تقدیر ماست محو گل‌افشانی تفنگ‌

تقدیر ماست محو گل‌افشانی تفنگ‌
آتش زند شراره ز عریانی تفنگ‌
دل‌، بی‌طواف ماند و مناجات ناتمام‌
گم شد به گَرد بادیه‌، قربانی تفنگ‌
در آخرین وداع غم‌انگیز خود شهید
تُف كرد خشم خویش به پیشانی تفنگ‌
انگشت روی ماشه‌، چه كیفیت است این‌
زنجیرها گسسته‌، هوس‌رانی تفنگ‌
مثل درخت‌، شعله به دوش است و بی‌صدا
در قریه‌های سوخته‌، زندانی تفنگ‌
سنگ صبور كیست نشسته كنار قبر؟
شاید زنی است نشئه حیرانی تفنگ‌
شمشیرهای كهنه ز شرم آب می‌شوند
در های‌وهوی غول بیابانی تفنگ‌
یحیا جواهری
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *