من را به جمع مردم وارسته راه نیست
من را کسی به غیر خدایم گواه نیست
من را کسی به غیر خدایم گواه نیست
هر کس رفيق و دلبر و دلدار خویش است
غیر از خودم به پشت خودم تکیه گاه نیست
گفتند می بخور که جهان زود میگذرد
در جام می صفا و بقا هست ، گناه نیست
گفتند برو بلند و خودت را رها بکن
آماده ام که پر بزنم ، پرتگاه نیست
آخر چرا دلم به تماشای او خوش است
گفتم به بر بگیرم اش و لیک جاه نیست
طلحه مهاجر
