خورشیدِ پشت پنجره‌ی پلک‌های من

خورشیدِ پشت پنجره‌ی پلک‌های من من خسته‌ام! طلوع کن امشب برای من می‌ریزم آنچه هست برایم به پای تو حالا بریز هستی خود را به…

ادامه مطلب

این شعرها دیگر برای هیچ کس نیست

این شعرها دیگر برای هیچ کس نیست نه! در دلم انگار جای هیچ کس نیست آنقدر تنهایم که حتی دردهایم دیگر شبیه دردهای هیچ کس…

ادامه مطلب

مثنوی

مثنوی شب است و باز چراغ اتاق می سوزد دلم در آتش آن اتفاق می سوزد در این یکی دو شبه حال من عوض شده…

ادامه مطلب

عشق قابیل است (باید دوباره زاده شوم)

غزل شمارهٔ ۱ خود را اگرچه سخت نگه داری از گناه گاهی شرایطی است که ناچاری از گناه هر لحظه ممکن است که با برق…

ادامه مطلب

خورشید پشت پنجره ی پلکهای من

خورشید پشت پنجره ی پلکهای من من خسته ام! طلوع کن امشب برای من می ریزم آنچه هست برایم به پای تو حالا بریز هستی…

ادامه مطلب

از خاطرات گمشده می آیم تابوتی از نگاه تو بر دوشم

از خاطرات گمشده می آیم تابوتی از نگاه تو بر دوشم بعد از تو من به رسم عزاداران غیر از لباس تیره نمی پوشم در…

ادامه مطلب

من خسته‌ام، تو خسته‌ای آیا شبیه من؟

من خسته‌ام، تو خسته‌ای آیا شبیه من؟ یک شاعر شکسته‌ی تنها شبیه من حتی خودم شنیده‌ام از این کلاغ‌ها در شهر یک نفر شده پیدا…

ادامه مطلب

غم که می آید در و دیوار، شاعر می شود

غم که می آید در و دیوار، شاعر می شود در تو زندانی ترین رفتار شاعر می شود می نشینی چند تمرین ریاضی حل کنی…

ادامه مطلب

خود را اگرچه سخت نگه داری از گناه

خود را اگرچه سخت نگه داری از گناه گاهی شرایطی است که ناچاری از گناه هر لحظه ممکن است که با برق یک نگاه بر…

ادامه مطلب

یک سرنوشت سه حرفی، خالی ست در کنج جدول

یک سرنوشت سه حرفی، خالی ست در کنج جدول فکر مرا کرده مشغول این راز از روز اول آنجا زنی گریه می کرد با کودکان…

ادامه مطلب

من را نگاه کن که دلم شعله‌ور شود

من را نگاه کن که دلم شعله‌ور شود بگذار در من این هیجان بیشتر شود! قلبم هنوز زیر غزل لرزه‌های توست بگذار تا بلرزد و…

ادامه مطلب

خبر به دورترین نقطه جهان برسد

خبر به دورترین نقطه جهان برسد نخواست او به من خسته – بی گمان – برسد شکنجه بیشتر از این؟ که پیش چشم خودت کسی…

ادامه مطلب

یک درخت پیرم و سهم تبرها می شوم

یک درخت پیرم و سهم تبرها می شوم مرده ام، دارم خوراک جانورها می شوم بی خیال از رنج فریادم تردّد می کنند باعث لبخند…

ادامه مطلب

لکنت شعر و پریشانی و جنجال دلم

لکنت شعر و پریشانی و جنجال دلم چه بگویم که کمی خوب شود حال دلم؟ کاش می‌شد که شما نیز خبردار شوید لحظه‌ای از من…

ادامه مطلب

چگونه می رود به سمت بیکرانه ها

چگونه می رود به سمت بیکرانه ها که ابر گریه می کند برای رودخانه ها پرنده غافل است از اینکه تندباد می رسد وگرنه باز…

ادامه مطلب

وقتی دلم به سمت تو مایل نمی شود

وقتی دلم به سمت تو مایل نمی شود باید بگویم اسم دلم دل نمی شود دیوانه ام بخوان که به عقلم نیاورند دیوانه ی تو…

ادامه مطلب

گريه كردم گريه هم اين‌بار آرامم نكرد

گريه كردم گريه هم اين‌بار آرامم نكرد هرچه كردم… هرچه… آه! انگار آرامم نكرد روستا از چشم من افتاد، ديگر مثل قبل گرمي آغوش شاليزار…

ادامه مطلب

خبر به دورترین نقطه‌ی جهان برسد

خبر به دورترین نقطه‌ی جهان برسد نخواست او به منِ خسته بی‌گمان برسد شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت کسی که سهم تو…

ادامه مطلب

وطن پرست جنوبی! میان فاصله ها گم!

وطن پرست جنوبی! میان فاصله ها گم! کجایی؟ آه! دل خوش از این قبیله ندارُم بمانَد آنچه کشیدم از این قبیله چه دیدم که چشمهای…

ادامه مطلب

کفش چرمی – چتر – فروردین – خیابان شلوغ

کفش چرمی – چتر – فروردین – خیابان شلوغ یک شب بارانی غمگین خیابان شلوغ می رود تنهای تنها، باز هم می بینمش باز هم…

ادامه مطلب

تو نیستی و این در و دیوار هیچ وقت…

تو نیستی و این در و دیوار هیچ وقت… غیر از تو من به هیچ کس انگار هیچ وقت… اینجا دلم برای تو هی شور…

ادامه مطلب

وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست

وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست عهد و پیمانی که روزی با دلت بستم شکست ناگهان … دریا ! تو را دیدم حواسم…

ادامه مطلب

-گريه كردم گريه هم اين‌بار آرامم نكرد

-گريه كردم گريه هم اين‌بار آرامم نكرد هرچه كردم… هرچه… آه! انگار آرامم نكرد روستا از چشم من افتاد، ديگر مثل قبل گرمي آغوش شاليزار…

ادامه مطلب

تصویر ماه را کسی از چاه می کشد

تصویر ماه را کسی از چاه می کشد  شب رو به کوفه می کند و آه می کشد سمت وقوع فاجعه‌ای تازه پا گذاشت  مرد…

ادامه مطلب

همین دقیقه، همین ساعت … آفتاب، درست

همین دقیقه، همین ساعت … آفتاب، درست کنار حوض، کمی سایه داشت روز نخست تو کنج باغچه، گلهای سرخ می چیدی… پس از گذشتن یک…

ادامه مطلب

گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد

گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد هر چه کردم – هر چه – آه انگار آرامم نکرد روستا از چشم من افتاد، دیگر…

ادامه مطلب

تا می کشم خطوطِ تو را پاک می شوی

تا می کشم خطوطِ تو را پاک می شوی داری کمی فراتر از ادراک می شوی هر لحظه از نگاه دلم می چکی ولی با…

ادامه مطلب

نوشته ام به دل شعرهای غیر مجاز

نوشته ام به دل شعرهای غیر مجاز که دوست دارمت ای آشنای غیر مجاز هوا بد است، بکش شیشه ی حسادت را که دور باشد…

ادامه مطلب

کسی دوباره از آن‌سوی شعر می‌آید

کسی دوباره از آن‌سوی شعر می‌آید بلند می‌شوم از جا، به احترام خودم از این به‌بعد بدون تو نیستم تنها… من آشنا شده‌ام با کسی…

ادامه مطلب

صدای پچ پچ غم… خواب من به هم خورده است

صدای پچ پچ غم… خواب من به هم خورده است دو ساعت است که اعصاب من به هم خورده است صدای پچ پچ غم… هیس!…

ادامه مطلب

بی تو اندیشیده ام کمتر به خیلی چیزها

بی تو اندیشیده ام کمتر به خیلی چیزها می شوم بی اعتنا دیگر به خیلی چیزها تا چه پیش آید برای من! نمی دانم هنوز……

ادامه مطلب

و ای بهانه ی شیرینتر از شکر قندم

و ای بهانه ی شیرینتر از شکر قندم به عشق پاک کسی جز تو دل نمی بندم به دین این همه پیغمبر احتیاجی نیست همین…

ادامه مطلب

گریه کردم گریه هم این‌بار آرامم نکرد

گریه کردم گریه هم این‌بار آرامم نکرد هرچه کردم… هرچه… آه! انگار آرامم نکرد روستا از چشم من افتاد، دیگر مثل قبل گرمی آغوش شالیزار…

ادامه مطلب

شب است و باز چراغِ اتاق می‌سوزد

شب است و باز چراغِ اتاق می‌سوزد دلم در آتش آن اتّفاق می‌سوزد در این یکی دو شبه حال من عوض شده است و طرز…

ادامه مطلب

به یک پلک تو می بخشم تمام روزها و شبها را

به یک پلک تو می بخشم تمام روزها و شبها را که تسکین می دهد چشمت غم جانسوز تبها را بخوان! با لهجه ات حسّی…

ادامه مطلب

نگاهی شیشه ای دارم به سنگ مردمک هاشان

نگاهی شیشه ای دارم به سنگ مردمک هاشان الفبای دلت معنای«نشکن!» را نمی فهمد! هزاران بار دیگر هم بگویی «دوستت دارم» کسی معنای این حرف…

ادامه مطلب

قلبت که می‌زند، سر من درد می‌کند

قلبت که می‌زند، سر من درد می‌کند این روزها سراسرِ من درد می‌کند… قلبت که… نیمه‌ی چپ من تیر می‌کشد تب کرده، نیم دیگر من…

ادامه مطلب

ضعیف و لاغر و زرد و صدای خواب آور

ضعیف و لاغر و زرد و صدای خواب آور کنار بستر من قرصهای خواب آور لجن گرفته ام از این سرگذشت ویروسی از این تب،…

ادامه مطلب

بعید نیست سرم را غزل به باد دهد

بعید نیست سرم را غزل به باد دهد و آبروی مرا در محل به باد دهد بعید نیست و بگذار هرچه می خواهد قبیله ام…

ادامه مطلب

می‌خواستم رها شوم از عاشقانه‌ها،

می‌خواستم رها شوم از عاشقانه‌ها، دیدم که در نگاه تو حاصل نمی‌شود تا نیستی تمام غزل‌ها معلق‌اند! این شعر مدتی‌ست که کامل نمی‌شود… نجمه زارع

ادامه مطلب

قلم کنار تو افتاده لیقه خشک شده

قلم کنار تو افتاده لیقه خشک شده حرف ع ش ق به خطِّ عتیقه خشک شده دوباره زخم تو گل کرده دوم ماه است زمان…

ادامه مطلب

دیدمت چشم تو جا در چشمهای من گرفت

دیدمت چشم تو جا در چشمهای من گرفت آتشی یک لحظه آمد در دلم دامن گرفت آنقدر بی اختیار این اتفاق افتاده که این گناه…

ادامه مطلب

بعد از تو سرد و خسته و ساکت تمام روز…

بعد از تو سرد و خسته و ساکت تمام روز… با صد بهانه ی متفاوت تمام روز… هی فکر می کنم به تو و خیره…

ادامه مطلب

نپرس حال مرا تا غزل به لب دارم

نپرس حال مرا تا غزل به لب دارم خودت بفهم که حالم بد است و تب دارم فقط بگو لقب «شاعری» به من ندهند بگو…

ادامه مطلب

کدخدا می گوید از اینجا نرو – یک ناشناس؟

کدخدا می گوید از اینجا نرو – یک ناشناس؟ با بهار و گل می آید سال نو یک ناشناس با خودم می گویم ای شاعر!…

ادامه مطلب

ساعت دو شب است که با چشم بی رمق

ساعت دو شب است که با چشم بی رمق چیزی نشسته ام بنویسم بر این ورق چیزی که سالهاست تو آنرا نگفته ای جز با…

ادامه مطلب

بده به دست من این بار بیستونها را

بده به دست من این بار بیستونها را که این چنین به تو ثابت کنم جنونها را بگو به دفتر تاریخ تا سیاه کند به…

ادامه مطلب

می رسم، اما سلام انگار یادم می رود

می رسم، اما سلام انگار یادم می رود شاعری آشفته ام، هنجار یادم می رود با دلم اینگونه عادت کن، بیا، بر دل مگیر !…

ادامه مطلب

قلبت که می زند سر من درد می کند

قلبت که می زند سر من درد می کند این روزها سراسر من درد می کند قلبت که… نیمه ی چپ من درد می کشد…

ادامه مطلب

دوباره تَش زده بر قلب نازک سیگار

دوباره تَش زده بر قلب نازک سیگار هوای سرد و تو و فندک و پُک سیگار تو طبق عادت هر روز می نویسی باز به…

ادامه مطلب