همصدا

همصدا تا از زبان جنگل لبیک می شنودم با بالی از ترانه پرواز می نمودم می بست دست باران تا چشم لحظه ها را از…

ادامه مطلب

گریه

گریه امشب به نام عشق و صدا گریه میکنم تا آبیی سکوت خدا گریه میکنم بنگر که در تلاوت اندوه رُسته ام بنگر که تا…

ادامه مطلب

سفر

سفر من شعر نگاهت را از شوق زبر دارم در ساحت چشمانت آهنگ سفر دارم در حافظۀ دستم، شوریست کزان مستم با آیینه پیوستم آیین…

ادامه مطلب

در باغ

در باغ در باغ تا طراوت شب بو شکست و ریخت پــرواز در دو بال پرستو شکست و ریخت از تنــــد بــــاد حـــــــادثه سرو امید…

ادامه مطلب

چراغ

چراغ مگر ز غیب رحمتی فرو رسد به لانه ام که دست دوری ترا جدا کند ز شانه ام هوای باغ کرده ام، ترا سراغ…

ادامه مطلب

بارگاه نور

بارگاه نور ای همدم همیشۀ من، آشنای من بی تو هزار غصه دمد از نوای من ای شهر پر سخاوت من، بارگاه نور در تو…

ادامه مطلب

نماز عشق

نماز عشق شبی شبانه ترین شور را نیاز برم سکوت فصل سفر را دو بال باز برم به عاشقانه ترین لحظه ها در آویزم رحیل…

ادامه مطلب

کابل

کابل تکرار میشوی به خبر شهر خسته ام در حادثه به کوی و گذر شهرخسته ام تن ها به جاده های تو تنها فتاده اند…

ادامه مطلب

شب مهره

شب مهره شب خسته از تداوم تلخ شبانه بود هر چند هر ستاره صدا را بهانه بود دستی که چید ظلمت شب را سحر نبود…

ادامه مطلب

در من خبری بود که بر تو اثری داشت

در من خبری بود که بر تو اثری داشت یا شعر تری بود که از تو خبری داشت در تو نفری بود که همریشه ی…

ادامه مطلب

چامۀ عاشقانه

چامۀ عاشقانه ای شاد ترین ترانه دیدارت نایاب ترین نشانه دیدارت لبریز نشاط آشنایی ها چون چامۀ عاشقانه دیدارت در فصل نیایش نگاه من چون…

ادامه مطلب

برگ غزل

برگ غزل می شد که از تو قصه به هر جا نیاورم می شد که در سکوت تو آوا نیاورم می شد که در زمینه…

ادامه مطلب

نوروز

نوروز نوروز بی بهار نیاید ورآیدم به کار نیاید زین شیوه های خسته و خالی آسایشی به بار نیاید شیوا ترین ترانه ی تقوا هموزن…

ادامه مطلب

گرفتی بی خبر تنهاییم را

گرفتی بی خبر تنهاییم را به خودآویختی پیداییم را سکوت صخره وارم را شکستی صدا کردی دل دریاییم را حمیرا نکهت دستگیرزاده

ادامه مطلب

طلوع راز

طلوع راز تو دمیدی به تن من که چنین مست بهارم؟ مزن آتش به قرارم مزن آتش به قرارم نه دل از عشق تو خالی،…

ادامه مطلب

دردی به خشت خسته ی دیوار زنده است

دردی به خشت خسته ی دیوار زنده است درد عظیم فاصله، ای یار زنده است یک خط مرا ز چشم تو بنهفته سالها اما تپش…

ادامه مطلب

چگونه راه میـــدهـــــی بـه باغ من جوانه را

چگونه راه میـــدهـــــی بـه باغ من جوانه را کــــــه عشق جاده میشود عبور هر ترانه را به برگ ها چکیده است مگـر صدای سبز تو…

ادامه مطلب

باید به سوی حادثه ی تازه رو کنم

باید به سوی حادثه ی تازه رو کنم از نو رهی به باغ بهی جستجو کنم باید که این گروه ستم باره را به سنگ…

ادامه مطلب

می آید و قصه میکند با من یاد تو به زیر سایه ی دیوار

می آید و قصه میکند با من یاد تو به زیر سایه ی دیوار ای شهر شهید عشق و آزادی ای ماه به بند مانده…

ادامه مطلب

فریب تازه

فریب تازه ببر اندوه سیال شبان را از سرم یارا که بیرون از گلیم صبر اینک می نهد پا را فریب تازه می چیند به…

ادامه مطلب

سرم دیگردر گریبانم نمیگنجد

سرم دیگردر گریبانم نمیگنجد و ‌گردنم کوتاهی را اقرار میکند. در دور ترین بیشه ها باوری گویا نهان بود وقتی راه میرفتیم از خشخش جنگل…

ادامه مطلب

خورشید روز های کهن

خورشید روز های کهن آن شور در نگاه تو نا آرمیده رفت موج صدا به ساحل لب نا رسیده رفت برگی به نام عشق که…

ادامه مطلب

تردید

تردید فاژه کدام روز تلخی؟ پرسر و صدا و جنبیدن نه جنبش زوزه کدام دردی؟ باورت کرده بود آیینه با سادگی باورت کرده بود مرد…

ادامه مطلب

آیینه

آیینه کجاست آینه که تا نظر به سوی او کنم که روزگار رفته را دوباره جستجو کنم نگفته های خفته را نگفتنی نگفته را به…

ادامه مطلب

موج شکسته

موج شکسته رقصیده و پـــــریشان از یاد هـــــا بـــــرآیـم چابک چو پیک صبحی مست و رها ، برآیم سبز است دامن یاد هـر ســـــو بهــــار…

ادامه مطلب

کابوس

کابوس خواب است این که: بانگ درا را ربوده اند از حنجره صدای رسا را ربوده اند این تیره گی به دیده ی این شهر…

ادامه مطلب

ستاره گان گرفتار

ستاره گان گرفتار بام از قیام واهی دیوار میرمد شام از ستاره گان گرفتار میرمد این نردبان خسته که بر دوش می کشیم از اوج…

ادامه مطلب

خوابی هنوز و درد ز مرهم گذشته است

خوابی هنوز و درد ز مرهم گذشته است روز تو در سقوط ِ دمامدم گذشته است آواز در نهان ِ گلو تلخ خفته است دیگر…

ادامه مطلب

تب لحظه ها

تب لحظه ها ای کرده پهن در همه هستم صدای خویش ای کرده بی دریغ مرا مبتلای خویش ای سبز قامتی که قد افراشتی ز…

ادامه مطلب

آیینه وار

آیینه وار ای سرزمین خستۀ من کو بهار تو؟ ای لانۀ امید دلم کو کنار تو؟ بی تو ستاره ها ز شبم کوچ می کنند…

ادامه مطلب

نماز گشایش

نماز گشایش شهاب حادثه میسوخت ذهن باران را شتاب فاجعه میدوخت چشم یاران را کس صمیمیی پیدا نشد که قصه کند به گوش چشم من…

ادامه مطلب

کوچ خدا

کوچ خدا رستم ز شهر حادثه ها کوچ کرده است از انجماد باور ما کوچ کرده است رستم چو قفل نور به زندان شب شکست…

ادامه مطلب

سفر تازه

سفر تازه بستر خاطره ها دامن شب وزش وسوسه ها در تن شب میل بیداری صد عاطفه است فرصت آمدن و رفتن شب عشق آویخته…

ادامه مطلب

داوری مکن

داوری مکن پیشانیت سیاه تر از شب بر سجاده ی گناهان تازه ات خوابیده داوری مکن هنوز زنبور های بی تفاوتی نازک ترین برگ های…

ادامه مطلب

پنجره

پنجره دل هر پنجره پر ابر شده باران کو؟ شرشر برگ در آغوش سپیداران کو؟ بغض صد ساله نشسته به گلوگاه سحر شعر بیدار گری…

ادامه مطلب

اینک این شب شب پایا و من سرگردان

اینک این شب شب پایا و من سرگردان قصه های “تو” و “من”ها و من سرگردان دست های که به دستان بغاوت دادیم ای فسوسا…

ادامه مطلب

مثل آب

مثل آب من صدای سبز برگم از گلوی ساقه جاری آشیان بستن تواند روی آوازم قناری چشمه های روشنایی می تراود از نگاهم چون چمن…

ادامه مطلب

فانوس

فانوس خالی ست آشیانه ز اغیار نازنین آغاز کن ترانه ی دیدار نازنین تن در کویر حسرت این عشق آتش است فانوس کن مرا به…

ادامه مطلب

زن

زن مرا بنگر که خود را بازیابی چراغم ساز تا از من بتابی من وتو ریشه ی اندیشۀ هم الفبایم ترا گر تو کتابی حمیرا…

ادامه مطلب

خیلی شاعرانه

خیلی شاعرانه با تو پر ترانه می شود دلم خیلی عاشقانه می شود دلم با تو در عبور نرم لحظه ها سخت شاعرانه می شود…

ادامه مطلب

پــرستــو

پــرستــو پرستو بود که شاخه را به سبزی برگهایش بخشید و دو بال کوچک اش را سفره ی بهار کرد و رفت پرستو بود که…

ادامه مطلب

ای باغ، نگاه من و برگ تو غمین اند

ای باغ، نگاه من و برگ تو غمین اند آیینه ی فریادیی فردای زمین اند دستان بهاری مگر از خاک برآرد چشمان مرا کز غم…

ادامه مطلب

مهمان یاد هـــای تـــوام در دوام شب

مهمان یاد هـــای تـــوام در دوام شب بسیار همزبان تـوام من به کـــام شب در بامداد خـــــاطره هایم تو روشنی هر چند در حصار شبم…

ادامه مطلب

غزل آه

غزل آه تا آه از آن سینه سوزان بدر آید سیمرغ دلم را شرری زیر پر آید آن آه که در سینه ی تو نیز…

ادامه مطلب

ریشه های سوخته

ریشه های سوخته ای تکدرخت شرقی مغرب نشین بگو از آیه های باور و شور و یقین بگو ای شهسوار وادی شعر دری بمان با…

ادامه مطلب

خورشید در حصار

خورشید در حصار این باغ بی بهار نخواهد ماند زین شیوه روزگار نخواهد ماند در دست های یخزدۀ پاییز خورشید در حصار نخواهد ماند در…

ادامه مطلب

پیش از آنکه به غروب تن دهد

پیش از آنکه به غروب تن دهد خورشید اناری شد سرخ و خونین و در خود فرو نشست! رو به کدام سو جاریست این رود؟…

ادامه مطلب

ای از تو مرا فاصله در فاصله بسیار

ای از تو مرا فاصله در فاصله بسیار سودای تو افگنده به سر غلغله بسیار پیوسته به من از در و دیوار بتابی هرچند که…

ادامه مطلب

مرثیه ای برای ظاهرهویدای بزرگ

مرثیه ای برای ظاهرهویدای بزرگ خورشید صدایی به دل خـــــاک نهــــــادیم ای خاک بخـــــوان مرثیه کــــز پای فتادیم پیـــــری پــــدری زاده ی پاکــــــی و تبرا…

ادامه مطلب

عبور از شب

عبور از شب زمزمه کن شور مرا شور مرا ترانه کن باز به یاد آشنا ذهن مرا نشانه کن وسوسه نظاره خوان در شب من…

ادامه مطلب