‎ويرانى مردم

‎ويرانى مردم
‎يك بار نگاهى به پريشانى مردم
‎آبادى كس نيست به ويرانى مردم
‎خلقى نتوان داد به باد از پى حرصى
‎مردم نتوان كشت به شيطانى مردم
‎هر كس كه ميان پرِ قو خواب نمايد
‎باشد كه شود واقف عريانى مردم
‎خرچى و خراجات، خوانى و خوراكى
‎مفتى ندهد دست به كس خانى مردم
‎هر ثانيه بدبختى و هر لحظه خرابى
‎يا رب! چه نوشتند به پيشانى مردم
‎آن را كه بود ترس خداوند نخستين
‎لذت نبرد از بچه ترسانى مردم
‎ريش و سبيل از مردم و مدكش به كف تو
‎جانا كه تو را ساخته سلمانى مرد
‎امسال كه گندم به چِل افغانى رسيده
‎ سال دگر آيد به صد افغانى مردم
‎دانى چه بود عاقبت گرسنگى ها
‎فحشا و مريضى و كم ايمانى مردم
‎استاد ضيا قاريزاده
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *