به یک صدای تو ای یار سال‌های قدیم

به یک صدای تو ای یار سال‌های قدیم
دلم دو باره برافراشت بیرق تسلیم
به یک صدا که شبیه صدای باران بود
تمام رگ رگ من پر شد از بهار و نسیم
صدا به دهکده‌های گذشته برد مرا
زمان شکست و به‌هم ریخت دفتر تقویم
صدا صدای تو؛ اما ببین که سرد نشد
جزیره‌یی که در آن آتش است و ابراهیم
عبادتی که هیاهوی عاشقانه نداشت
به ظن من نه پرستش بود نه فوز عظیم
جهان عوض شده، آیات عشق منسوخ است
زمین پر است ز غوغای محشر زر و سیم
از این ستم‌کدهٔ پرفسانه و افسون
سفرخوش است؛ ولی نیست آخرین تصمیم
سه نام نامتفاوت؛ ولی چه ناهم‌گون
خدا کریم و قلندرکریم و شاه کریم
یحیا جواهری
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *