من از این عشق آخر شهره و دیوانه خواهم شد

من از این عشق آخر شهره و دیوانه خواهم شد
در این مجلس که می بینم پر پروانه خواهم شد
چه جویم از دماغِ خشکِ زاهد کعبه ای مطلب
بدور دل بگردم ساکنِ بتخانه خواهم شد
غلامی را پذیرفتن بهر عنوان خطا باشد
بگیرم رسم آزادی و آزادانه خواهم شد
خرابات هر کجا از قید و بند پاسبان دور است
شهنشاه خرد در گوشه ای ویرانه خواهم شد
چه نازم من به این جمعیت و این مزرع آفت
به قطح یکنفس زین خوشه ها من دانه خواهم شد
اجل را کو مجال ِ تا بگویم دل چه می خواهد
که صید تیغ آتشبار بی رحمانه خواهم شد
نسیم و عطر عشق خود رسانم تا بکوی دوست
به زلف آن پری رو اینچنین من شانه خواهم شد
تو جهد کن رسیدن مطلب دیگر نمی خواهد
من این را کرده ام در هر کجا افسانه خواهم شد
هر آنچه میکنی امروز کن با من عزیز دل
ز فرداش چه میدانی که من بیگانه خواهم شد
کند محمود سیرِ عالم امکان بدین معنی
به راه دوستی ها رهرو ِ مردانه خواهم شد

جمعه 14 حمل 1392 هجری خورشیدی
که برابر میشود 05 اپریل 2013 میلادی
سرودم
احمد محمود امپراطور

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *