طلحه مهاجر

زندگینامه طلحه مهاجر طلحه مهاجر، شاعر بدخشانی است‌که به گونه‌ی عمیق اشتیاق به شعر دارد و تا اکنون اشعار زیادی در قالب‌های مختلف سروده است….

ادامه مطلب

از بدخشانم ولی میلم به سوی کابل است

از بدخشانم ولی میلم به سوی کابل است از بخارایم مسیرم سوی بلخ و زابل استمن به قربان هرات و مشهد و بم میشوم قلبم…

ادامه مطلب

اگر آن دخت دروازی بدست آرد دل ما را

اگر آن دخت دروازی بدست آرد دل ما را به لبخند و رُخش بخشم تمام آبِ دریا را ببخشم یفتل بالا و پایین و بهارک…

ادامه مطلب

بدخشان سالهاست که درد دارد

بدخشان سالهاست که درد دارد بدخشان رنگ تلخ و زرد دارد سوالم از تمام مردم این است بدخشان در خودش نامرد دارد ؟ بدخشانم به…

ادامه مطلب

تو از پنجشیر و من لعل بدخشان در بغل دارم

تو از پنجشیر و من لعل بدخشان در بغل دارم تو بر لب نغمه ها داری و من شعر و غزل دارم تو از بازارک…

ادامه مطلب

درین عالم چرا پروانه از پرواز می‌ترسد

درین عالم چرا پروانه از پرواز می‌ترسد قناری در قفس محبوس و از آواز می‌ترسد بیا کار جهان بنگر چه اوضاعی که ما داریم چرا…

ادامه مطلب

عاقِ پدر به کشور ما معتبر شده

عاقِ پدر به کشور ما معتبر شده یارب چرا به کشور ما شور و شر شده آنکس که فکر عز و جلال وطن نمود تیری…

ادامه مطلب

لعنت به این جهانِ پُر از درد و رنج و عار

لعنت به این جهانِ پُر از درد و رنج و عار لعنت به استرس که به ما داده روزگار لعنت به زندگی به جهانِ پُر…

ادامه مطلب

من پریشان خاطرم مردم بدخشانم کجاست

من پریشان خاطرم مردم بدخشانم کجاست سرزمین مادری یعنی خراسانم کجاست گرم بازی های این و آن شدم تهمینه جان من فراموش کرده ام اینکه…

ادامه مطلب

وقتی میخندی جهانم تار و ویران می‌شود

وقتی میخندی جهانم تار و ویران می‌شود قلب من آشفته و دنیا پریشان می‌شود وقتی موهای خودت را باز میداری به خلق مرگ و میر…

ادامه مطلب

یک سو نبرد و جنگ و جدال، یک طرف غم است

یک سو نبرد و جنگ و جدال، یک طرف غم است یک سو صدای گریه و هم درد و ماتم است یک سو جهانِ دهشت…

ادامه مطلب

به پیشواز از روز همبستگی زنان

به پیشواز از روز همبستگی زنان مایه فخر و سرافرازی درین دنیا زن است آه ، در مُلک عزیز ما چرا رسوا زن است ؟…

ادامه مطلب

تو از شب های تار و درد این دنیا چه میدانی

تو از شب های تار و درد این دنیا چه میدانی تو ساحل‌ دیده ای از موج این دریا چه میدانی چو در بزم خرابات…

ادامه مطلب

دل به دریا گر زدم از بهر دیدار تو بود

دل به دریا گر زدم از بهر دیدار تو بود روی سطح آب تصویر پُر از بار تو بود ای مسلمان گر نمیدانی بدان این…

ادامه مطلب

عاشقم ، بدکاره و بد عهد و بی پروا و مست

عاشقم ، بدکاره و بد عهد و بی پروا و مست باورم کن وضعِ من از صد تظاهر بهتر است طلحه مهاجر

ادامه مطلب

ما را هوای پر زدن است و مجال نیست

ما را هوای پر زدن است و مجال نیست ما را امید و مژده ای عید وصال نیست گویا که خون به چشم من انگار…

ادامه مطلب

من ترا ول کرده ام ای عشق، بی تابی مکن

من ترا ول کرده ام ای عشق، بی تابی مکن بار دیگر نور خود بر گیر، مهتابی مکن من که دل دادم پشیمانم ولی ای…

ادامه مطلب

اگر آن دخت پروانی بدست آرد دل ما را

اگر آن دخت پروانی بدست آرد دل ما را به چشمانش ببخشم نقره یا خشت طلا ها را ببخشم مشهد و گرگان و سغد و…

ادامه مطلب

به عشقت من که خوشبینم ولی واقع گرا هستم

به عشقت من که خوشبینم ولی واقع گرا هستم بیایم پیش بابایت و گویم خود کفا هستم ؟ ندارم در بساطم چیزی در عالم تو…

ادامه مطلب

تو مپرس اینکه چرا در غمت افسون شده ام

تو مپرس اینکه چرا در غمت افسون شده ام سر به صحرا زده ام پاک چو مجنون شده ام جرم من بوسه زدن بر رُخ…

ادامه مطلب

دل به دست آوردن آن ماه تابان مشکل است

دل به دست آوردن آن ماه تابان مشکل است هم فراموش کردن زلف پریشان مشکل است آنکه درد عاشقی او را خراب و خسته کرد…

ادامه مطلب

قندهاری را بگو سوی بدخشانم بیا

قندهاری را بگو سوی بدخشانم بیا از ره نیمروز و هلمند سوی پغمانم بیا گرچه میدانم دلت در شهر نیلی است و بس یک چکر…

ادامه مطلب

ما که خود قربان شدیم، دیگر چه قربانی کنیم

ما که خود قربان شدیم، دیگر چه قربانی کنیم خانه های را که پُر درد است چراغانی کنیم ؟ پشت لبخند که ما داریم هزاران…

ادامه مطلب

من که گفتم حال قلبم بی تو هرگز ناب نیست

من که گفتم حال قلبم بی تو هرگز ناب نیست بی تو باغ زندگی پژمرده است ، سیراب نیست بی تو روحم در عذاب و…

ادامه مطلب

اگر خوش تان آمد یک قلبک بزنید

اگر خوش تان آمد یک قلبک بزنید از دست رفته ام دل من را قرار نیست این درد و رنج و آفت ما را شمار…

ادامه مطلب

به قلبم میزنی خنجر و میگویی قوی باشم

به قلبم میزنی خنجر و میگویی قوی باشم رهایم کردی و گفتی نباید منزوی باشم در این دنیا مرا رد میکنی از خود و میگویی…

ادامه مطلب

تو بیا که بی تو این دل شب و هم سحر ندارد

تو بیا که بی تو این دل شب و هم سحر ندارد دل بی قرارم از کس به خدا خطر ندارد تو بهانه گر نمایی…

ادامه مطلب

دو چشمانِ تو می‌گیرد مرا بسیار باور کن

دو چشمانِ تو می‌گیرد مرا بسیار باور کن دو چشمانِ تو سگ دارد ، سگان هار باور کن دو چشمان تو می آید به خوابم…

ادامه مطلب

کاش یوسف به درِ مصر قدم را نمیگذاشت

کاش یوسف به درِ مصر قدم را نمیگذاشت انگشت روی زخم زلیخا نمیگذاشت در لحظه خروج از آن چاه پُر ز درد میرفت و خاطرات…

ادامه مطلب

ما مستحق این همه بی مهری نبودیم

ما مستحق این همه بی مهری نبودیم از درد و غم و رنج فراوان که کبودیم ما را تو مگو کافر و ابلیس و خطا…

ادامه مطلب

من را به جمع مردم وارسته راه نیست

من را به جمع مردم وارسته راه نیست من را کسی به غیر خدایم گواه نیست هر کس رفيق و دلبر و دلدار خویش است…

ادامه مطلب

آن مه تابان به مجلس آمد و خندید و رفت

آن مه تابان به مجلس آمد و خندید و رفت تا بگویم ماه تابان در خودش پیچید و رفت تا بپرسم قصه را وآن خاطرات…

ادامه مطلب

به مناسبت هفتادمین زادروزِ قهرمان ملی، سالار

به مناسبت هفتادمین زادروزِ قهرمان ملی، سالار آزادی، آبروی خاک و نامِ بلند . کلاه کج به تو میزیبید ای شاه خراسانی هنوزم مرد با…

ادامه مطلب

تو بیا عاشق من باش و عذابش با من

تو بیا عاشق من باش و عذابش با من تو بیا ساغر من باش و شرابش با من تو بیا شرم مکن، نغمه شادی سر…

ادامه مطلب

دوبیتی های سر زمین ها

دوبیتی های سر زمین ها الا دلبر مه قربان نگاهت مه قربان دو چشمان سیاهت بیا با ما بشین یک جرعه می خور مه قربان…

ادامه مطلب

کسی را می‌شناسم طفل خود ارزان می‌فروشد

کسی را می‌شناسم طفل خود ارزان می‌فروشد تن خود را برای توته ای از نان می‌فروشد کسی را میشناسم در جهان آرام و بی باک…

ادامه مطلب

مادرم من را ببخش من درد سر بودم برات

مادرم من را ببخش من درد سر بودم برات از بجای خیر باشم من که شر بودم برات مادرم من را ببخش یک عمر دردت…

ادامه مطلب

من ندارم تحفه چون با عشق تقدیمت کنم

من ندارم تحفه چون با عشق تقدیمت کنم گر تو خواهی قلب خود با دست تسلیمت کنم من ندارم چیز با ارزش ولی ای نازنین…

ادامه مطلب

امر ثانی را بمان از علم و انسان دم بزن

امر ثانی را بمان از علم و انسان دم بزن من که کافر نیستم از دین و ایمان دم بزن من نمی‌دانم چرا درب مکاتب…

ادامه مطلب

بی سبب از بر ما رفت و جهان بی رنگ شد

بی سبب از بر ما رفت و جهان بی رنگ شد کاخ این عشق فرو ریخت ، دلِ ما سنگ شد بعد او فاصله مفهوم…

ادامه مطلب

جهان بر حال ما یک بار نه ، صد بار میخندد

جهان بر حال ما یک بار نه ، صد بار میخندد به وضع بی قرار ما جهان بسیار میخندد چنان وضع و هوای ما پریشان…

ادامه مطلب

دو چشمانِ تو می‌گیرد مرا بسیار باور کن

دو چشمانِ تو می‌گیرد مرا بسیار باور کن دو چشمانِ تو سگ دارد ، سگان هار باور کن دو چشمان تو می آید به خوابم…

ادامه مطلب

کسی حال مرا اینجا، در این دنیا نمی‌داند

کسی حال مرا اینجا، در این دنیا نمی‌داند کسی دلتنگی من را در این صحرا نمی‌داند از آن بالای بالا هر چه میگویی بگو اما…

ادامه مطلب

مسعود ما نماد غرور و شهادت است

مسعود ما نماد غرور و شهادت است مسعود ما نماد جلال و صلابت است هر کس که بر مقام بلندش حسود بود حالا خراب و…

ادامه مطلب

من هزاران بوسه تقدیم پدر خواهم نمود

من هزاران بوسه تقدیم پدر خواهم نمود یا که خود را بر رهش چون فرش در خواهم نمود من به درگاه خداوند بزرگ و مهربان…

ادامه مطلب

امی شعر چطور است

امی شعر چطور است آنچه گفتم من که هستم ، آنچه گفتی نیستی من که عاشق پیشه ام ، آخر بگو تو چیستی از بر…

ادامه مطلب

پول های بادآورده

پول های بادآورده از جهان چیزی به جز وصل تو ما را کار نیست این دل دیوانه از وصل تو دست بردار نیست اندکی با…

ادامه مطلب

حال و روزِ من در این ایام چندان خوب نیست

حال و روزِ من در این ایام چندان خوب نیست حال گرگ و گربه ها هم مثل انسان خوب نیست من چه گویم باب حال…

ادامه مطلب

دلم خون است و دنیا را پُر از فریاد میبینم

دلم خون است و دنیا را پُر از فریاد میبینم درین صحرای تار و تیره من فرهاد میبینم دلم از هر چه آدم روی این…

ادامه مطلب

کجایی شاه با عزت و مرد استوار ما

کجایی شاه با عزت و مرد استوار ما کجایی فاتح جنگ و نشان اقتدار ما کجایی تا ببینی دره پنجشیر پُر بار است تو بودی…

ادامه مطلب