عاقله قریشی
وطنم! وصف زیبایی تو آنقدر زیاد است
وطنم! وصف زیبایی تو آنقدر زیاد است که در سروده سپید من نمیگنجد بهترین واژهها را باید نوشت قشنگیات! کابوس سنگها را میشکند آب و…
موهایم را
موهایم را به باد سپردم تا به ساحل دلت موج بزند اهل خیال بافی ام موهایم را رها میکنم رویا هایم با تو باشد از…
گروه پادگانه
گروه پادگانه روزگاری قشنگی داشتیم دست به دست هم گام به گام، جاده خاکی را هم صدا هم دل با صمیمیت زمزمه می کردیم…
صدایت را ثبت
صدایت را ثبت و چشمانت را نقاشی کردم برگ های خاطرات را در لابه لای برگ های دفترم گذاشته ام چنان با تو در آمیختهام…
زندگی ادامه دارد
زندگی ادامه دارد در پیراهنی که! قشنگتر میشویم در نقاشی که لبخند میزنیم در بیت های شعری که ما را عاشقانه به آغوش می کشد…
دشت هاى مزار
دشت هاى مزار با لب هايت چه نسبت دارند؟! كاش خاك بودم با لبخند ات يك دشت لاله از سينه ام مى روياندى عاقله قریشی
دختری مو های بلندش را شانه میزد
دختری مو های بلندش را شانه میزد در کتاب رویا هایش با خیالات خودش بازی میکرد با شنیدن صدای لرزان مادرش “زود باش ، باید…
جنگ
جنگ میدانی از تو متنفرم کاش می شد اسمت را از دنیا پاک کرد کاش میشد سیلاب توفان زلزله تو را ببلعد دیگر اشک غم…
به بلندی پامير
به بلندی پامير صدايت ميكنم طنين برگشت صدايم نام توست سنگ ها بيدار مى شوند اما از تو صدايى نمى شنوم عاقله قریشی
باز هم انفجار
باز هم انفجار روز مان با دود و بوى باروت ، خون آغاز مى شود باز صداى ناله و شيون هاى جانسوز زن و مرد…
از سرم
از سرم چون انبوه جنگلى كه آتش گرفته، پرنده هايى پريشان تا آسمان پنجشير پر مىكشند و دوباره به اين آتشكده بر مىگردند منتظرم قاصدك…
هواى تازه مى وزد
هواى تازه مى وزد دوباره سبز مى شود زندگى بهار در راه است دوباره گل و شاپرک جوانه مى زند ز لاى شاخه هاى سرخ…
میخواهم رو به رویت بنشینم
میخواهم رو به رویت بنشینم نگاهم را غرق در چشمان عسلی ات کنم تا از دیدارت سیراب شوم حتی وقتی نیستی از خاطره ها بهار…
کنار برکه
کنار برکه به تماشای قو نشسته بودم نگاهت مرا به تور انداخت رقص لبانت برد مرا تا کرانه آبی در خیالم سرم را روی شانهات…
شگوفا میشوی
شگوفا میشوی از لابه لای گلهای رُز پروانه های مست بالک زنان هم صدایت میشوند زنبور های عسل شیرنی زبانت را چشیده اند پیش از…
زیباست اینجا
زیباست اینجا صدایت پیچیده گوشه های چادرم بیرون زدند برای رقصیدن لشکر موهایم نشسته برای نوازش دستانت دمیدی میان گلهای پیراهنم رنگ های قالین از…
دست نگهدارید
دست نگهدارید ما را نکشید به جرم زن بودن مثل ترک های انار دل شکسته ایم هنوز بوی باروت گلوی پیر و جوان را بسته…
خسته ترین مردم دنیا
خسته ترین مردم دنیا از جنگ ایم در سخت ترین روز ها زنی در جاده های گرسنه بدنبال نان است وجودش آراسته از دانش دستانش…
تلخ ترین روزیکه
تلخ ترین روزیکه دچار پرواز شدیم به سمت نامعلوم جهان پر پر شدن سقوط ما را تماشا کرد چهره های ما بیرنگ لبان ما ترک…
بهاران خجسته باد
بهاران خجسته باد بوی گل میدهد آغوشت آمدنت ! فصل بهار را با خود دارد بلندی قامتت خانه را چراغانی کرد پرده ها با ساز…
با ظرافت تمام
با ظرافت تمام بهترین واژه ها را در قالب شعر سپید جا دادم زبان خیابان را یادگرفتم وقتی عبور عابران ،بی برگشت است سرنوشت زخمی…
از پنجره چشمانام
از پنجره چشمانام به گندمزار وجودت خسته ترین روز ها را در غربت با ابرهای تیره که از شانه های ما بالا میرود عید آوارگی…
هر چند با سفره خالی
هر چند با سفره خالی سالهاست ، زانوی غم را بغل کردند! زلزله فریاد مناره های شهر را و آواز شکستن سنگها را بر صفحه…
من و تو
من و تو پر پروازیم بسوی یک مقصد طلسم جدایی را بشکن پهن کن سفره ی از عشق بر بام آرزو ها از دوریت درخت…
کبوتران بی بال
کبوتران بی بال بر فراز فرودگاه کابل با هزاران امید برای آرزو های شان پر و بال زدند از سیم خاردار عبور کردند افسوس پر…
عشق سرد، مردمان شهر
عشق سرد، مردمان شهر هزاران روح زخمی دارد حتی! کاینات نمکین نمیتواند بر چهره های شان لبخند را نقاشی کند تاریکی خورشید وقتی تابید که…
زنها ریشه در خاک دارند
زنها ریشه در خاک دارند شبیه درخت اند با برگهای، رنگارنگ شان طراوت و زیبایی را به شاخه ها میدهند عشق می ورزند عطر گلها…
دلم گرفت!
دلم گرفت! از این بازی روزگار وطنم ! هنوز تن زخمی و خونینات از جنگ! بوی دود و باروت بر شانه هایت صدای شیون و…
خش خش برگ های پاییز
خش خش برگ های پاییز خاطرات تو را در من زنده میکند قرار های باغ بالا و شهر نو برگ های ریختهای طلایی و زرد…
تک تک در به گوشم آمد
تک تک در به گوشم آمد با شتاب بر خاستم در را باز کردم چشم هایم را بستم ترسیدم بازهم رؤيا نباشد عاقله قریشی
به آغوش تنهایی
به آغوش تنهایی پناه میبرم سرم را روی شانه های نوازشگرم تکیه داده پیش از اینکه به تو نرسم چشمهایم را می بندم عاقله قریشی
با گذشت زمان
با گذشت زمان بیشتر عاشقت میشوم و در رودخانه چشمانت غرق هر شب تصویر تو کوچه ما را روشن میکند از خنده های من ماه…
از دوری ات
از دوری ات دیواری از بغض گلویم را بسته بود وقتی قاصدک خبر آمدنت را به گوشم رساند به استقبالت چشمهایم تا انتهای کوچه به…
همه چیز زیباست
همه چیز زیباست وقتی بر پیشانی غمگینانهام ، دست میکشی هوا روز شب زمزمه دلنواز پرندگان زوزه باد که موهایم را نوازش میکند با من…
من يك زنم
من يك زنم آسمان نگاهم مهر مى بارد لبخندم در كويرى بى آب و علف گل عشق مى كارد من يك زنم آغوشم نگاه سرد…
کاش نقاش بودم
کاش نقاش بودم تا لبخند دزدیده زنان را به تصویر می کشیدم نان نقاشی میکردم به آرزویی که تا هیچ دختری بفروش نرسد پسر بچههای…
شناوریم
شناوریم در دریایی خشکیده خواستيم شنا كنيم آبی نبود انگیزه ی نبود گیر ماندیم میان ماسه های سرگردان تمساحها در کمین اند و ما ترانه…
زمین تشنهٔ باران
زمین تشنهٔ باران و من تشنه دیدارت با رقص قلم شعر میسرایم از تو که میگویم پروانهها لای دفترم پرواز میکنند کوتاهه مینویسم وصف تو…
دست به پیشانی ماه!
دست به پیشانی ماه! صدای دل انگیز زمزمه آهنگ های شعرت شب را عاشقانه فریاد میزند در حسن تو کابل را می بینم نشسته ام…
حرف هایت
حرف هایت شکر می ریزد بر لبانم خنده هایت گل میکارد مروارید ها می خندند لای سرخی لاله ها و من هنوز از طعم بوسه…
تا کرانه آبی
تا کرانه آبی عشق می درخشد کوه دلم با تمام قدرت می تپد به اندازه زیستن نفس میکشم عشق ادامه دارد شگوفا میشوم وقتی میایی…
بنواز سازی
بنواز سازی اشک آسمان قطره قطره بشوید نقش خنده هایت را تا هیچ زنی دل نبندد به رقص لبانت ترا نقاشى ميكنم مجسمه ات را…
با حضورت
با حضورت بوی گلهای بهاری میاید کوچه های شهر منتظر قدمهایت نشسته طلوع چشمانت ! خنده میکارد بر لبان مردمان شهر باد بهاری می وزد…
نیمه شب
نیمه شب در سکوت پله ها به جای قدم اشک میریزم توان راه رفتن را از من گرفتند سرم را لای بازوانم مخفی میکنم تا…
موهایم !
موهایم ! اقیانوس شناوری ایست به سمت تو موج هایش ، سرود عشق را زمزمه میکند باد که میوزد قایقی چشمانم غرق نگاهت میشود گیره…
کاش میشد
کاش میشد هنگام بغض بغلم میکردی از چشمانم دوستت دارم هایم بر قلبت حک میشد عاقله قریشی
شعر را
شعر را سپيد مى نويسم واژه ها را مى چينم عاشقانه ترين مصرع را خطاطى مى كنم آهنگ زمزمه ميكنم جاى دلتنگى ها را با…
روی زخمها را پینه گرفته
روی زخمها را پینه گرفته هر روز زخم جدید طبیب خسته از مریضان در انفجار خطاطان راه جدید میکشند نقاشان کبوتر صلح را آزادانه بر…
در نگاهت یک دل دیوانه گم
در نگاهت یک دل دیوانه گم در لبانت جانی صد پروانه گم میروم تا از کنارت بار ها میکنم در کوچه خود خانه گم وقتی…
حجم گیسوانم را
حجم گیسوانم را دست باد ها می سپارم تا نیم نگاهت روشن کند چشمانم را نام ات را روی دفترچه خود می بوسم چشم هایت…