به دو چشم تو كه كيفيت صهبا دارد
به دو لعل تو كه اعجاز مسيحا دارد
به دو رخساره ى زيباى تو كز جوش صفا
افتخار ابدى بر يد بيضا دارد
به دو زلف تو كه مرغوله زده دور رخت
بند و بستى پى بشكستن دلها دارد
به دو دنباله ى ابرو، به دو محراب دعا
كه مرا دست مناجات به بالا دارد
به نگاهت كه دلى زخمى مژگان شده است
احتياجى به علاج و به مداوا دارد
نو اسيرى به خم زلف تو جان خواهد داد
رحم بايد به وى امروز كه فردا دارد
سر سودايى عاشق به هواى تو خوش است
بوسه اى هم به قدوم تو تمنا دارد
سر سودازده و جانِ به لب آمده را
عاشق از بهر نثار تو مهيا دارد
التفاتى كن و بارى سر و جانش بپذير
كه همين هديه به كف عاشق شيدا دارد
ضيا قاريزاده