يارب بكن از غم و الم دور مرا

يارب بكن از غم و الم دور مرا مگذار بچنگ جور و ناجور مرا شد چنگ قد و قامتم از ظلم فلك دف حلقه بگوش…

ادامه مطلب

‎همنشين بد

‎همنشين بد ‎آشنائى بمردم نادان مايهء رنج و درد سر باشد ‎همنشين بداست چون عقرب زهرش از وى كشنده تر ‎باشد ‎آه ازين مار آستين…

ادامه مطلب

نشنیده ای که زیر چناری کدو بنی

نشنیده ای که زیر چناری کدو بنی بر رست و بر دوید بر او بر، به روز بیست پرسید آز آن چنار که تو چند…

ادامه مطلب

من كيم؟

من كيم؟ من كيم مشت خسى بروى دريا تاخته يا چو گردى بى سرو پاى به صحرا ساخته موجه دريا بدوش قطره گمگشته پيش دست…

ادامه مطلب

‎محبت و جدايى

‎محبت و جدايى ‎آن درد محبت بود، اين درد جدايى ‎آن مزد صداقت بود، اين رنج خدايى ‎ياد آر كه با زلفت ميكردى تو بازى…

ادامه مطلب

گرگان خیانت کیش

گرگان خیانت کیش عمری به لباس میش مفتی به خدا بردند نان از تو وآب از من استاد ضياء قارى زاده

ادامه مطلب

كابل

كابل افسوس كه كابل از ميان رفت آن خطهء پاك و باستان رفت هرات و مزار شد خرابه پروان بسوخت و پرنيان رفت افسوس كه…

ادامه مطلب

عيد

عيد عيد است بيا تا رخ زيباى تو بوسم ابروى كج و زلف سمن ساى تو بوسم اى مريم عيسى! لب خاموش تو نازم اى…

ادامه مطلب

‎شمع محفل

‎شمع محفل ‎چند روزى بر سر كوى تو منزل ميكنم ‎ خاك كويت را به آب چشم خود گل ميكنم ‎ موج را مانم كه…

ادامه مطلب

شاعر بيمار

شاعر بيمار آه ! كه خواهد كُشت تنهايى و بيمارى مرا كس نشد پيدا كه بنمايد پرستارى مرا بار پيراهن نيارد بُرد جسم لاغرم اينقدر…

ادامه مطلب

‎سپيده

‎سپيده ‎بامدادان كه شفق ‎دل خون پالا داشت ‎مرغ خوش لهجه ى حق ‎به چمن غوغا داشت ‎آسمان چادر قيرينه ز دوش افكنده ‎گوشوار پرن…

ادامه مطلب

‎رنج هستى

‎رنج هستى ‎مرا در زندگى از آرزو ها نيست جز نامى ‎خدايا بعد از اين رنج و الم يك خواب آرامى ‎كند بازى به شمعم…

ادامه مطلب

دوست دارمت

دوست دارمت ‏‎اى گلرخ شگوفه دهان، دوست دارمت ‏‎ اى مه جبين زُهره نشان ، دوست دارمت ‏‎منظور من ز جمله بتان در جهان تويى…

ادامه مطلب

‎در فراق پسران – فرهاد و فرزاد

‎در فراق پسران – فرهاد و فرزاد ‎فصل گرما سپرى گشته و پائيزان ست ‎ديدهء من برخ شبنم و گل گريان ست ‎برگ زرينه كه…

ادامه مطلب

خواب ما اى دوستان بسيار سنگين بوده است

خواب ما اى دوستان بسيار سنگين بوده است زندگى درخواب سنگين سخت ننگين بوده است خفته ايم از عصر سنگ و دور تيكر تا هنوز…

ادامه مطلب

‎خانمان و مال و دارايى ضيا هيچ است هيچ

‎خانمان و مال و دارايى ضيا هيچ است هيچ ‎از همه بگريخته، رو با خدا پرداخته ‎استاد ضيا قاريزاده

ادامه مطلب

جز عشق روى خوبان نايد بكار ما را

جز عشق روى خوبان نايد بكار ما را يك برگ لاله خوشتر از صد بهار ما را تا جان فشان برايم چون صبح در هوايش…

ادامه مطلب

‎پير خرد

‎پير خرد ‎هر چه در اين كره پا در هواست ‎غرقه و پوينده ى راه فناست ‎پا زدن و دست زدن هر طرف ‎ غرق…

ادامه مطلب

بوى بهار

بوى بهار فصل بهار ميرسد كوه نگر کران نگر سبزه چمن چمن ببین لاله جهان جهان نگر ابر بهارى ميچكد آب حيات بر زمين مریم…

ادامه مطلب

‎برق آسمانى

‎برق آسمانى ‎نى فيض ياب پيرى، نى بهره از جوانى ‎گر زندگى همين است، لعنت به زندگانى ‎اين نكته روشنم شد از قامت خميده ‎كز…

ادامه مطلب

‎آيينه ى دل

‎آيينه ى دل ‎عقده تا كى فكنم در دل بيحاصل خويش ‎حل مگر از دهن يار كنم مشكل خويش ‎راز گمگشته ى اين قطره خون…

ادامه مطلب

‎آن خداوندى كه اضداد آفريد

‎آن خداوندى كه اضداد آفريد ‎صيد پيدا كرد و صياد آفريد ‎نوش خند اندر لب شيرين نهاد ‎اشك شور از ديده ى خونين كشاد ‎شام…

ادامه مطلب

‎از ما چه ميخواهد وطن

‎از ما چه ميخواهد وطن ‎نى فريب و زرق و نى پندار ميخواهد وطن ‎ هر چه ميخواهد به مردم كار ميخواهد وطن ‎تنبلى و…

ادامه مطلب

يخبندان

يخبندان ‎آنچه بر جان غريبان برف و يخبندان كند ‎زندگي را سخت سازد، مرگ را آسان كند ‎شعله را دل سرد سازد، خاك را دامن…

ادامه مطلب

هر شب بكشم از دل ناشاد خدايا

هر شب بكشم از دل ناشاد خدايا فرياد خدايا تا رخنه كنم در دل صياد خدايا فرياد خدايا مرغى كه بجز كنج قفس خانه ندارد…

ادامه مطلب

نشر الامراض

نشر الامراض آب حمام و تيغ سلمانى بود اين هر دو دشمن جانى آب حمام، خندق مردار تيغ دلاك، دشمن خونخوار آب حمام بس كه…

ادامه مطلب

‎ملك خدا

‎ملك خدا ‎تپيدند و حياتش نام كردند ‎خزيدند و مماتش نام كردند ‎ گشودن رشته ى طول امل را ‎خطوط سرحداتش نام كردند ‎پيِ تقسيم…

ادامه مطلب

‎لشكر مژگان

‎لشكر مژگان ‎طره بكشاى برخ دسته ى سنبل گفته ‎روز و شب را بهم انداز چپاول گفته ‎ميشوم خاك رهت تا كه بگيرد گردم ‎دامن…

ادامه مطلب

گرگ استعمار

گرگ استعمار مرا شکست دلی کو بسان سنگدان بود برای آهن و فولاد همچو سوهان بود عرب اسیر من هر جا چو مرغ دست آموز…

ادامه مطلب

فيض عام

فيض عام اى اسير زندگى راه عدم مفقود نيست گر دلى دارى بيا كاينجا زيان و سود نيست مرده هم زير زمين در انتظار محشر…

ادامه مطلب

‎عيد مى آيد و تن جامه ى نو ميخواهد

‎عيد مى آيد و تن جامه ى نو ميخواهد ‎ معده خاليست دو سه لقمه پلَو ميخواهد ‎ دست از جيب تهى خرچ دبل ميطلبد…

ادامه مطلب

‎شمع صبحدم

‎شمع صبحدم ‎بعد از اين خواهم كه ترك دفتر و ديوان كنم ‎خويشتن را از نگاهِ نيك و بد پنهان كنم ‎گفتنى هايى كه محصول…

ادامه مطلب

‎شاخه ى بى بار

‎شاخه ى بى بار ‎قدت آورده قيامت به سرم ‎به سرت، كز سر و جان بيخبرم ‎به گمانم دهنت هيچ بود ‎اين گمان هيچ بود…

ادامه مطلب

سپيد و سياه

سپيد و سياه دو توسن دارد اين چرخ كهن توز يكى را شب بود نام و يكى روز يكى را از سياهى زنگ بر پاى…

ادامه مطلب

رند است فروشنده اگر ديده گشايى

رند است فروشنده اگر ديده گشايى كور است خريدار، نفهمى كه چه گفتم استاد ضيا قاريزاده

ادامه مطلب

‎دنيا

‎دنيا ‎چرخ است يكى خيمه ى پرويزن دنيا ‎اين ثابت و سياره بود روزن دنيا ‎اين كره ى رخشان و فروزنده ى خورشيد ‎طفليست نفس…

ادامه مطلب

‎در شهر ما

‎در شهر ما ‎در شهر ما ز اهل هنر هيچ كس نماند ‎ زان كاروان به غير صداى جرس نماند ‎رفتند عالمان و اديبان از…

ادامه مطلب

خواب پريشان

خواب پريشان ندارم به دل ديگر ارمان خدايا ‏‎كه در پاى جانان دهم جان خدايا ‏‎دل من كه جز درد بادا حرامش نجويد به جز…

ادامه مطلب

خامهء شاعر

خامهء شاعر يكى ناى نا چيز پا در گلى قد افراشت بر دست صاحبدلى چو از بند خاك و گل آزاد شد به ناليدن نيك…

ادامه مطلب

جادو و جنبل

جادو و جنبل عزم كردم كه دگر جادو و جنبل نكنم نه بُرم بينى خويش و سر خود كل نكنم توتكه و دودى نخواهم دگر…

ادامه مطلب

‎پيام يار

‎پيام يار ‎اى باد نو بهار اى روح بيقرار پيك و پيام يار ‎اى عاشق رميدهء كو ها و دشت ها ‎اى كاروان آبله پا…

ادامه مطلب

‎بهين زندگى جز چهل سال نيست

‎بهين زندگى جز چهل سال نيست ‎ رسد چونكه پنجاه پر وبال نيست ‎چو شد شصت اندر تن آمد شكست ‎چو هفتاد شد آلت افتاد…

ادامه مطلب

‎بخت و طالع

‎بخت و طالع ‎چو ساحل تا به كى عزلت گزينى ‎چو خاك مرده تاوان زمينى ‎اگر خواهى از اين امواج رستن ‎تو خود موجى شو…

ادامه مطلب

اى مردم

اى مردم اى مردم آزادهء كهسار بخيزيد دشمن به كمين آمده يكبار بخيزيد از خواب گران بر زده دامن بدر آئيد چون تيغ قضا بر…

ادامه مطلب

آمدم پشت درت ليك صدا نا كرده

آمدم پشت درت ليك صدا نا كرده رفتم از كوى تو بامان خدا نا كرده زين قيامت كده رفتيم و بحسرت رفتيم قامت سرو تو…

ادامه مطلب

آداب بيان

آداب بيان يكى از سلاطين مشرق زمين كه بودش جهانى به زير نگين شبى ديد در خواب كش بر دهان ز دندان يكى هم نمانده…

ادامه مطلب

‎يك روز ابوالكلام آزاد

‎يك روز ابوالكلام آزاد ‎ميكرد ز شرقيان چنين ياد ‎كاين قوم خداپرست و حق جوى ‎ كاورده ز هر طرف به حق روى ‎ در…

ادامه مطلب

هديه ى عاشق

هديه ى عاشق به دو چشم تو كه كيفيت صهبا دارد به دو لعل تو كه اعجاز مسيحا دارد به دو رخساره ى زيباى تو…

ادامه مطلب

‏‎ناله ى شام

‏‎ناله ى شام ‏‎گاه گاهى كه ز شيرين دهنان ياد كنم ‏‎گريه بر تلخيِ جانكندنِ فرهاد كنم ‏‎هر كجا بر دهنِ غنچه زند باد صبا…

ادامه مطلب

مگو اينكه مردم ثنا خوان من نيست

مگو اينكه مردم ثنا خوان من نيست بمردم بگو اين سخن زان من نيست لبت را بگو كم سخن گويد از عشق من سخن خيزد…

ادامه مطلب