به روی شانهی کولاک و برف یک گل هست
دو تن دو یار مسافر، دو خط جدا از هم
برای وصل شدن در میانه یک پُل هست
به گوش باد بخوان قصهی زلیخا را
عزیز مصر نباشد؛ عزیز کابل هست
بیا یگانه شویم و بیا ترانه شویم
برای از تو سرودن کمی تغزل هست
چه گویم از وطن و پایتخت غمگیناش
هنوز قصهی آن رنج پر تسلسل هست
تو در کنار منی از بلا و بمب چه باک
بگو بزن به جهنم، کمی تحمل هست
یحیا جواهری