غزل آه

غزل آه
تا آه از آن سینه سوزان بدر آید
سیمرغ دلم را شرری زیر پر آید
آن آه که در سینه ی تو نیز نگنجد
چون آتش سیناست به موسی اگر آید
یا لرزۀ عشق است به اندام درختی
موسای زخود رفته از و با خبر آید
آن آه تب سیل به آرامی رود است
رودابه عشق است که از قصه برآید
آه تو کلید در باغ است نگارا
پرواز خیال است که در بال و پر آید
آه تو قیامت نه که قد قامت عشق است
از ریشه به پا خیزد و تا اوج بر آید
حمیرا نکهت دستگیرزاده
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *