در مدح ابوالعلا عمربن محمد بن علا

در مدح ابوالعلا عمربن محمد بن علا سخن سرای نگوید ثنا سزای سزا بر بجز بمجلس والای سید الوزرا بر ابوالعلا عمربن محمد بن علاکو…

ادامه مطلب

و قال یمدح الوزیر

و قال یمدح الوزیر ای گاه وزارت بتو همچون فلک از ماه آراسته تا بر فلک ماه نهی گاه ماه فلک فضلی و شاه حشم…

ادامه مطلب

در مدح وجیه الدین

در مدح وجیه الدین این منم یارب بصدر مهتر کهتر نواز از ندیمان یافته بر خواندن مدحت جواز قفل درج طبع بگشاه بمفتاح زبان آشکارا…

ادامه مطلب

در مدح مؤید الدین

در مدح مؤید الدین مؤیدین جمال ای ستوده آفاق ترا بمدح من اهلیت است و استحقاق مرا بجود تو دانم که همچنین باشد که از…

ادامه مطلب

در مدح قدر ارسلان

در مدح قدر ارسلان سوی جبال سپهدار شرق شد بجدال خدای عرش بر او سهل کرد فتح جبال ز بیم که سر تیغ او ببال…

ادامه مطلب

در مدح طغان تکین

در مدح طغان تکین بسی عطای خدایست بی خلاف و خطا خدایگانرا هست از خدای هفت عطا یکی ز هفت عطا سوی تخت شاه آمد…

ادامه مطلب

در مدح شاه مسعود

در مدح شاه مسعود عید فرخ بسرای ملک مشرق و چین بار خواه آمد و زانو زد و بوسید زمین به زمین بوس چو فردوس…

ادامه مطلب

در مدح سعدالدین عمر

در مدح سعدالدین عمر سیم بر یارم شد از من سیم بر سیم یارم نی و یارم سیمبر عاشق سیم ار بخواند وی مرا من…

ادامه مطلب

در مدح جمال الدین محمود

در مدح جمال الدین محمود نگار من همه حسن و ملاحت است و جمال همه ملاحت حسن و جمال او بکمال غزال چشم نگاری که…

ادامه مطلب

در مدح افتخار الدین علی بن احمد

در مدح افتخار الدین علی بن احمد بشاعری پدر خویش را نه فرزندم اگر نه معتقد مجلس خداوندم سپهر جاه علی افتخار دین که ز…

ادامه مطلب

در مدح احمد بن علی

در مدح احمد بن علی شکسته زلفا عهد و وفای من مشکن چون زلف خود مکن از بار هجر قامت من چو من بدام هوای…

ادامه مطلب

فی مدح السلطان

فی مدح السلطان خدایگان فاضل خدای یار تو باد قرار ملک تو بر تیغ بیقرار تو باد ز بیقراری تیغت سپهر را ماند سپهر گفته…

ادامه مطلب

در مدح وزیر شاه

در مدح وزیر شاه وزیر شاه بدیدار پهلوان بر غوش گرفت و داد بپیمان دوستی دل و هوش بموسم گل و بلبل زجام و بلبله…

ادامه مطلب

در مدح ملک مسعود

در مدح ملک مسعود ماه رجب فرخ فرخنده چه ماه است کز یازده همتاه ورا رفعت و جاه است چون یوسف کنعان ملک یازده کوکب…

ادامه مطلب

در مدح فضل بن عمران

در مدح فضل بن عمران حکیم و کریم آمدند از دو عمران کلیم خدا و کریم خراسان عنایت گر دین یزدان که در دین صلابت…

ادامه مطلب

در مدح صفی الدین

در مدح صفی الدین هلال روزه میمون لقای فرخ فال نمود روی ز گردون نیل فام چو نال خمیده قامت و خدمت نموده بر گردون…

ادامه مطلب

در مدح سیدالاجل رضا

در مدح سیدالاجل رضا ماه صیام کرد بنیک اختری سلام بر خلعت شهنشه بر عمدة الانام بر عمدة الانام بشادی خجسته باد تشریف پادشاه و…

ادامه مطلب

در مدح سعدالدوله

در مدح سعدالدوله سعد دولت را بسعدالدوله بازآمد نیاز هردو بهر بندگی در پیش استادند باز هست با وی نیک ساز ایام از روی خرد…

ادامه مطلب

در مدح جمال الدین عمر

در مدح جمال الدین عمر داد صدر دین و دنیا صاحب فرخنده فال مر جمال دین یزدان را بجاه خود جمال بر جمال دین مبارک…

ادامه مطلب

در مدح اطهرالدین بن اشرف الدین

در مدح اطهرالدین بن اشرف الدین روی من زرین ز عشق یار سیمین بر سزد بر سر معشوق سیمین بر نثار زر سزد زرگر رخسار…

ادامه مطلب

فی مدح اشرف الدین

فی مدح اشرف الدین ای جهان شرف بتو معمور یافته از دو پادشا منشور از خداوند دلدل و قنبر وز خداوند ناقه و یعفور پادشاه…

ادامه مطلب

در مدح نظام الدین

در مدح نظام الدین در ضمیرم بدی هوای امیر وانکه باشم ثنا سرای وزیر نشد اندیشه ضمیرم کم خواجه را یافتم وزیر و امیر بوزارت…

ادامه مطلب

در مدح ملک نصرة الدین علی بن هارون

در مدح ملک نصرة الدین علی بن هارون ز عشق نگاری شدم مست و مجنون که باشد سر زلف زنجیر میگون بزنجیر میگون او بسته…

ادامه مطلب

در مدح فخرالدین احمد

در مدح فخرالدین احمد سپاس از خداوند بیمثل و بیچون که با طالع سعد و با بخت میمون خداوند را دیدم و روز بر من…

ادامه مطلب

در مدح صدر جهان

در مدح صدر جهان صدر جهان رسید بشادی و خرمی در دوستان فزونی و در دشمنان کمی شاه جهان و صدر جهان شاد و خرم…

ادامه مطلب

در مدح شاه توران

در مدح شاه توران نهاد ملکت توران شد آباد و خوش و خرم بسلطان زاده توران شهنشاه همه عالم بعالم تا بنی آدم ز عدل…

ادامه مطلب

در مدح سری بن السری

در مدح سری بن السری ای سرافرازی که هستی تو سری بن السری جز سری بن السری نبود سزاوار سری سرور برااصل و گوهر برترین…

ادامه مطلب

در مدح ثقة الدین

در مدح ثقة الدین ای سرو سرمایه کرام سمرقند نام تو مشهورتر ز نام سمرقند شمس امینان و صائبان ثقة الدین معتمد شاه و خاص…

ادامه مطلب

در سپاس از ایزد و مدح سنجر

در سپاس از ایزد و مدح سنجر هست بر پرورده شکر نعمت پروردگار واجب از روی دیانت هم نهان هم آشکار هستم آن پرورده نعمت…

ادامه مطلب

غزل به صفات تو گویم

غزل به صفات تو گویم بر من آمد دوش آن در چشم بینائی ز بهر جستن تدبیر رای فردائی هرآنچه داشت بدل راز پیش من…

ادامه مطلب

در مدح نظام الدین محمد بن علی

در مدح نظام الدین محمد بن علی خورشید ببرج حمل آمد چو رخ یار هم نور بحاصل شود از تابش و هم نار نور از…

ادامه مطلب

در مدح ملک محمد بن سلیمان

در مدح ملک محمد بن سلیمان ای زپشت ارسلان خان ارسلان خان دگر ملکداری را نزیبد جز تو سلطان دگر سایه یزدان توئی شاهی ترا…

ادامه مطلب

در مدح فخرالدین علی بن احمد

در مدح فخرالدین علی بن احمد ایدل ز عشق یار چو از دانه نار باش گر دانه نار باشد گو دانه نار باش ورا شک…

ادامه مطلب

در مدح صدر الوزراء

در مدح صدر الوزراء سرو سیمین طرف ماه منیر تیره کرد از خط شبرنگ چو قیر هست شبرنگ خط تیره او رخ رخشنده او ماه…

ادامه مطلب

در مدح سلطان

در مدح سلطان مه مشرف و میمون و محترم رمضان بشاه بر ز رجب رشک بر دو از شعبان که تا چو ماه رجب را…

ادامه مطلب

در مدح رکن الدین

در مدح رکن الدین هم ز آفریدگان و هم از آفریدگار بر شاه باد هر نفسی آفرین شمار شاهی که اصل و فرع نهال نهاد…

ادامه مطلب

در مدح تمغاج خان

در مدح تمغاج خان بخت بیدار شهنشه خسرو مالک رقاب کرد بر بالین غفلت شوربختان را بخواب دید چون در خواب غفلت رفت ماه نو…

ادامه مطلب

در توحید

در توحید ای خداوندی که از لطف تو جاه آورده ام ز آنچه بودستم گرفته بارگاه آورده ام هست روشن هست نور روشنی چندین دلیل…

ادامه مطلب

شاعر دروغگوست؟

شاعر دروغگوست؟ ز روزگار بجان آمدم ز غم بشتاب اگر بنالم جای است ازین عنا و عذاب زمانه میدهدم گوشمال و می زندم مگر که…

ادامه مطلب

در مدح نظام الدین محمد

در مدح نظام الدین محمد بر خود از طبع خود سلام کنم سنت شاعری قیام کنم شعر خود را چو کوکب شعری . . ….

ادامه مطلب

در مدح ملک تمغاج خان

در مدح ملک تمغاج خان مرا خدای بمدح خدایگان گفتن توانگری سخن داد تا توان گفتن اگر توانگر زرو درم شوم چه عجب هم از…

ادامه مطلب

در مدح فخرالدین

در مدح فخرالدین ناداده مژدگانی نادید مژده ور دیدیم فر طلعت آن عالم هنر ما را بفر طلعت خویش آن سپهر فضل خود داد مژدگانی…

ادامه مطلب

در مدح صاحب ملک الدهاقین

در مدح صاحب ملک الدهاقین صاحب عادل بنیکی از سفر آمد رفت به فرخندگی و با ظفر آمد اینت خجسته سفر کز آمدن او کشت…

ادامه مطلب

در مدح سلطان مسعود ثانی

در مدح سلطان مسعود ثانی ای بتاج و تخت شاهی وارث افراسیاب گرد فتح و نصرت از نعل سم افراسیاب از تجمل نعل زرین ساز…

ادامه مطلب

در مدح رکن الدین عقاج خان

در مدح رکن الدین عقاج خان ای جهانداری که در عهد تو گرگ و گوسفند نیست این آنرا زیان کار آن نه اینرا سودمند گوسفند…

ادامه مطلب

در مدح تاج الدین

در مدح تاج الدین ای فلک سوخته داده بر کف تاج هیچ نیکی ز تو نداشته ماج بخت نیکت چو بچه ماج دهان در نهاده…

ادامه مطلب

در حسب حال خود گوید

در حسب حال خود گوید چو شست گشت کمان قامت چو تیر مرا چو شست راست برآمد بهار و تیر مرا چو تیر کان زکمان…

ادامه مطلب

در مدیحه میر عمید سعدالدین

در مدیحه میر عمید سعدالدین عید شد ایام ما ناآمده ایام عید چون رسید از راه با شاه جهان میرعمید سعد دین صدری که دیدار…

ادامه مطلب

در مدح نصیرالدین علی

در مدح نصیرالدین علی نصیر دین که چشم پادشائی نبیند چون تو فرخ کدخدائی جهان را کدخدائی جز تو نبود چنان چون نیست جز یزدان…

ادامه مطلب

در مدح ملک الدهاقین

در مدح ملک الدهاقین صدر جهان ز مجلس جهان رسید مهمان همی رسد شه و او میزبان رسید آراست خانمان به خجسته لقای خویش کز…

ادامه مطلب