از همه آفتاب های تاریخم

از همه آفتاب های تاریخم
سایه می بافد
و بر سراسر آینده می گستراند.
ما هنوز دست بر ابرو
سایبان می سازیم
تا آتش حقیقت آسیبی نزند
رویا های مان را.
.
دست پال دست پال
ازتونلی از حوادث میگذریم
تا مگر نوری را
که از دیده گان مان ربوده اند
در بیرون آن باز یابیم.

نشسته است بر سریر
و تیر میزند تاریخ را
و تیره میکند تمامت جغرافیای باور را

فریاد های سوخته
بیابان در بیابان
ناروایی او را
قافله بسته اند .

حمیرا نکهت دستگیرزاده

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *