‎عقده ى آدم

‎عقده ى آدم
‎از اين پس آدمى را نردبانها ميشود گردون
‎ دگر گنبد بنا كن، ورنه رسوا ميشود گردون
‎كمند عشق ماه و مهر را از گردن اندازد
‎بدين تقريب روزى چند رسوا ميشود گردون
‎جبين ها در مقام جستوجو فرسوده خاك است
‎دليل منزل اين كاروان ها ميشود گردون
‎مرا از چاك گندم عقده ى آدم مسلم شد
‎چه پنهان از تو بايد كرد پيدا ميشود گردون
‎زمين بار امانت مى نهد از دوش خود ديگر
‎به رغم عقده ى آدم دوبالا ميشود گردون
‎در اين نه آسمان گر جز پر عنقا نيابد كس‎
‎غبار خاطر دل هاى دانا ميشود گردون
‎استاد ضيا قاري زاده
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *