دگر

دگــر نوبهار آمد و شد زنده جهان بار دگر تو مرا زنده کن از ساغر سرشار دگر تا بود فصل گل و صحبت ساقی هرگز…

ادامه مطلب

شهر آفتاب ها

شهر آفتاب ها این روز های زود گذر همچو آب ها ما را برند سوی عدم با شتاب ها هر روز ابر تیره کند روی…

ادامه مطلب

ناله به دل شد گره، راه نیستان کجاست؟

نالــــه به دل شــــد گره، راه نیستان کجاست؟ سینه به‌ من شد قفس،طرف بیابان کجاست؟ در تــف ایــن بـادیــه، ســــوخـت ســـراپـا تـنـم مــزرعم آتـش گرفت،…

ادامه مطلب

وعدۀ فردا

وعدۀ فردا تا سر به پای آن بت رعنا گذاشتیم پا بر فراز طارم اعلی گذاشتیم قانع به فیض خشک لبی های ساحلیم گوهر به…

ادامه مطلب

بگداخت زین گرما مراستخوان به کانون بدن

بگداخت زین گرما مراستخوان به کانون بدن یا مرحبا نعم البلد یا حبذا نعم الوطن آن سیمگون ایام کو، آن ارغوانی شام کو وان سایه…

ادامه مطلب

راه خود رو که دیگران رفتن

راه خــــود رو کــــه دیگــران رفتن نه چنـــان رو که دیگــــران رفتنـد بــه تــو دادنــــد چون نگــاه نوین جســــتجو کـــن بجــو راه نویــن آنچـــه رفتند…

ادامه مطلب

صاحب نظران

صاحب نظران دوش در خدمت صاحبنظر دانایی داشتم صحبت جان بخش روان افزایی گفتمش چیست بگو راز سعادت گفتا در دل تیره شبی گوهر ناپیدایی…

ادامه مطلب

نو بهار آمد و شد زنده جهان بار دگر

نو بهار آمد و شد زنده جهان بار دگر تو مرا زنده کن از ساغر سرشار دگر تا بود فصل گل و صحبت ساقی هر…

ادامه مطلب

ا کنون که سپا ه برگریزا ن

ا کنون که سپا ه برگریزا ن بر سبزه و گل کشیده شبخون گل ها ی چمن به نا مرا دی یکسر شده زرد و…

ادامه مطلب

به داغ نامرادی سوختم ای اشک، طوفانی!

به داغ نامرادی سوختم ای اشک، طوفانی! به تنگ آمد دلم زین زندگی ای مرگ، جولانی! درین مکتب نمی‌دانم چه رمزِ مهملم یارب که نی…

ادامه مطلب

دیده ی باز

دیده ی باز اینک آمد کاروان غیر چشمت باز دار زشت و زیبایش ببین اینش بگیر آنش مگیر علم وی تحصیل کن از مکروی دوری…

ادامه مطلب

قلم در پنجة من نخلِ سرما خرده را ماند

قــلم در پنــجة من نخلِ ســـرما خـــرده را ماند دوات از خشــــک مــغزي ها دهانِ مرده را ماند نه پيـــوندي به ديــروزي نه امــيدي به…

ادامه مطلب

هان ! که گنجینه ی گهر و قت است

هان ! که گنجینه ی گهر و قت است منبع قدرت و ظفر وقت است وقت را ای پسر منه از کف که بود وقت…

ادامه مطلب

آریائی سرود

آریائی سرود شهنشاه گیتی ستان کیقبان که گیتی چنو شهریاری نزاد برازنده ی تاج و تخت کیان فرازنده پرچم آریان از آن پیش کان شاه…

ادامه مطلب

بهاریه

بهاریه آمد بهار جانفزا با بوی ها با رنگ ها با گریه ها با خنده ها با صلح ها با جنگ ها آیینه می بارد…

ادامه مطلب

راه نیستا ن

راه نیستا ن ناله به دل شد گره ، راهِ نیستان کجا ست ؟ خانه قفس شد بمن ، طرفِ بیابان کجا ست ؟ اشک…

ادامه مطلب

ظلمت سرا

ظلمت سرا چه گلها چیده ام از آرزو در دامن فردا که سازم از بهار و هم رنگین گلش فردا مرا از مزرع دیروز چون…

ادامه مطلب

نیایش

نیایش آنچه از طاقت بلند است ای خدا نیست جز یاس از قبول التجا مضطری در مانده آواره ای بی پناهی بیکسی بیچاره ای نا…

ادامه مطلب

اشک یتیم آواره

اشک یتیم آواره گفت شب الماس را اشک یتیم از کجا آیی کجا باشی مقیم گفت از ظلمات می آیم برون از دل سنگ سیاه…

ادامه مطلب

بی تفاوت

بی تفاوت گیرم که همه عیب و هجایم گویند از من چه زدود گیرم که همه راه ثنایم پویند بر من چه فزود آن شاخ…

ادامه مطلب

زمین سخت و آسمان دور

زمین سخت و آسمان دور این مثل از قدیم مشهور است که زمین سخت و آسمان دور است لیک آنها که راه یافته اند هم…

ادامه مطلب

قلم در پنجۀ من نخل سرما خورده را ماند

قلم در پنجۀ من نخل سرما خورده را ماند دوات از خشک مغزی ها، دهان ِ مرده را ماند نه پیوندی به دیروزی، نه امیدی…

ادامه مطلب

هدیه به مادران

هدیه به مادران رهروی روشندلی از با یزید کرد پرسش کای مراد هر مرید باز گو آخر کجا بشتا فتی کاین همه گنج سعادت یافتی…

ادامه مطلب