گزیده اشعار احمد محمود امپراطور
در همه شهر چو من هیچ خریدار تو نیست
در همه شهر چو من هیچ خریدار تو نیست باعثِ شهرت و، هم گرمی بازار تو نیست قامت سرو تو و ،جلوه و ،ناز و…
دانی که چون دیوانگان، در عشق تو دیوانه ام
دانی که چون دیوانگان، در عشق تو دیوانه ام در مجلس میخوارگان، هم عهد با پیمانه ام نامحرم است در چشم من، چشم و رخ…
بهار آمد و دیگر هوای یارم کو
بهار آمد و دیگر هوای یارم کو گل بنفشه و نسرین و لاله زارم کو فلک ز برف و خنک میزند سخن با من طراوتِ…
به اقلیم عشقم چرا پا زدی
به اقلیم عشقم چرا پا زدی خودت را به این قلب زیبا زدی نماندی به من ارزش دوستی گرفتی و سنگی به مینا زدی به…
با رقیبان سری گل گشت و تماشا داری
با رقیبان سری گل گشت و تماشا داری من اگر سوختم از غم تو چه پروا داری پرتو حسن تو شد شهره ای شهرستانها قدم…
آزادی آزادی
آزادی آزادی آزاد آمدیم و به آزادی جان دهیم از بیم دام و دار غلامی نمی کنیم از خون دلم کاسه ی صبرم شده لبریز…
وای بسمل شدم و تیر ِخطایت صدقه
وای بسمل شدم و تیر ِخطایت صدقه قدی موزون تو و ناز و ادایت صدقه محشر آراسته است نوگل ِرویت هر جا عطر ِگیسوی تو…
مرغ دل ما را تو مگو بی پر و بال است
مرغ دل ما را تو مگو بی پر و بال است پرواز به مقصد شدن اش سعی وصال است می باش خبر صعب شود سهل…
عشق من مزن آتش شاخ آشیانم را
عشق من مزن آتش شاخ آشیانم را یک نگاه بسویم کن حال نتوانم را بس نموده سودایت قلب من اسیری خویش بیش از این مده…
شده چند روز ز تو نامه و پیغامم نیست
شده چند روز ز تو نامه و پیغامم نیست روز شب رفته پیهم سحر و شامم نیست چشم پر اشک و هوای دلِ من غم…
رسیده است ز تو رنج بی شمار مرا
رسیده است ز تو رنج بی شمار مرا که رفته است ز سر هوش و اختیار مرا اگر چه عهد وفای تو جمله بود دروغ…
در کجا باشد که من جانانه را نشناختم
در کجا باشد که من جانانه را نشناختم فرق بین کعبه و بتخانه را نشناختم آسمان آیینه شد تا چشم بر بستم ز خویش زلف…
جهانِ راز به دل آرمیده می ماند
جهانِ راز به دل آرمیده می ماند هزار واژه بلب نارسیده می ماند شراب هستی به خُم موج میزند تا حشر حیات گیتی به صبح…
پیام ما
پیام ما از ما به آن پری برسانید پیام ما گویید پخته کی شود این بختِ خام ما زخم که خورده ایم ز عشق تو…
بگذار با دو دیده ای بینا ببینمت
بگذار با دو دیده ای بینا ببینمت چون لاله بین سبزه محیا ببینمت بار دگر شوم به تقاضای وصل تو مجنون عشق گردم و لیلا…
آیا شود آنروز؟ ترا باز ببینم
آیا شود آنروز؟ ترا باز ببینم همراهی خودم همدم و همراز ببینم از قامت استاده ای شمشاد غمینم در صحن چمن سروِ ترا ناز ببینم…
الله ای مست شیرین کام من ای دشمن جانم
الله ای مست شیرین کام من ای دشمن جانم کجایی از غمت من در کرایی گشته بریانم دماغ آشفته و دل غرق خون است خوب…
وفا نکردی و من هم ز غصه آب شدم
وفا نکردی و من هم ز غصه آب شدم در آتش غمِ عشقِ تو من کباب شدم ندیدی و تو ندانستی من ز هجرانت عذاب…
مادر بقای هر دو جهان از بقای تو
مادر بقای هر دو جهان از بقای تو هفت آسمان بوسه زند خاک پای تو مادر ترانه های لبت آیتِ وفاست میرم بذکر و زمزمه…
عهد و، وفا
عهد و، وفا بر مرغ پر شکسته ی من آشیان نماند از بی نمی بدشت و دمن ضیمران نماند گل دسته ها برفته به بازار…
شدم خبر که به آتش زدی فوتوی مرا
شدم خبر که به آتش زدی فوتوی مرا به این عمل زدی در خاک آبروی مرا تو کار کردی که دشمن نمیکند هرگز چگونه گردی…
رشته ای جان من بوُدَ، زلف پر از جلای تو
رشته ای جان من بوُدَ، زلف پر از جلای تو هوش ربوده از سرم، چهره ای دلگشای تو درد کشیده عاشقم،رحم کن و مجال ده…
دل از غم و از غصه جدا می شده باشد
دل از غم و از غصه جدا می شده باشد این طالع ِ خوابیده رسا می شده باشد بسمل شده گان در ِ صد بیم…
جمعه ۰۹ حوت ۱۳۹۲ هجری خورشیدی
جمعه ۰۹ حوت ۱۳۹۲ هجری خورشیدی که برابر میشود به ۲۸ فبروی ۲۰۱۴ میلادی سرودم احمد محمود امپراطور
بهار از گلشنِ اندیشه ای ما رنگ ها دارد
بهار از گلشنِ اندیشه ای ما رنگ ها دارد تجلی در کمالِ شوق نقشِ رونما دارد طربگاهی ادب را پاسِ خاموشی بُوَد عزت که اینجا…
بر گرد و بیا رفته قرارم بی تو
بر گرد و بیا رفته قرارم بی تو افتاده به رنج بشمارم بی تو در باغچه ای امید من گل نشگفت خشکیده به فصل نو…
آیا شود آنروز ترا باز ببینم؟
آیا شود آنروز ترا باز ببینم؟ آیا شود آنروز ترا باز ببینم همراهی خودم همدم و همراز ببینم از قامت استاده ی شمشاد غمینم در…
از هجر یار سینه ی من داد میزند
از هجر یار سینه ی من داد میزند آتش به آستانه ی آباد میزند ای گل فروش دست تکدی مبر به گل بلبل به عشق…
یادِ ترا به دیده ای تر میکنیم ما
یادِ ترا به دیده ای تر میکنیم ما از مرغزار عشق گذر میکنیم ما چون شمع بین آتش و آبیم جان من اینگونه شام خویش…
گوهر معنی به لب آورد ادب سنجیدگان
گوهر معنی به لب آورد ادب سنجیدگان شام اینجا گشت روشن از سخن فهمیدگان خاک صحرای جنون پیوست با خلد برین آرزو ها شد میسر…
عشق مرا سوی جنون میکشد
عشق مرا سوی جنون میکشد در سری راهی تو به خون میکشد درد که از هجر تو دارد تنم دل ز همه کرده فزون میکشد…
شرمنده به پیش اهل ایمان باشی
شرمنده به پیش اهل ایمان باشی افتاده به رنج و قید زندان باشی تا آب بنوشی سینه ات پاره شود در آتش غم کباب و…
رحمی بکن بیا که نگردم دگر عذاب
رحمی بکن بیا که نگردم دگر عذاب این سینه از غم تو شود تا به کی کباب دیشب دلم بحال خودم سخت غصه کرد از…
در قلب منی گم شده همسایه خدا بود
در قلب منی گم شده همسایه خدا بود بیگانه جدا، دوست جدا، عشق جدا بود آنچه که در این عالم هستی نشد از من مهر…
جاهل دوُن اگر ملا باشد
جاهل دوُن اگر ملا باشد محشرِ فتنه برملا باشد دین بدست سخیف اگر افتد ظلم و بیداد و ناروا باشد بوفا عهد کی توان کردن…
به لعل سرخ و خندانت بمیرم
به لعل سرخ و خندانت بمیرم به مرواریدی دندانت بمیرم حریر پیرهن داری تو از گل به آن چاک گریبانت بمیرم زدی آتش مرا با…
بدخشان سرزمین آریایی
بدخشان سرزمین آریایی عروس عشق خفته در گلستان به کشم و جرم و درواز و به خواهان نوا آمد سحر از سوی بستان ز آن…
آیا به عشق گشته ای دیوانه ای چو من
آیا به عشق گشته ای دیوانه ای چو من از خویش رفته و شده بیگانه ای چو من از انتظار و صبر و تحمل شدم…
از ما به آن پری برسانید پیام ما
از ما به آن پری برسانید پیام ما گویید پخته کی شود این بختِ خام ما زخم که خورده ایم ز عشق تو در جگر…
هرچند که جان در سر کوی تو مقیم است
هرچند که جان در سر کوی تو مقیم است به دیدن روی تو دل و دیده یتیم است امروز بدانی سبب زندگیم چیست؟ از خاطر…
گل لبخند توست خورشیدم
گل لبخند توست خورشیدم چشم زیبات صبح امیدم هر کجا جلوه میدهی تو به ناز عشوه های تو عمرِ جاویدم تا به یاد تو اشک…
عشق زلیخایی
عشق زلیخایی شعله زد به قلب من دیدم آن شنیدنها از نسیم جسم تو عطر کرد وزیدنها از اپارتمان خود دیده ام که می بینی…
شب زلف یار بود و دو دستم چو شانه ها
شب زلف یار بود و دو دستم چو شانه ها راز و، نیاز و، حرفِ دلی عاشقانه ها عطر خوش و هوای بهارش به من…
دو عالم ز نامت کمایی کنم
دو عالم ز نامت کمایی کنم به هفت آسمان آشنایی کنم بدرگاه ناز تو روی آورم ز شب تا سحر جبهه سایی کنم ملک را…
در سرای سینه ام آخر دل دیوانه سوخت
در سرای سینه ام آخر دل دیوانه سوخت از لب باده پرستم ساغر و پیمانه سوخت ابر آتش خیز فکرم رهرو خورشید شد خاک شد…
تلخ آمدم از زندگی ایکاش بمیرم
تلخ آمدم از زندگی ایکاش بمیرم از بار غم عشق تو افتاده به زیرم انساج وجودم بمن است چون غل و زنجیر یعنی که به…
به کویت تا سحر شب زنده دارم
به کویت تا سحر شب زنده دارم بیا زین بیش مگذار انتظارم شوم گاهی من از این زندگی سیر بسوزد کاش بختِ نابکارم جوانی رفت…
باور بکن که از دل و جان دوستدارمت
باور بکن که از دل و جان دوستدارمت انصاف نیست این که مرا سر گران کنی جسم مرا به درد و الم ترجمان کنی محتاج…
ای عشق بیا کذب و دَغا را بِشکن
ای عشق بیا کذب و دَغا را بِشکن از آیینه ها رنگی جلا را بِشکن از خوان کرم بده و ارزان میدار این محنت کاسه…
از هجر یار سینه ای من داد میزند
از هجر یار سینه ای من داد میزند آتش به آستانه ای آباد میزند ای گل فروش دست تکدی مبر به گل بلبل به عشق…