مخلوق فراوان است الله یکی است

مخلوق فراوان است الله یکی است وانجا که حقیقت است درگاه یکی است هستند ستارگان بسی‌، ماه یکی است بسیار ملک هست‌، ملکشاه یکی است

ادامه مطلب

هرکس که سزای افسر وگاه بود

هرکس که سزای افسر وگاه بود خدمتگر این خدمت درگاه بود در روی زمین اگر بسی شاه بود شاه همه سنجر ملکشاه بود

ادامه مطلب

ای از همه خسروان چو افریدون فرد

ای از همه خسروان چو افریدون فرد وز دولت تو رسیده بر گردون گَرد ای ‌گشته به دولت تو روزافزون مرد ایزد به تو این…

ادامه مطلب

ای شاه به دولت از جهان بهر توراست

ای شاه به دولت از جهان بهر توراست بر جان و تن مخالفان قهر توراست سلطانی عصر و شاهی دهر توراست با این همه فتح…

ادامه مطلب

ای کرده همه جهان ز ناپاکان پاک

ای کرده همه جهان ز ناپاکان پاک هرگز نبود تو را ز ناپاکان باک ای خسرو پاک پیکر ازگوهر خاک ای‌گوهر پاک احسن الله جزاک‌

ادامه مطلب

بیدادی و فتنه در جهان آیین نیست

بیدادی و فتنه در جهان آیین نیست شادند جهانیان و کس غمگین نیست گل هست به باغ ملک اگر نسرین نیست رکن‌الدین هست اگر معزالدین…

ادامه مطلب

جاوید شها عز و شرف باد تو را

جاوید شها عز و شرف باد تو را تیغ و قلم و جام به‌ کف باد تو را از تاجوران هزار صف باد تو را…

ادامه مطلب

خالق همه اقبال خلایق به تو داد

خالق همه اقبال خلایق به تو داد تا دهر بود بقای اقبال تو باد تو باده به‌ دست همچنین با دل شاد بدخواه تو جان…

ادامه مطلب

در زلف تو آویخته دلبندی ها

در زلف تو آویخته دلبندی ها پیش خردت خیره خردمندی ها در دل دارم که بندگیهات کنم تا خود چه کنی تو از خداوندی ها

ادامه مطلب

سلطان جهان برکیارق باید

سلطان جهان برکیارق باید کز دولت او جهان همی آراید بس برناید تا هنرش بِفْزاید بندد کمر و همه جهان بگشاید

ادامه مطلب

گر خصم نخواست از حسد کار توراست

گر خصم نخواست از حسد کار توراست ایزد ملکا هر آنچه او خواست نخواست امروز که راست این سعادت که تو راست اقبال فزون گشته…

ادامه مطلب

نشناخت ملک سعادت اختر خویش

نشناخت ملک سعادت اختر خویش در منقبت وزیر خدمتگر خویش بگماشت بلای تاج برکشور خویش تا در سر تاج‌کرد آخر سر خویش

ادامه مطلب

هستند به بزمت ای شه شیر شکار

هستند به بزمت ای شه شیر شکار مرغان شبه تن و عقیقین منقار از بهر نشاط تو به روزی صد بار آیند همی چو مطربان…

ادامه مطلب

ای باخته عشق در جهان با دگری

ای باخته عشق در جهان با دگری نوشیده سبک می‌ گران با دگری در مذهب دوستی روا نیست چنین من بی‌ تو به غم تو…

ادامه مطلب

ای شاه تورا ماه نگین خواهد بود

ای شاه تورا ماه نگین خواهد بود زیرِ قدمت ملک زمین خواهد بود ملک تو ز روم تا به چین خواهد بود ما فال زدیم…

ادامه مطلب

ای‌ گوی زَنَخ سخن ز کویت ‌گویم

ای‌ گوی زَنَخ سخن ز کویت ‌گویم وی موی میان ز عشق مویت مویم گر آب شوم‌ گذر به جویت جویم ور سر و شوم…

ادامه مطلب

بیقدرکند رخ تو لالستان را

بیقدرکند رخ تو لالستان را تشویر دهد لب تو خوزستان را ان‌کس که تورا قبلهٔ ترکستان دید از بهر تو کرد قبله‌ ترکستان را

ادامه مطلب

چشم من و چشم آن بت تنگ دهان

چشم من و چشم آن بت تنگ دهان در بیع و شری شدند و در سود و زیان کردند یکی بیع زما هر دو نهان…

ادامه مطلب

خستی دل من به غمزه ای بدر منیر

خستی دل من به غمزه ای بدر منیر چونانکه ملک سینهٔ من خست به تیر در سینه و دل‌کنون دو پیکان دارم از سینه و…

ادامه مطلب

در عشق تو ای صنم مرا رای نماند

در عشق تو ای صنم مرا رای نماند وان طبع لطیف حکمت آرای نماند بر جای همی بود دلم بی‌غم تو تا جای غم تو…

ادامه مطلب

سلطان علم عدل به هر عالم زد

سلطان علم عدل به هر عالم زد درکشور روم عالمی بر هم زد هر دم ز قیاس عیسی مریم زد نگذاشت که نیز هیچ کافر…

ادامه مطلب

گر حاجب و چاوش تو ای ناصر دین

گر حاجب و چاوش تو ای ناصر دین برکشور روم و چین گشایند کمین فغفور از آن بترسد و قیصر از این این والی روم…

ادامه مطلب

نور ملک ای ملک به نام تو درست

نور ملک ای ملک به نام تو درست دور فلک ای ملک به دام تو درست کان ظفر ای ملک به‌ کام تو درست جان…

ادامه مطلب

هرگز نشوم من از بت و باده صبور

هرگز نشوم من از بت و باده صبور کز بت همه راحت است و از باده سرور از دست و کنار خویش کی دارم دور…

ادامه مطلب

ای پیش تو حاسدانت‌ را سنگی نه

ای پیش تو حاسدانت‌ را سنگی نه در جنب تو دشمنانْت‌‌ْ را رنگی نه ملک از ملکان بری و آهنگی نه لشکر شکنی و در…

ادامه مطلب

ای شاه چو آسمان کمان داری تو

ای شاه چو آسمان کمان داری تو وز تیر ستارهٔ روان داری تو نشکفت که شاهی و جهان داری تو تا دست زده در آسمان…

ادامه مطلب

ای ماه کمان شهریاری گویی

ای ماه کمان شهریاری گویی یا ابروی آن طرفه نگاری گویی نعلی زده از زرّ عیاری گویی درگوش سپهر گوشواری گویی

ادامه مطلب

پروین و ستارگان گردون پیمای

پروین و ستارگان گردون پیمای اندر شب هجر تو نجنبند ز جای گویی توکه دست هجرت ای بزم آرای دارد به فسونی هر یکی را…

ادامه مطلب

چشمی دارم ز اشک پیمانهٔ عشق

چشمی دارم ز اشک پیمانهٔ عشق جانی دارم ز سوز پروانهٔ عشق هر روز منم مقیم درخانهٔ عشق هشیار همه جهان و دیوانهٔ عشق

ادامه مطلب

خصمان تو رسم بد نهادند همه

خصمان تو رسم بد نهادند همه بر ملک در فتنه‌ گشادند همه چون عهد تو را به باد دادند همه از چرخ به خاک درفتادند…

ادامه مطلب

در عشق تو بی‌روان نَوان بودم دوش

در عشق تو بی‌روان نَوان بودم دوش آشفته دل و رمیده جان بودم دوش مرغی که به تیغ نیم بسمل‌گردد دور از بر تو راست…

ادامه مطلب

شاها اثر صبوح کاری عجب است

شاها اثر صبوح کاری عجب است نازد به صبوح هرکه شادی طلب است باده به همه وقت طرب را سبب است لیکن به صبوح‌ کیمیای…

ادامه مطلب

گر نعمت دشمنت ز حد بیرون شد

گر نعمت دشمنت ز حد بیرون شد بنگر که به عاقبت ز محنت چون شد از قارون‌ گر به مال و گنج افزون شد در…

ادامه مطلب

هر دم زا‌دمی‌ا خجسته دیدار تری

هر دم زا‌دمی‌ا خجسته دیدار تری با خیل مخالفان نبرد آغازی هرچند که مهتری نکوکارتری سَرشان بَدَل گوی همی اندازی

ادامه مطلب

از بهر جمال چهرهٔ همچو پری

از بهر جمال چهرهٔ همچو پری دستت به سوی آینه تا چند بری از بس‌ که همی به آینه درنگری بر چهرهٔ خویشتن ز من…

ادامه مطلب

ای برده به شمشیر همه ملک تگین

ای برده به شمشیر همه ملک تگین آورده همه ملک تگین زیر نگین پیروزی و نصرت تو بر روی زمین آرایش دولت است و افزایش…

ادامه مطلب

ای شاه جهان دو گوشهٔ روی زمین

ای شاه جهان دو گوشهٔ روی زمین در قبضهٔ ملک توست تایوم‌الدین تیغ تو همی‌کند شبیخون و کمین یک ساله بر آن‌گوشه و یک ساله…

ادامه مطلب

ای نور مه از جمال رخسارهٔ تو

ای نور مه از جمال رخسارهٔ تو ای ظلمت شب ز خال رخسارهٔ تو هرگز نفسی مباد کاین دیدهٔ من خالی بود از خیال رخسارهٔ…

ادامه مطلب

تا از برم آن یار پسندیده برفت

تا از برم آن یار پسندیده برفت آرام و قرار از دل شوریده برفت خون دلم از دیده رواست از آنک از دل برود هر…

ادامه مطلب

چون ابر کف تو بیند ای خسرو شرق

چون ابر کف تو بیند ای خسرو شرق از تو نکند به جود تا دریا فرق گردد خجل و شود به آب اندر غرق از…

ادامه مطلب

خصمان تو لاف سپر زرد زدند

خصمان تو لاف سپر زرد زدند شش پنج به‌ گاه ماندن نرد زدند گر سرد سخن شدند وا مرد زدند با دولت تو بر آهن…

ادامه مطلب

در عشق توام امید بهروزی نیست

در عشق توام امید بهروزی نیست وز عهد شب وصال تو روزی نیست از آتش تو دلم چرا می‌سوزد چون هیچ تو را عادت دلسوزی…

ادامه مطلب

شاها ادبی کن فلک بد خو را

شاها ادبی کن فلک بد خو را گر چشم رسانید رخ نیکو را گرگوی خطا کرد به چوگانش زن ور اسب خطا کرد به‌ من…

ادامه مطلب

گر سینه بخست شاه سنجر ما را

گر سینه بخست شاه سنجر ما را کم نیست خمار عشق در سر ما را گر دل‌بر بود یار دلبر ما را پیکان بَدَل دل…

ادامه مطلب

نه با منی ار چه همنشینی با من

نه با منی ار چه همنشینی با من ای بس دوری‌ که از تو بینم تا من در من نرسی تا نشوم یک پا من…

ادامه مطلب

آتش تیغی و تا به محشر تف توست

آتش تیغی و تا به محشر تف توست باران صفتی و هفت‌کشور صف توست جم دولتی و قوام دین آصف توست دریاکفی و همه جهان…

ادامه مطلب

ای تیغ تو با قوت مریخ و زحل

ای تیغ تو با قوت مریخ و زحل رای تو چو آفتاب در برج جَمَل گر خصم تو بر چرخ‌گریزد به‌مثل در دامن عمر او…

ادامه مطلب

ای شاه چو بیند آسمان رای تو را

ای شاه چو بیند آسمان رای تو را وین طبع لطیف رامش افزای تو را احسنت زند طلعت زیبای تو را خواهد که شود خاک‌…

ادامه مطلب

ای ناصر دین ناصر تو یزدان باد

ای ناصر دین ناصر تو یزدان باد اقبال تو در تن سعادت جان باد گردون به مراد رای تو گردان باد وز گردش آن هر…

ادامه مطلب

تا چند دل تو چشمهٔ نور بود

تا چند دل تو چشمهٔ نور بود زان چشمهٔ نور چشم بد دور بود ملک و سپه و خزینه معمور بود آن خسرو را که…

ادامه مطلب