یار عیار تویی سین و سمک را چه کنم

یار عیار تویی سین و سمک را چه کنم تو درخشنده بمان ماه فلک را چه کنم بی‌حضور تو دلِ جمع میسر نشود خانۀ کهنه…

ادامه مطلب

همه رفتند، جام و ساقی ماند

همه رفتند، جام و ساقی ماند حس یک شعر اتفاقی ماند بیت اول بدون عشق نشد غزلم ناسروده باقی ماند زنده‌گی آه، دردِ سر دارد…

ادامه مطلب

نوشت قصه‌ی آمو و ناتمام گذاشت

نوشت قصه‌ی آمو و ناتمام گذاشت تمام بارِ غمش را به دوش‌جام گذاشت به کس نگفت کجا می‌رود، چرا و چه وقت؟ فقط دو عکس…

ادامه مطلب

نداشت ـ رفتم و دیدم ـ شب قلات چراغ‌

نداشت ـ رفتم و دیدم ـ شب قلات چراغ‌ و ماه بود فقط، در هزاره‌جات چراغ‌ در این قبیله كه سیاره‌یی به تاریكی است‌ ز…

ادامه مطلب

من مثل رودخانه، تو ماهی تو هم‌سفر

من مثل رودخانه، تو ماهی تو هم‌سفر گفتی هزار بار مرا با خودت ببر تا زنده‌ایم مثل دو بال پرنده‌ایم در کار عشق نیست عزیزم…

ادامه مطلب

محو کلماتم به زبانم همه عشق است

محو کلماتم به زبانم همه عشق است این موج هوا نیست به جانم… همه عشق است آخر به کجا می‌کشدم هیچ ندانم اما سخن همسفرانم…

ادامه مطلب

گنجشک من، کجاست بگو آشیانه‌ات

گنجشک من، کجاست بگو آشیانه‌ات داغ دل است همهمۀ غمگنانه‌ات یک ساز دلنواز ندارد گلوی تو؟ سمفونی غم است سراسر ترانه‌ات گنجشک من تویی، تو…

ادامه مطلب

کنار هم به پشت میله صف بستند عابرها

کنار هم به پشت میله صف بستند عابرها زیارت پر شد از شور و هیاهوی مجاورها مشخص نیست؛ اما هر نفر یک حاجتی دارد علی…

ادامه مطلب

فارغ از هر طریقه می‌گردم

فارغ از هر طریقه می‌گردم ساعتم، با دقیقه می‌گردم تازه‌ها دلکش‌اند؛ اما من پی جنس عتیقه می‌گردم گر تو شلیک می‌کنی تن چیست پای تا…

ادامه مطلب

عشق است و جان‌کنی‌هاش افسانه‌ی غم‌انگیز

عشق است و جان‌کنی‌هاش افسانه‌ی غم‌انگیز این جنگل است جای شیر و پلنگ، مگریز! ره‌توشه‌یی که داریم از زنده‌گی همین است جانی لبالب از غم،…

ادامه مطلب

شیشه‌ها نیز اگر چند غبارآگین‌اند

شیشه‌ها نیز اگر چند غبارآگین‌اند عینکی‌های جهان طایفۀ خوشبین‌اند عینکی‌ها همه نه، اکثرشان اهل دل‌اند عوض ماه در آیینه تو را می‌بینند عاشقان، عشق نوازند…

ادامه مطلب

سایه‌ها چون موج می‌لولند روی جاده‌ها

سایه‌ها چون موج می‌لولند روی جاده‌ها سایه‌ها دنبال هم از جنس نرها، ماده‌ها شهرِ سرگردانِ کابل پایتخت سایه‌هاست سایه‌هایی از نگون‌بختان و تاجرزاده‌ها خسته از…

ادامه مطلب

رسم و آداب ما زمانه‌ای‌اند

رسم و آداب ما زمانه‌ای‌اند جنگ و دعوای ما بهانه‌ای‌اند فی‌المثل این سران و سرهنگان پهلوان‌های زورخانه‌ای‌اند همه با هم بزن بزن دارند عملیاّت شان…

ادامه مطلب

دو سه هفته شد که چشمم به در است تا بیایی

دو سه هفته شد که چشمم به در است تا بیایی نه پیامکی نه زنگی، شب سال نو کجایی؟ گل و سبزه و بهاران همه…

ادامه مطلب

دل به دل‌خانه‌ی من مرغک بی‌بال و پر است

دل به دل‌خانه‌ی من مرغک بی‌بال و پر است کیست صیاد که از چوب خدا بی‌خبر است؟ یار اگر تا تهِ دنیا برود تنها نیست…

ادامه مطلب

در وجود تو جمع‌اند جمله برترینی‌ها

در وجود تو جمع‌اند جمله برترینی‌ها حسن تاجکان داری، چشم و روی چینی‌ها تا تو شعر می‌خوانی مات می‌شود شاعر باغِ پر غزل دارد با…

ادامه مطلب

در این دنیای نامرد دل‌آزار

در این دنیای نامرد دل‌آزار جوانمردی کم است و جهل بسیار برای مرگ هم فرصت ندارم گرفتارم؛ گرفتارم؛ گرفتار!

ادامه مطلب

حالا که صبر و حوصله سرریز شد نیا

حالا که صبر و حوصله سرریز شد نیا گل کوچ کرد، آخر پاییز شد؛ نیا آن‌جا به خیمه‌های «مغل‌دختران» بمان این‌جا تمام طایفه، چنگیز شد…

ادامه مطلب

چه خیال است که من چشمه، تو آهو باشی

چه خیال است که من چشمه، تو آهو باشی یک نفر گمشده دارم تو همان «او » باشی دامن بلخ پر از ماه شود گر…

ادامه مطلب

جمع‌اند در وجودت شیرینی و ملاحت

جمع‌اند در وجودت شیرینی و ملاحت آیینه هم ندارد این مایه از صراحت اوقات تلخ ما را زاین تلخ‌تر چه خواهی؟ زشت است بر نکویان…

ادامه مطلب

تو خوش بتاب به جای هزارماهِ دگر

تو خوش بتاب به جای هزارماهِ دگر چو راه راه تو باشد مباد راهِ دگر سه حرف عشق جواب تمام پرسش‌هاست بفهم تا که نیفتی…

ادامه مطلب

تقدیر ماست محو گل‌افشانی تفنگ‌

تقدیر ماست محو گل‌افشانی تفنگ‌ آتش زند شراره ز عریانی تفنگ‌ دل‌، بی‌طواف ماند و مناجات ناتمام‌ گم شد به گَرد بادیه‌، قربانی تفنگ‌ در…

ادامه مطلب

پشت در منتظرم، های! منم بگذارید

پشت در منتظرم، های! منم بگذارید مصلحت نیست که هی در بزنم، بگذارید همه شورم، همه عشقم، همه داغم، همه دل بلبل گم‌شده‌ام در چمنم…

ادامه مطلب

به یک صدای تو ای یار سال‌های قدیم

به یک صدای تو ای یار سال‌های قدیم دلم دو باره برافراشت بیرق تسلیم به یک صدا که شبیه صدای باران بود تمام رگ رگ…

ادامه مطلب

به چه خوش کنیم دل را؛ نه مصاحبی نه یاری

به چه خوش کنیم دل را؛ نه مصاحبی نه یاری نه به خانه صبر و طاقت، نه به رفتن اختیاری من و قصه‌های غمگین، تو…

ادامه مطلب

بمان که با تو دل خسته شاد خواهد شد

بمان که با تو دل خسته شاد خواهد شد حکایت تو به تقویم یاد خواهد شد سکوت کاذب این شهر بی‌حضور شما شکار سلسلهٔ گردباد…

ادامه مطلب

باز آ! که با تو سبز شود دره و درخت

باز آ! که با تو سبز شود دره و درخت باری بخند! فرش رهت باد تخت و بخت باران که نیست، همهمه‌ی رودخانه نیست باران…

ادامه مطلب

این‌روزها وطن، وطن نامرادی است

این‌روزها وطن، وطن نامرادی است هر اتفاق و زلزله یک امر عادی است در لایه‌های مغز کپک‌خورده هم‌چنان جای خرد تسلسل فکرِ نژادی است دیوار…

ادامه مطلب

ای مثل کبوتر چقدر سر به هوایی

ای مثل کبوتر چقدر سر به هوایی دیروز کجا بودی و امروز کجایی؟ این خانه پر از هُرم نفس‌های تو باشد گر ماه شوی باز…

ادامه مطلب

آی باران آی باران! دوست دارم عاشقانه

آی باران آی باران! دوست دارم عاشقانه نم نم باریدن‌ات را صبح‌ها بر بام خانه آی باران لطف کن ما ساحل و دریا نداریم گل…

ادامه مطلب

آن منتظر که در تهِ این جاده است؛ کیست

آن منتظر که در تهِ این جاده است؛ کیست آهسته‌تر، به فرق مرو! یک دقیقه ایست! دنیا هنوز صحنهٔ تمثیل ما و توست این منجلاب…

ادامه مطلب

از هر هوا، هوای تو در سینه بهتر است

از هر هوا، هوای تو در سینه بهتر است یک‌گل به رنگ‌وبو ز خُمی خینه بهتر است در برکه ماهیان شناور مزاحم‌اند تصویر ماه در…

ادامه مطلب

اجازه هست دو سه هفته شادمان باشیم؟

اجازه هست دو سه هفته شادمان باشیم؟ دمی به کلبهٔ نوروز میهمان باشیم؟ اجازه هست بخندیم در تولد گل به قدر یک دو نفس، یا…

ادامه مطلب

‍ می‌ترسم از سیه‌دلی چشم‌های تو

‍ می‌ترسم از سیه‌دلی چشم‌های تو از آسمان مخملی چشم‌های تو دریاچهٔ نگاه تو را گزمه می‌کنند این گاردهای ساحلی چشم‌های تو من نیز غافلم…

ادامه مطلب

‍ فصل دل‌تنگی‌ست شاعر جان! بزن در کوچه‌ها

‍ فصل دل‌تنگی‌ست شاعر جان! بزن در کوچه‌ها بچه‌ها دارند رقص تن به تن در کوچه‌ها گرچه ما همسایه‌ایم؛ اما تفاوت‌ها زیاد ماه تو در…

ادامه مطلب

‍ زنده‌گی خوب شود گر تو بیایی مثلن

‍ زنده‌گی خوب شود گر تو بیایی مثلن گره از مشکل ما هم بگشایی مثلن سال ما سال سگی؛ هفتۀ ما هفت بلا و تو…

ادامه مطلب

‍ درخشد خوشه خوشه در میان تاک‌ها انگور

‍ درخشد خوشه خوشه در میان تاک‌ها انگور به سان ساتگین‌های معلق در هوا انگور گهی هم‌رنگ لاله، گه پیاله پر می روشن گمانم خوب…

ادامه مطلب

‍ چرخی بزن به شیوهٔ نو انقلاب کن

‍ چرخی بزن به شیوهٔ نو انقلاب کن با یک کرشمه میکده‌ها را خراب کن تا حکم عشق ساری و جاری شود به شهر یک…

ادامه مطلب

‍ تابی به یک تکانهٔ دیگر نمانده است

‍ تابی به یک تکانهٔ دیگر نمانده است زآن خنده‌ها نشانهٔ دیگر نمانده است تنهایم آن‌قدر که برای گریستن بین قبیله شانهٔ دیگر نمانده است…

ادامه مطلب

‍ بارانی‌ام آتیش نمی‌خواهم من

‍ بارانی‌ام آتیش نمی‌خواهم من حتا سفر «کیش» نمی‌خواهم من از بیخ تراشیدمش آن روز که گفت: اصلاً ابداً ریش نمی‌خواهم من کس ناید و…

ادامه مطلب

‍ از هر هوا، هوای تو در سینه بهتر است

‍ از هر هوا، هوای تو در سینه بهتر است یک‌گل به رنگ‌وبو ز خُمی خینه بهتر است در برکه ماهیان شناور مزاحم‌اند تصویر ماه…

ادامه مطلب

یادم نرفته خاطره‌های جوانی‌ات

یادم نرفته خاطره‌های جوانی‌ات آن‌شال سبز و روسری ارغوانی‌ات گل بودی و گلاب شدی، با هزار شوق می‌کرد ابر و باد و فلک باغبانی‌ات حالا…

ادامه مطلب

هنوز بین کلاغان صدای بلبل هست

هنوز بین کلاغان صدای بلبل هست به روی شانه‌ی کولاک و برف یک گل هست دو تن دو یار مسافر، دو خط جدا از هم…

ادامه مطلب

نیست تقصیرکسی، من ستم‌آزار خودم

نیست تقصیرکسی، من ستم‌آزار خودم زخمناک خودم و کوه نمکسار خودم مدتی شد ز هیاهوی جهان بی‌خبرم فارغم از همه آفاق، گرفتار خودم آه از…

ادامه مطلب

نامرد با لطایف ابلیس، مرد شد

نامرد با لطایف ابلیس، مرد شد دانای شهر خر نشد و دوره‌گرد شد مردی که گفت خاک وطن را طلا کند خود تاجر طلا و…

ادامه مطلب

من شعر می‌نویسم و این کارِ دل‌بخواه

من شعر می‌نویسم و این کارِ دل‌بخواه عشق من است، یار! ‌‌ٕنه جرم است؛ نی گناه وقتی که درد و دلهره آید سراغ من شعر…

ادامه مطلب

محتاج تو‌ام یار! کمی خنده کمی عشق

محتاج تو‌ام یار! کمی خنده کمی عشق ما را تو میازار؛ کمی خنده کمی عشق زنجیر غمان را پسِ کوه و کمر انداز کافی‌ست غم…

ادامه مطلب

گل و شمع است و قهوه و آجیل

گل و شمع است و قهوه و آجیل سفرهٔ پُر تجملی داریم با نفس‌های دوستان قدیم بزم شعر و تغزلی داریم گور بابای غم، رهاش…

ادامه مطلب

کو آن دلی که آینهٔ درد و داغ نیست؟

کو آن دلی که آینهٔ درد و داغ نیست؟ عکس دل است و از تپش دل سراغ نیست شورش‌گران بادیه راندند عقل را دیگر به…

ادامه مطلب

غم یک دقیقه بود؛ غمی دیرپا نبود

غم یک دقیقه بود؛ غمی دیرپا نبود رنگ جهان کوچکِ ما شادمانه بود لبخند دل‌نواز به لب داشت زنده‌گی با بچه‌ها رفاقت ما بی‌بهانه بود…

ادامه مطلب