باور ميكنى يا نه نه آب آنجا نه اَو مورى ست باور ميكنى يا نه پى آبادى اش نى…

ادامه مطلب

‎رفتم

‎رفتم ‎چون ابر ز كوى تو گزر كردم و رفتم ‎چشم خود و دامان تو تر كردم و رفتم ‎اى ماه ز مهر تو چو…

ادامه مطلب

دل راز دار

دل راز دار بنگر كه آخر اين دل هر دم نياز كن خون شد ز جور آن بت هر لحظه ناز كن آرام و صبر…

ادامه مطلب

در سجده ى خداست تونائى بقا

در سجده ى خداست تونائى بقا تا حلقه است زور كمان كم نمى شود ضيا قاريزاده

ادامه مطلب

‎خزان ديگر

‎خزان ديگر ‎فصل خزان رسيد و جهان زرد و زار شد ‎فرش زمردين چمن زرنگار شد ‎قمرى زبون و سرو سهى گشت واژگون ‎در مرگ…

ادامه مطلب

چمن چراغان است

چمن چراغان است چمن چراغان است اى اى گلكم چشمم به گريان است اى اى گلكم دلم پريشان است اى اى گلكم نسيم صبحدم گشته…

ادامه مطلب

تنها پياده مسئول

تنها پياده مسئول شد اين قرار به مجلس كه احمد و محمود شود محاكمه آن صورتى كه معمولست ميان مجلس و اعضاى آن غريوى بود…

ادامه مطلب

پرواز در شبها

پرواز در شبها ‏‎از اينجا رفته ام تا آسمان يكتاز در شبها ‏‎ به اين بى دست و پايى كرده ام پرواز در شبها ‏‎بيا…

ادامه مطلب

‎بهار ديگر

‎بهار ديگر ساقى بيا كه دى رفت شد روزگار ديگر حاشا كه زنده باشيم ما تا بهار ديگر برخيز و باده آور ، بنشين و…

ادامه مطلب

باز ديد استاد قاريزاده از روحانيت محمود طرزى

باز ديد استاد قاريزاده از روحانيت محمود طرزى ‏‎روح سرگردان ‏‎در كنار سواحل بوسفور ‏‎ گذرم شد به سوي اهل قبور ‏‎شب سيه خيمه كرده…

ادامه مطلب

اى دلبر من

اى دلبر من اى دلبر من ، مه پيكر من خون شد ز غمت، دل در بر من برمن نظرى اى لاله عذار سويم گذرى…

ادامه مطلب

افسانه و سى سانه

افسانه و سى سانه افسانه و سى سانه، چهل مرغك به يك خانه آرام بخواب آرام، اي كودك نازدانه افسانه و سى سانه چهل مرغك…

ادامه مطلب

‎ابر و باران

‎ابر و باران ‎شبى گفت باران به ابر سياه ‎كه اى تيره بخت نگون بار گاه ‎ تو را رنگ و رو همچو شب داده…

ادامه مطلب

‎ويرانى مردم

‎ويرانى مردم ‎يك بار نگاهى به پريشانى مردم ‎آبادى كس نيست به ويرانى مردم ‎خلقى نتوان داد به باد از پى حرصى ‎مردم نتوان كشت…

ادامه مطلب

‎نى فيض ياب پيرى، نى بهره از جوانى

‎نى فيض ياب پيرى، نى بهره از جوانى ‎گر زندگى همين است، لعنت به زندگانى استاد ضيا قاريزاده

ادامه مطلب

‎ميروى سوى سفر باز كى مى آيى

‎ميروى سوى سفر باز كى مى آيى ‎اى گل تازه و تر باز كى مى آيى ‎شده ام دور از تو ‎زار و رنجور از…

ادامه مطلب

‎مشاعره با شاعره شيرين كلام ايرانى سيمين بهبهاني

‎مشاعره با شاعره شيرين كلام ايرانى سيمين بهبهاني ‎عريان شد و برجست و كمى خاطرم آزرد ‎بوسيدمش آنگونه كه هوشم ز سرم برد ‎چون باز…

ادامه مطلب