امشب که گره بسته گلویم، چه بگویم؟
تنهاستم آری، چه نگویم چه بگویم
یخ بستهام و دوزخِ دوری تو سرد است
خود یک نظر انداز به سویم چه بگویم!
سخت است به رو خوردن و آهی نکشیدن
هرچند نیارم که به رویم چه بگویم
موهای تو و وضع جهان تیره و تار است
بین دو سیاهی چه بجویم چه بگویم
موهای تو شهر است و خیابان و بیابان
او را که من آوارهٔ اویم چه بگویم
اشکی که فرو ريخته بر روی همین شعر
میگوید از او دست بشویم، چه بگویم؟
تک تک تک تک تک تک…هر ثانیه زخمیست
بیتو چه بگویم چه بگویم چه بگویم
سهراب سیرت