سر آغاز

سر آغاز قل هوالله لامره قد قال من له‌الحمد دائما متوال احد غیر واجب باحد صمد لم یلد و لم یولد آنکه هست اسم اعظمش…

ادامه مطلب

در منع تبختر و طیش

در منع تبختر و طیش نرم باش، ای پسر، به رفتن، نرم تا نگردد دلت به رفتن گرم این صفتهای لاابالی چیست؟ تو چه دانی…

ادامه مطلب

در غزل

در غزل مطرب، آخر تو نیز شادم کن زان فراموش عهد یادم کن گر چه هرگز نکرد یاد از ما آن پریچهره یاد باد از…

ادامه مطلب

در صبرو تسلیم

در صبرو تسلیم زمره‌ای از بلا هلاک شوند به بلا از گناه پاک شوند تو هم ار عاشقی بلاگش باش چون بلازوست، با بلا خوش…

ادامه مطلب

در ذکر معاد و تجرد کلی

در ذکر معاد و تجرد کلی چون تعلق برید جان از جسم نبود حال جان برون زد و قسم: گر نکوکار بوده باشد، رست ورنه…

ادامه مطلب

در تلقین ذکر

در تلقین ذکر ذکر بیفکر علم بی‌عملست دل بیعشق چشم پر سبلست حلقهٔ ذکر حلقهٔ دل تست گلهٔ ما ز حلق پر گل تست ذکر…

ادامه مطلب

در بیوفایی جهان و خرسندی بحکم قضا

در بیوفایی جهان و خرسندی بحکم قضا حال و کار جهان خیالاتست نظری کن که: این چه حالاتست؟ هر چه هست اندرین جهان خراب نقش…

ادامه مطلب

حکایت ششم

حکایت ششم من شنیدم که صاحب دیذی داشت ناپاکزاده تلمیذی سالها دیده در سرای سپنج پر هنر بر سرش مصیبت و رنج تا خرد جمع…

ادامه مطلب

ذبابهٔ این فصل در سری چند مرموز

ذبابهٔ این فصل در سری چند مرموز گر بپرسد کسی که: هر دو جهان گفته‌ای کندر آدمیست نهان برشمردی از آن نشانی چند کردی از…

ادامه مطلب

در منع اسراف

در منع اسراف ای که بر قصر کوشک سازی تو پیه بر دنبه میگدازی تو گر چه این قصرها طربناکست چون به گردون نمیرسد خاکست…

ادامه مطلب

در عشق

در عشق عشق و دل را یک اختیار بود عقل و جان را دویی حصار بود ز آستان عقل پیشتر نرود عشق خود ز آشیان…

ادامه مطلب

در شفقت بر زیر دستان

در شفقت بر زیر دستان مکن، ای خواجه، بر غلامان جور که بدین شکل و سان نماند دور زور بر زیر دست خویش مکن دل…

ادامه مطلب

در راستی

در راستی راستی کن، که راستان رستند در جهان راستان قوی دستند راستگاران بلندنام شوند کج‌روان نیم پخته خام شوند یوسف از راستی رسید به…

ادامه مطلب

در تصدیق کرامات اولیا

در تصدیق کرامات اولیا قوت نفس را مقاماتست سر آن معجز و کراماتست نفس چندانکه هست بالاتر در کرامات و کشف والاتر از کدورت دلت…

ادامه مطلب

در باب ظلمه و ظلم

در باب ظلمه و ظلم ظلمت ظلم تیره دارد راه عدل باید جناح و قلب سپاه خانهٔ ظالمان نه دیر، که زود به فضیحت خراب…

ادامه مطلب

حکایت هفتم

حکایت هفتم بود در روم پیش ازین سر و کار صاحبی نان ده و فتوت یار لنگری باز کرده چون کشتی پر ز سنگ و…

ادامه مطلب

دوم در کیفیت معاش جمهور و درآن چند بند سخنست اول در معاش اهل دنیا

دوم در کیفیت معاش جمهور و درآن چند بند سخنست اول در معاش اهل دنیا نوبهارست و روز عیش امروز بهل این اضطراب و طیش…

ادامه مطلب

در معنی دل

در معنی دل عرش رحمن دلست، اگر دانی دل باقی، نه این دل فانی دل باقی محل نور خداست دل فانی ازین محله جداست ز…

ادامه مطلب

در طلب مرشد

در طلب مرشد راه حیرت مرو، نظر بگشای از مضیق گمان برون نه پای جام داری، نگاه کن در وی بازدان رنگ و بوی رشدازغی…

ادامه مطلب

در شکر

در شکر شکر کن، تا شکر مذاق شوی نام کفران مبر، که عاق شوی غایت شکر چیست؟ دانستن حق یک شکر نا توانستن شکر ما…

ادامه مطلب

در خواص نفس قدسی و دلایل حرکات و علامات اجزای بدن

در خواص نفس قدسی و دلایل حرکات و علامات اجزای بدن نفس نطقیست، بی‌زبان گویاست این بداند کسی که او جویاست در بصر نور و…

ادامه مطلب

در تکوین نباتات و اشجار

در تکوین نباتات و اشجار وین چهار آخشیج را به درست چون پدید آمد امتزاجی رست نفس روینده رام ایشان شد جنبش راست کار ایشان…

ادامه مطلب

در باب توبه

در باب توبه تا ترا شهوت و غضب یارست هر زمان توبه‌ایت در کارست شستن جان و تن ز ظلمت عار نتوان جز به آب…

ادامه مطلب

حکایت دوم

حکایت دوم پسری با پدر به زاری گفت که: مرا یار شو به همسر و جفت گفت: بابا، زنا کن و زن نه پند گیر…

ادامه مطلب

دور سوم در شرح معاد خلایق و احوال آخرت

دور سوم در شرح معاد خلایق و احوال آخرت مرکب راه را فرو کش تنگ که برون شد ز شهر پیش آهنگ سخن هول آن…

ادامه مطلب

در معنی خلوت

در معنی خلوت پر دلی باید از عوایق دور تا درین خلوتش دهند حضور پر دلی کو ز جان نیندیشد سخن آب و نان نیندیشد…

ادامه مطلب

در ظهور حیوان

در ظهور حیوان باز چون در مزاج این ارکان متضاعف شد اعتدال و توان قوت و حس و جنبش به مراد مدد روح رستنیها داد…

ادامه مطلب

در شرف بنیت انسان به صورت و معنی بر دیگر مخلوقات

در شرف بنیت انسان به صورت و معنی بر دیگر مخلوقات چون شوی آنچنان که میبایی چون تو با خویشتن نمییی؟ نظری کن درین معانی…

ادامه مطلب

در خرقه دادن

در خرقه دادن دزد را پیش رخت راه مده خرنه‌ای خرس را کلاه مده از سری با چنان پریشانی موی چون میبری به پیشانی؟ با…

ادامه مطلب

در تناکح و توالد

در تناکح و توالد خلق را چون نظر به صورت بود وطن و منزلی ضرورت بود چون شود منزل و وطن معمور بی‌زن و خادمی…

ادامه مطلب

در بیان علومی که همراه نفس شوند

در بیان علومی که همراه نفس شوند در قیامت کجا رود با نفس؟ علم هر بوالفضول و هر با خفس علم نفسست و عقل و…

ادامه مطلب

حکایت سیزدهم

حکایت سیزدهم بود روزی مسیح و یارانش دانش اندوز و راز دارانش سخن عشق را بیان میکرد فاش میگفت و پس نهان میکرد در میان…

ادامه مطلب

دور اول در مبدا آفرینش

دور اول در مبدا آفرینش روز شد، ای حکیم،از آن منزل خبری ده که چون گذشت این دل خود ازین آمدن مراد چه بود؟ سر…

ادامه مطلب

در معنی سماع

در معنی سماع عاشقی کو سخن باو شنود هر چه وارد شود نکو شنود آن زمانت رسد سراندازی کانچه داری جزو براندازی دف چه باید؟…

ادامه مطلب

در طامات

در طامات ساقی ار صاف نیست، زان دردی قدحی ده، که خواب من بردی نیست صافی، مهل که جوش کنم جام دردم بده، که نوش…

ادامه مطلب

در شرح حال اهل زرق و تلبیس

در شرح حال اهل زرق و تلبیس همه روی زمین نفاق گرفت مردمی ترک اتفاق گرفت از حقیقت به دست کوری چند مصحفی ماند و…

ادامه مطلب

در خطر مخلصان و نازکی آداب عبودیت و وقت آزمایش‌های حق سبحانه

در خطر مخلصان و نازکی آداب عبودیت و وقت آزمایش‌های حق سبحانه مخلصانی که در مراقبتند در هراس خلاف عاقبتند لهجهٔ خشم او نداند کس…

ادامه مطلب

در تسبیح فلک

در تسبیح فلک ویحک! ای قبهٔ زمرد رنگ که ز جانم همی زدایی زنگ کارگاه تر از کونی تو کس نداند که: از چو لونی…

ادامه مطلب

در بیرونقی شعر و کساد آن

در بیرونقی شعر و کساد آن شاعری چیست؟ بر در دونان خانهٔ کرد و حکمت یونان به ثناشان دریغ باشد رنج طبع را دادن عذاب…

ادامه مطلب

حکایت دوازدهم

حکایت دوازدهم ساده ترکی ز ده به شهر آمد پیش شیخی تمام بهر آمد سفره‌ای چرب دید و حلقهٔ ذکر در میان جست ترکمان بیفکر…

ادامه مطلب

دعا و ختم کتاب

دعا و ختم کتاب یارب، این نوبر نو آیین را زادهٔ عقل و دادهٔ دین را به تراز قبول نوری بخش خاطرم را ازو سروری…

ادامه مطلب

در معذرت و فروتنی خود و تاریخ کتاب

در معذرت و فروتنی خود و تاریخ کتاب خاطر پاک ساکنان قبور « روح الله روحهم بالنور » همه پرداختند پیش از من اندرین باب…

ادامه مطلب

در صفت مسجد

در صفت مسجد ای گرامی بهشت مسجد نام خلد خاصی ز روح جنت عام شاه دیوارت، ای عمارت خیر بن و بیخ کنشت کنده و…

ادامه مطلب

در شرایط عمارت کردن

در شرایط عمارت کردن تا ندانی که کیست همسایه به عمارت تلف مکن مایه مردمی آزموده باید و راد که به نزدیکشان نهی بنیاد خانه…

ادامه مطلب

در خاصیت گوشه گرفتن

در خاصیت گوشه گرفتن خوبرویان چو رخ همی پوشند عاشقان در طلب همی کوشند یافت عنقا به عزلت و دوری قاف تا قاف نام مستوری…

ادامه مطلب

در ترک و تجرید

در ترک و تجرید بی‌درم باش، ارت سرد نیست کاولین گام عاشقان اینست این ده و باغ و بچه وزن تو غول راهند و غل…

ادامه مطلب

در آداب وعظ

در آداب وعظ آه ازین واعظان منبر کوب! شرمشان نیست خود ز منبر و چوب روی وعظی که در پریشانیست عین شوخی و محض نادانیست…

ادامه مطلب

حکایت چهاردهم

حکایت چهاردهم شد غلام ملک به می خوردن بشدند از پیش به پی کردن یافتندش به کنج میخانه مفلس و عور و مست و دیوانه…

ادامه مطلب

سال از حقیقت کاینات

سال از حقیقت کاینات ای پژوهندهٔ حقایق کن نفسی رخ درین دقایق کن هر چه پرسم ترا بهانه مجوی پیش من کج نشین و راست…

ادامه مطلب

در معارج ارواح و ابدان و عذاب ایشان

در معارج ارواح و ابدان و عذاب ایشان ورندارد ز دین و دانش بهر از تنش جان جدا کنند به قهر در جهان جای او…

ادامه مطلب