پس پرده

پس پرده
پير من اهل ريا بود نمى دانستم
رند آلوده قبا بود نمى دانستم
در تهء خرقه صنم داشت نمى فهميدم
رهبر راه خطا بود نمى دانستم
زهد را آلت اجراى مقاصد مى كرد
مايل جور و جفا بود نمى دانستم
نه همين خرقه گرو داده بصد ميخانه
سجه اش هم به كراه بود نمى دانستم
كف پا تا بسرم بند به افسون ميكرد
سر اين رشته كجا بود نمى دانستم
شب مرا ديد به ميخانه و شد غرق عرق
خجل از چون و چرا بود نمى دانستم
با مغان شب همه شب بادهء گلگون ميزد
واعظ صبح و مسا بود نمى دانستم
خوب شد خوب كه آگه شدم از تزويرش
در پس پرده چه ها بود نمى دانستم
استاد ضياء قاريزاده
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *