گزیده اشعار حمیرا نکهت دستگیر زاده
غزل آه
غزل آه تا آه از آن سینه سوزان بدر آید سیمرغ دلم را شرری زیر پر آید آن آه که در سینه ی تو نیز…
ریشه های سوخته
ریشه های سوخته ای تکدرخت شرقی مغرب نشین بگو از آیه های باور و شور و یقین بگو ای شهسوار وادی شعر دری بمان با…
خورشید در حصار
خورشید در حصار این باغ بی بهار نخواهد ماند زین شیوه روزگار نخواهد ماند در دست های یخزدۀ پاییز خورشید در حصار نخواهد ماند در…
پیش از آنکه به غروب تن دهد
پیش از آنکه به غروب تن دهد خورشید اناری شد سرخ و خونین و در خود فرو نشست! رو به کدام سو جاریست این رود؟…
ای از تو مرا فاصله در فاصله بسیار
ای از تو مرا فاصله در فاصله بسیار سودای تو افگنده به سر غلغله بسیار پیوسته به من از در و دیوار بتابی هرچند که…
مرثیه ای برای ظاهرهویدای بزرگ
مرثیه ای برای ظاهرهویدای بزرگ خورشید صدایی به دل خـــــاک نهــــــادیم ای خاک بخـــــوان مرثیه کــــز پای فتادیم پیـــــری پــــدری زاده ی پاکــــــی و تبرا…
عبور از شب
عبور از شب زمزمه کن شور مرا شور مرا ترانه کن باز به یاد آشنا ذهن مرا نشانه کن وسوسه نظاره خوان در شب من…
راز آفرینش
راز آفرینش قرار بود از اول که یاورت باشم به گاه یکه شدن ھا ت در برت باشم قرار بود ز پھلوی تو بریده شوم…
خواب ستاره گان
خواب ستاره گان خواب ستاره گان را تعبیر راستینی ای برتر از سپیده تو باوری، یقینی دستان خسته ام را، بال شکسته ام را آوای…
پاییز
پاییز شاخه ھا خشک و برگ ھا زردند مرغکان آشیان تھی کردند باد پاییز ره به باغ گشود شاخه ھا باد را ھماوردند آفتابی ز…
ای آتش خمـــــوش شــــده در میـــــان دود
ای آتش خمـــــوش شــــده در میـــــان دود طوری برای هستی و عـــــریانی ات نبود؟ باور بـــــه آفتاب صــــدا در دلت شگفت؟ وقتـی هوا درون نفس…
مست حضور
مست حضور مست حضورم آنقدر کز آسمان آبی ترم در تن نگنجد این منم تن دیگر و من دیگرم دستی بیفشان مست تر از هر…
غریبانه
غریبانه نیامدی و به چشمان من بهار شکست درون سینه من شور انتظار شکست نیایشی که به دستان من رها شده بود سکوت دست ترا…
زمین برفی پاکـــــم پر از جـــوانه شوم
زمین برفی پاکـــــم پر از جـــوانه شوم نگین نـــــور به انگشتر زمــــــانه شوم شکــــــوه لحظۀ دیــــــدار در نگاه کشم نشاط آبی دریـــــــای بیکـــــرانه شـــوم ز…
چه خوانده ای که به افسانه خواب می سوزد
چه خوانده ای که به افسانه خواب می سوزد ستاره در نگه ی ماهتاب می سوزد شکسته گی به تن آبگینه می تازد به دست…
بیشۀ یاد
بیشۀ یاد شب بشکن در دل من خون سحر را یله کن دشت خموشی مرا ساحت صد ولوله کن پنجرۀ بستۀ من حنجرۀ خستۀ من…
آواز
آواز شب هوای شهر آوازم دهد سوی صبح شهر پروازم دهد شهر من آیینۀ چشمان تو جلوه های مستی و نازم دهد بی تو تنها…
مگو که آشنا نه ای.
مگو که آشنا نه ای. بهانه های رویشی به بیشه های بودنم ترانه های پویشی به ریشه ای سرودنم بلوغ نخل خواهشم، چو سبزه پرز…
غزل آفتاب
غزل آفتاب چشم ستاره سایه دیوار خواب شد دیوار قصه خوان شب اضطراب شد آن پرسش غریب که در چشم تو شکفت ناگاه در برابر…
زمین
زمین سکوت من به صدای زمانه میماند صدای من به حلول ترانه میماند هجوم عاطفه در سرزمین سینۀ من به میل رویش تند جوانه میماند…
خاموشی مردان
خاموشی مردان شهر من خالی روزان تو ویرانم کرد ظلمت تلخ شبت اشک به دامانم کرد شهر من، خسته دلی، بی رمقی، بی شوری هستی…
بهار آشنا
بهار آشنا “به کجای شب نویسم غزل شبانۀ خود” به طلوع واژه ریزم سحر فسانۀ خود چه کلام خفته در من، سخن نگفته در من…
امید های بهی
امید های بهی با این تن شکسته و خسته نشسته ام در خویشتن شکسته ام و سخت خسته ام لب باز کرده ام که کلامی…
هوای گریه
هوای گریه هوای گریه کرده ام به روی شانه های تو عبور تلخ کرده ام دوباره از هوای تو به خواب من نشسته ای میان…
لیلی
لیلی در سینه غمــــی دارم با نــــــای هم آوازم در دل المی دارم صـد سینـــه سخن سازم چشمی به دری حیران، دارد دل سرگردان ای…
عشق خمیازه های عادت نیست
عشق خمیازه های عادت نیست عشق ظرفی برای عادت نیست نیست هفت شهر، در خور گامش عشق در روستای عادت نیست مثل آب از تبار…
زمین برفی پاکــــم پر از جـــوانه شوم
زمین برفی پاکــــم پر از جـــوانه شوم نگین نور به انگشتر زمـــــانـــــه شوم شکوه لحظۀ دیــــــدار در نگــــاه کشم نشاط آبی دریای بیکــــــرانه شــــــوم ز…
چگونه راه میدهی
چگونه راه میدهی چگونه راه میدهی به باغ من جوانه را که عشق جاده می شود عبور هر ترانه را به برگ ها چکیده است…
بیخ سوزان
بیخ سوزان آتشی در روز هــــــا روشن شده شب به روی تیره گی خرمن شده خـــــرمن شب پاسبان دارد دریغ نور دور شب چنــــان دامن…
از دور از همیشه، فراندوز بامنی
از دور از همیشه، فراندوز بامنی ای آشتی روزنه و روز بامنی با دف به همصدایی یک نغمه ی شگفت در عاشقانه های شب افروز…
هـــر صبح از سلام تــــــو آغاز میشوم
هـــر صبح از سلام تــــــو آغاز میشوم در ابتــــدای چشــــــم تو پرواز میشوم یک عمر در سکوت تو در بند مانده ام یک روز از…
گلایه
گلایه به شبان خستۀ من، صدف سپیده وا کن سبد ستاره برچین و به روح شب دعا کن که دلم گرفته از شب به گلایه…
عاطفه
عاطفه عشق جوانه می زند در تپش صدای من شعله طور می دمد از همه لحظه های من سبزی بی نهایتی، عاطفه را بدایتی شور…
دیدار
دیدار داد خدا به موهبت فرصت دیدار مرا فرصت دیدار ترا داد دگر بار مرا کودک پابند توام گرچه که مادر شده ام باز هوای…
خاک دیرینه مرا پهنه ی دنیا از تو
خاک دیرینه مرا پهنه ی دنیا از تو خشکی دشت مرا سبزی صحرا از تو آمدی خانه بپیرایی از اندیشه ی ما خانه و شهر…
به گیسویت، به مویت انتحاری
به گیسویت، به مویت انتحاری به لبخندت به رویت انتحاری کدامین موج اندوه می فرستد ایاکابل به سویت انتحاری به جرهایت به جویت انتحاری تمام…
از همه آفتاب های تاریخم
از همه آفتاب های تاریخم سایه می بافد و بر سراسر آینده می گستراند. ما هنوز دست بر ابرو سایبان می سازیم تا آتش حقیقت…
همه آیینه ام تو بازتابی
همه آیینه ام تو بازتابی کویرم تو صدای پاک آبی تو میگویی من از تو ناگزیرم، برای من مگر تو انتخابی؟ حمیرا نکهت دستگیزراده
لهجه های آبی دریا
لهجه های آبی دریا از بسکه جادوان تمنا رسیده اند آهو گکان خاطره از ما رمیده اند آواز های پاک و صمیمانۀ دعا از لهجه…
شط اشراق
شط اشراق شب شط اشراق شود با خبر آمدنت شهرۀ آفاق شود در سحر آمدنت باغ غزل وار شود سبزی کرار شود عاطفه تکرار شود…
دوستم بدار
دوستم بدار هنگام فروپاشی باور دوستم بدار هنگام خاموشی عشق دوستم بدار هنگام فریاد بی داد هنگام تنهایی دستان دوستم بدار هنگام به خون خفتن…
چه بیهوده سپاهی می گماری
چه بیهوده سپاهی می گماری چه بیهوده ز من امید داری الفبایی شوم اندیشه ات را، که روی هستی ام خود را نگاری! حمیرا نکهت…
پائیز
پائیز شاخه ها خشک و برگ ها زردند مرغکــــان آشیـــــــان تهی کردند باد پاییز ره بـــــــه باغ گشــــــود شاخه ها بـــــــاد را همـــــاوردند آفتــــابی ز…
آلیس
آلیس با یک شتاب روشن آیینه باز میشد آلیس قصه هایم در رنگ رنگ رویا از جنس راز میشد آواز بکر و نابی از ژرفنای…
همریشه
همریشه سخن من با تو می گویم که میدانی زبانم را و حتی واژه های تیت و پاشان روانم را سخن من با تو می…
مادر
مادر آسودگی تو را دریافت بی خوابی هایت را بر ما ببخش آن لب را به خاک سپردیم ماکودکان که بار بار ما را بوسیده…
شط شراره
شط شراره سیاه چشم های من پر از ستاره می شود و هر ستاره آیتی ز استخاره می شود ستاره های چشم من صمیم یاد…
دل بیقرار
دل بیقرار دلبسته صخـــــره بـــــر سبق آبشـــــــار تو دل میدهد به کـــــوه، ثبــــــات فـــــــرار تو دست من و نیــــــاز من و تنگــــــــدستی ام دلتنگ قصه…
تکدرخت شرقی
تکدرخت شرقی ای تکدرخت شرقی مغرب نشین، بگــــو از آیه های با ور و نور و یقین، بگــــــو ای شهسوار وادی شعـــــر دری بمــــان بــــــا…
بستر حریری اشعار
بستر حریری اشعار عمری گذشت خالی دیدار نازنین! در انتظار آمدن یار نازنین یاری کزو زمین نگاهم چمن شود یاری کزو بهار برد بار نازنین…