یاد بادا از دل و جان مبتلا بودی مرا

یاد بادا از دل و جان مبتلا بودی مرا هم گل و؛ هم بلبل و، باد صبا بودی مرا ناز شمشاد و صنوبر بود در…

ادامه مطلب

من آن عشقِ مجازت دوست دارم

من آن عشقِ مجازت دوست دارم نگاهی نیمه بازت دوست دارم فروغ جلوه ات باغ معانی خرامی سروِ نازت دوست دارم کلامت است آسایش به…

ادامه مطلب

فکر و هوشم بخدا رنگ تماشا ببرد

فکر و هوشم بخدا رنگ تماشا ببرد از در خانه ای دل جانب صحرا ببرد موجِ از عشق وجنون است ز سر تا قدمم گوهرشوق،…

ادامه مطلب

شهپرِ عشق

شهپرِ عشق شهپرِ عشق کاش چون بال هُما بودی مرا همچو مولانای بلخ رقص ِ سما بودی مرا دیدن روی تو بی چون چرا بودی…

ادامه مطلب

رنج و ادبار و غم نمی خواهم

رنج و ادبار و غم نمی خواهم تلخ کامی و سم نمی خواهم خوشی در هرکجاست میطلبم طالع از بد قدم نمی خواهم نغمه ای…

ادامه مطلب

دردمندم به رهی عشق دوا می پالم

دردمندم به رهی عشق دوا می پالم دلِ گم گشته ای خود را همه جا می پالم دیده ام خون شد و اشک از درِ…

ادامه مطلب

خدا کمک کند تا آن پری مهرش ز سر گیرد

خدا کمک کند تا آن پری مهرش ز سر گیرد ز مُلک بی وفایی پای خود بیرونِ در گیرد میان آتشیم و شعله ها جولانگری…

ادامه مطلب

بهار آمد

بهار آمد آهسته بهار آمد گل گشتِ مزار آمد در شاخچه بار آمد، هم قمری و سار آمد امروز نمی آیی؟، فردا که نمی باشم…

ادامه مطلب

بگذار ترا بی حد و ارقام ببوسم

بگذار ترا بی حد و ارقام ببوسم از بام شروع تا به، شب هنگام ببوسم بگذار که من رشته ای انساج وجودت تا ختم شود…

ادامه مطلب

ایکاش شبِ ما سحری داشته باشد

ایکاش شبِ ما سحری داشته باشد یا قلب ستمدیده پری داشته باشد یکعمر سرم در سر زانوی فراق است از سجده نشد پی سپری داشته…

ادامه مطلب

اشک من از رحمِ بسیار است و بس

اشک من از رحمِ بسیار است و بس از بری آن شوخِ عیار است و بس عقل کار خود کند، دل کار خود در جهان…

ادامه مطلب

یکهزار بار

یکهزار بار آتش کشیده اند بسرم یکهزار بار با غم گرفته اند خبرم یکهزار بار در ملکِ دلبرانه زدن تخم کینه را بر باد داده…

ادامه مطلب

من از این عشق آخر شهره و دیوانه خواهم شد

من از این عشق آخر شهره و دیوانه خواهم شد در این مجلس که می بینم پر پروانه خواهم شد چه جویم از دماغِ خشکِ…

ادامه مطلب

فصلِ خزان تازه گلِ من نو بهار شد

فصلِ خزان تازه گلِ من نو بهار شد تاکه تماسِ جوهرِ من برقرار شد بعد از سلام و پرسشِ احوال یکدیگر یکشنبه روز از برِ…

ادامه مطلب

شعله زد به قلب من دیدم آن شنیدنها

شعله زد به قلب من دیدم آن شنیدنها از نسیم جسم تو عطر کرد وزیدنها از اپارتمان خود دیده ام که می بینی تا به…

ادامه مطلب

رفتی با غم آشنا شد قلب من

رفتی با غم آشنا شد قلب من شور و شادی ها نمی آید خوشم شرب من بود از لب میگون تو شرب جام می نمی…

ادامه مطلب

در همه شهر چو من هیچ خریدار تو نیست

در همه شهر چو من هیچ خریدار تو نیست باعثِ شهرت و، هم گرمی بازار تو نیست قامت سرو تو و ،جلوه و ،ناز و…

ادامه مطلب

دانی که چون دیوانگان، در عشق تو دیوانه ام

دانی که چون دیوانگان، در عشق تو دیوانه ام در مجلس میخوارگان، هم عهد با پیمانه ام نامحرم است در چشم من، چشم و رخ…

ادامه مطلب

بهار آمد و دیگر هوای یارم کو

بهار آمد و دیگر هوای یارم کو گل بنفشه و نسرین و لاله زارم کو فلک ز برف و خنک میزند سخن با من طراوتِ…

ادامه مطلب

به اقلیم عشقم چرا پا زدی

به اقلیم عشقم چرا پا زدی خودت را به این قلب زیبا زدی نماندی به من ارزش دوستی گرفتی و سنگی به مینا زدی به…

ادامه مطلب

با رقیبان سری گل گشت و تماشا داری

با رقیبان سری گل گشت و تماشا داری من اگر سوختم از غم تو چه پروا داری پرتو حسن تو شد شهره ای شهرستانها قدم…

ادامه مطلب

آزادی آزادی

آزادی آزادی آزاد آمدیم و به آزادی جان دهیم از بیم دام و دار غلامی نمی کنیم از خون دلم کاسه ی صبرم شده لبریز…

ادامه مطلب