‎باز پرس

‎باز پرس
‎آه از صداى هارن موتر سوار ها
‎آه از غرور اين همه سرمايه دار ها
‎مركوب، مار كفچه و راكب چو اژدهاست
‎بر پشت مار ها بنگر اژدهار ها
‎آهى كه خيزد از جگر مردم غريب
‎در چشم اغنياست چو دود سگار ها
‎اى كاش بار گردن هستى نمى شدند
‎بيچاره ها فلك زده ها خاكسار ها
‎اى كاشكى ز هم بدرد سينه ى زمين
‎اين عقده را زهم گسلد پود و تار ها
‎هر جا كه است بى سر و پايى فرو رود
‎ز ايشان به روى دهر نماند مزار ها
‎يا كاشكى قيامت موعود در رسد
‎غوغا كنند خلق پس از انتظار ها
‎آغاز باز پرس ز هر نيك و بد شود
‎ارباب خير و شر دهد آنجا شمار ها
استاد ضيا قاريزاده
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *