قاموس سخن (سخنان طلایی بزرگان)

شيطان از همان اول قاتل بود و از حقيقت نفرت داشت. در وجود او ذره‌اي حقيقت پيدا نمي‌شود، چون ذاتاً دروغگو و پدر تمام دروغگوهاست….

تنها كساني كه دل و جرات شكست هاي بزرگ را دارند به توفيق هاي بزرگ دست مي يابند. (نامشخص)

كسي كه خردش به كار خودش نرسد، خردمند نيست. (مثل انگليسي)

صحنه هاي صنعت آكنده از استخوان سازمانهايي است كه رهبران آنها از درون خود پوسيدند؛ رهبراني كه به جاي اينكه دست بده داشته باشند، دستشان…

تنها مرگ است كه دروغ نمي گويد. (نامشخص)

كسي كه به فكر آينده نيست و پايان كار را نمي بيند، به درد ياري و دوستي نمي خورد. (نامشخص)

صورت شما كتابي است كه مردم مي توانند از آن چيزهاي عجيب بخوانند. (ويليام شكسپير)

تنها يك چيز هست كه برآورده شدن رويايي را ناممكن مي سازد و آن، ترس از شكست است. (پائولو كوئيلو)

كسي كه براي شما چاپلوسي مي كند، يا سرتان كلاه گذاشته و يا مي خواهد كلاه بگذارد. (نامشخص)

طبيعت راستين ما تنها اين نيست كه به افراد پراكنده در گوشه و كنار، عشق بورزيم، بلكه اين است كه خودِ عشق باشيم. (اكنات ايسواران)

تنهايي، گاه آدم‌ها را پَس مي‌زند، گاه نيز تنهايي، آدم‌ها را به سوي خود مي‌كِشد؛ چون به همان اندازه كه درياچه وجود دارد، تنهايي هم…

كسي كه امكان رفتن به ارتفاع را در عضلات خود حس كند، به راستي باهوش است. (فرناندو پسوا)

طمع به همه چيز، از دست دادن همه چيز است. (مثل انگليسي)

تو با حقايقت سخت فرو مي كوبي. اما چماقت از من مي راند اين حقيقت را! (نيچه)

كسي شايستگي سرفرازي و سروري را دارد كه فروتن و بخشنده باشد، بكوشد، بجويد، با همراهان همدل در طلب دانش و تجربه سفر كند و…

عادل باش، گرچه گدا باشي. (مثل فرانسوي)

تو نان مي خوري و زنده هستي و من نان مي دهم و زندگي مي كنم. (مثل فرانسوي)

كسي كه از سرنوشت خود شكايت كند، از حماقت و ناچيزي روح خويش شكايت كرده است. (موريس مترلينگ)

عاشق هرگز شك نمي كند كه معشوقش – خواه گلي باشد يا انساني يا خدايي – شايسته ي عشق او نباشد. (اريك نيوتن)

توان رهبري آميزه اي از مهارتهاي گوناگون است كه كمابيش مي توان همه آنها را آموخت و اصلاح كرد. (جان ماكسول)

كسي را كه امروز تحقير مي كني، بعيد نيست فردا لازم باشد از او تعريف كني. (نامشخص)

عدالت قابل تربيت [ براي منافع خودمان ] نيست. هر كاري كه انجام دهيم نتيجه آن را مي بينيم و خطاهايي كه از ما سر…

توانگران، بيشتر با افرادي به سر مي‌برند كه دلبستگي چنداني به ايشان ندارند. (ديويد كيتس)

كساني كه منش بزرگي دارند، گامهاي گذر زندگي را آسوده تر بر مي دارند. اين افراد از درون مي درخشند؛ درخششي كه از چشم ديگران…

عشق، آخرين پاسخ به همه ي مسائل و دشواري هاي بشري است. (جك كانفيلد)

تولد و مرگ را درماني نيست. مهم اين است كه فاصله ميان اين دو را، شاد زندگي كنيم. (جرج سانتايانا)

كساني كه در جستجوي زندگي خوب هستند، فقط به راستي و چيزي جز آن، نياز ندارند. (جيم رآن)

عشق، آن چيزي است كه “روح جهان” را وادار به دگرگوني و تكامل مي كند. (پائولو كوئيلو)

پاداش هاي بزرگ، پيشامدهايي هستند كه به زودي فراموش مي شوند، ولي موهبت هاي كوچك زندگي، پيوسته هستند. (زيگ زيگلار)

كساني كه اشتباه نمي‌كنند، چيز زيادي هم در زندگي به دست نمي‌آورند. (پرمودا باترا)

عشق با بهره گيري از وجود هنرمند به اراده ي خود تحقق مي بخشد و سرانجام، خويشتن را با ابزاري كه به گونه اي ناچيز…

برخي از مردم بسيار دارند، ولي اندك مي‌بخشند و مي‌بخشند براي آنكه نام آور شوند. (جبران خليل جبران)

كساني كه حاضر نيستند براي آزادي بهايي بپردازند، لياقت آزادي را ندارند. (جورج واشنگتن)

عشق، به يك امپراتوري شبيه است؛ اگر انديشه اي كه بر مبناي آن به وجود آمده از ميان برود، خود عشق نيز از ميان خواهد…

برخي نويسندگان نه جان اند و نه شراب، اما جان شراب اند؛ آنها مي توانند به كام شعله روند و سپس گرما دهند. (نيچه)

كساني از همه شادترند كه بيشتر به مردم خدمت مي‌كنند. (نامشخص)

عشق، پريشاني زندگي است. (گوته)

برگزيدن پدر و مادر، دست خود انسان نيست، اما برگزيدن مادرشوهر و مادر زن دست خود انسان است. (نامشخص)

كتابهاي مزخرف بيشمار همان علفهاي هرز مزرعه ادبيات اند كه غذا را از غله مي گيرند و نابودش مي سازند. اين كتابها وقت و پول…

عشق تنها مرضي است كه بيمار از آن لذت مي برد. (افلاطون)

برنج سرد را مي توان خورد، چاي سرد را مي توان نوشيد، اما نگاه سرد را نمي توان تاب آورد. (ضرب المثل چيني)

كاهلي [ = تنبلي ]، از هر بيماري مسري تر است. (گاندي)

عشق حقيقي هيچگاه يكنواخت و آرام پيش نمي رود. (ويليام شكسپير)

بزرگترين اميد آن است كه اميد را به قصد كشت، كتك بزنيم. (جان اشتاين بك)

كاملترين پاداش براي انسان، بخششي است كه بتواند اميال هستي اش را تغيير دهد و خواستهاي دو لب خشكيده از عطش او را دگرگون سازد…

عشق را اجبار مي‌پژمرد؛ زيربنايش آزادي‌ست. با انقياد [=گردن نهادن]، حسادت [=بدخواهي] و ترس، سازگار نيست. اگر رهروانش نيرومند، برابر و پُخته باشند، زلال، بي‌نياز…

بزرگترين خطر در زمان پيروزي رخ مي دهد. (ناپلئون بناپارت)

كاميابي، مجموعه‌اي از تلاش‌هاي كوچك است كه هر روز تكرار مي‌شود. (نامشخص)

عشق راستين، به طور رايج، زماني به سراغ ما مي آيد كه هرگز چشم داشت آن را نداريم. (نامشخص)

بزرگترين سختي هاي ما آنهايي است كه در نتيجه سهل انگاري براي خود به وجود آورده ايم. (لرد آويبوري)