بسته شد بر رشته جان موی گیسوی توام

بسته شد بر رشته جان موی گیسوی توام می کشد هر سو که می افتد گره سوی توام بس که می گردد بگرد ماه رخسارت…

ادامه مطلب

ببزم او سخن از درد من نمی گذرد

ببزم او سخن از درد من نمی گذرد چه خلوتیست که آنجا سخن نمی گذرد گذشت دل ز دو عالم بدور روی تو لیک ازان…

ادامه مطلب

ای مرضهای معاصی ز تو محتاج علاج

ای مرضهای معاصی ز تو محتاج علاج تو شفیع و همه عالم به شفاعت محتاج ارجمند از جهت حسن قبولت اسلام سربلند از شرف پایه…

ادامه مطلب

ای آنکه آفت دل و جان و تنی مرا

ای آنکه آفت دل و جان و تنی مرا من دوستم ترا تو چرا دشمنی مرا ای جان چه شود زانکه کنم میل زیستنی چون…

ادامه مطلب

از او پرسید سرّ آن دهان را، من نمی‌دانم

از او پرسید سرّ آن دهان را، من نمی‌دانم خدا می‌داند این سر نهان را، من نمی‌دانم به جان نظارهٔ او می‌کنم از دیده مستغنی…

ادامه مطلب

یار ما را به ازین زار و حزین می خواهد

یار ما را به ازین زار و حزین می خواهد به ازین چیست که ما را به ازین می خواهد هوس عاشقی آن بت بی…

ادامه مطلب

هجوم سیل سرشکم ز دل اثر نگذاشت

هجوم سیل سرشکم ز دل اثر نگذاشت ز من که آتشم این آب یک شرر نگذاشت درون سینه من هر چه بود آتش عشق همه…

ادامه مطلب

نه مژگانست کز خونابه دل لاله‌گون کردم

نه مژگانست کز خونابه دل لاله‌گون کردم ازان گل خار خاری داشتم از دل برون کردم ز ذکر حلقه گیسوی خوبان لب فرو بستم هوا…

ادامه مطلب

نظر بازی که حیران رخ آن سیمتن باشد

نظر بازی که حیران رخ آن سیمتن باشد نمی خواهم که بینم از حسد گر چشم من باشد گهی از داغ می سوزم گهی از…

ادامه مطلب

می کشد زارم ببازی هر زمان طفلی دگر

می کشد زارم ببازی هر زمان طفلی دگر کرد دل بازیچه طفلان مرا پیرانه سر اشک می ریزم چو از طفلان مرا سنگی رسد چون…

ادامه مطلب

مرا هرگه که پندی می‌دهد با چشم تر ناصِح

مرا هرگه که پندی می‌دهد با چشم تر ناصِح نهال محنتم را می‌دهد آب دگر ناصح بس است این سوز در من گر نصیحت نشنود…

ادامه مطلب

ما ترک دیدن رخ زیبا نمی کنیم

ما ترک دیدن رخ زیبا نمی کنیم کاری که هیچ کس نکند ما نمی کنیم تشبیه کرده ایم ببالاش سرو را عمریست سر ز شرم…

ادامه مطلب

گر فلک با تیغ کین بر سینه ام چاک افکند

گر فلک با تیغ کین بر سینه ام چاک افکند دل ز چاک سینه ام آتش بر افلاک افکند خاک را بر سر توان برداشت…

ادامه مطلب

قرآن صفات جاه و جلال محمد است

قرآن صفات جاه و جلال محمد است احکام شرع شرح کمال محمد است اخبار انبیا که سراسر شنیده یک یک بیان حسن خصال محمد است…

ادامه مطلب

عشق حیران بتان سیمبر دارد مرا

عشق حیران بتان سیمبر دارد مرا چون بت از حالی که دارم بی خبر دارد مرا مردم چشم تو دارد فکر صد آزار دل هر…

ادامه مطلب

شب هجران خیالت شمع محنت خانهٔ من شد

شب هجران خیالت شمع محنت خانهٔ من شد دلم را صد چراغ از پرتو آن شمع روشن شد نزاعی در میان جان و تن انداخت…

ادامه مطلب

زین شکوه ها که دم بدم از یار می کنم

زین شکوه ها که دم بدم از یار می کنم مقصود ذکر اوست که تکرار می کنم دارم زهر که طالب دنیاست نفرتی سلطانم از…

ادامه مطلب

ز آتشین‌رویی جدا می‌افکند دوران مرا

ز آتشین‌رویی جدا می‌افکند دوران مرا چون شرر البته خواهد کشت این هجران مرا کاش خون دیده بنشاند غبار هستیم چند دارد گرد باد آه…

ادامه مطلب

دمی بی عشق خوبان پری رخسار چون باشم

دمی بی عشق خوبان پری رخسار چون باشم بعالم بهر کاری آمدم بی کار چون باشم چو دیده ام قامتش از بی خودی خود را…

ادامه مطلب

دل اسیر لعل آن گلبرگ خندانست باز

دل اسیر لعل آن گلبرگ خندانست باز کار من از دست دل چاک گریبانست باز گل دریده پیرهن بلبل فتاده در فغان آن گل نورس…

ادامه مطلب

در دل لاله غمت آتش سودا انداخت

در دل لاله غمت آتش سودا انداخت شمع را آتش سودای تو از پا انداخت یافت از نکهت زلف تو خبر آهوی چین نافه مشک…

ادامه مطلب

چیده ایم از اختلاط خلق دامان هوس

چیده ایم از اختلاط خلق دامان هوس نه کسی پروای ما دارد نه ما پروای کس عاشقان دارند شوق گلرخان نه زاهدان گل به بلبل…

ادامه مطلب

چند ای چرخ مرا زار و زبون می سازی

چند ای چرخ مرا زار و زبون می سازی قدم از بار غم و غصه نگون می سازی بیش ازین جلوه مده در نظرم دونان…

ادامه مطلب

تن که از تیر تو چون زنجیر روزن روزنست

تن که از تیر تو چون زنجیر روزن روزنست تا شدم دیوانه عشق تو زنجیر من است جان برون از تن باستقبال تیرت رفت و…

ادامه مطلب

بیاد قد تو بر سینه هر الف که بریدم

بیاد قد تو بر سینه هر الف که بریدم خطی ز کلک عدم بر وجود خویش کشیدم بسینه بی تو بسی داغهای تازه نهادم شکوفه…

ادامه مطلب

به دو گیسو مه روی تو نه چندان عجب است

به دو گیسو مه روی تو نه چندان عجب است عرصه جلوه خورشید میان دو شب است جان شیرین بکدامین بسپارم چه کنم دو دلم…

ادامه مطلب

برگ گل کز هر طرف آرایش دستار تست

برگ گل کز هر طرف آرایش دستار تست جسته هر جانب شرار آتش رخسار تست گر ترا حسن رخ از گلها فزاید دور نیست در…

ادامه مطلب

باغبان لطف قد آن سرو در شمشاد نیست

باغبان لطف قد آن سرو در شمشاد نیست کی نماید تربیت جایی که استعداد نیست گر خط دور لبت را بر زبان آرم مرنج نقش…

ادامه مطلب

ای لاله رخ مرو دلم از هجر خون مکن

ای لاله رخ مرو دلم از هجر خون مکن بر داغ عشق درد جدایی فزون مکن اسباب عزم راست مکن سرو من بخود قد مرا…

ادامه مطلب

ای از تو بی دلان را درمان درد حاصل

ای از تو بی دلان را درمان درد حاصل ما نیز دردمندیم از ما مباش غافل ننشست گرد راهت با ما ز سربلندی بااین روش…

ادامه مطلب

از آن رو با تو من آیینه را همتا نمی‌بینم

از آن رو با تو من آیینه را همتا نمی‌بینم که من هرگاه می‌بینم ترا خود را نمی‌بینم چو آیی سوی من در هستیم زآن…

ادامه مطلب

هیچ‌گه بر حال من رحمی نمی‌آید ترا

هیچ‌گه بر حال من رحمی نمی‌آید ترا می‌کشی ما را مگر عاشق نمی‌باید ترا می‌شود آتش ز باد افزون چه باشد گر مدام حسن روز…

ادامه مطلب

هر دم از تیر توام بر سینه صد روزن بود

هر دم از تیر توام بر سینه صد روزن بود چون زره گر سینه چاک من از آهن بود سر بود بر خاک بهر سجده…

ادامه مطلب

نه چندان است مرا در غم هجران تو حال

نه چندان است مرا در غم هجران تو حال که توان گفت و توان دید و توان کرد خیال الم و درد و غم و…

ادامه مطلب

نشاطم می‌کشد چون از تنم پیکان برون آید

نشاطم می‌کشد چون از تنم پیکان برون آید که شاید دامن پیکان گرفته جان برون آید نخواهم ماند زنده چون نجاتم دادی از هجران بمیرد…

ادامه مطلب

مه من شام غمت را سحری پیدا نیست

مه من شام غمت را سحری پیدا نیست آه ازین غم که ز مهرت اثری پیدا نیست بر تو گر من نگزینم دگری نیست عجب…

ادامه مطلب

مرا دل ترک داد و کرد میل آن مه دلکش

مرا دل ترک داد و کرد میل آن مه دلکش که دارد میل بالا شعله چون می‌خیزد از آتش پر از پیکان حسرت چون نگردد…

ادامه مطلب

گوش بر قول رقیبان بداندیش مکن

گوش بر قول رقیبان بداندیش مکن جور بر عاشق سودا زده خویش مکن بیش ازین نیست مرا تاب جفاکاری تو ای جفاکار جفاکاری ازین بیش…

ادامه مطلب

گر سر کویت شود مدفن پس از مردن مرا

گر سر کویت شود مدفن پس از مردن مرا کی عذاب قبر پیش آید دران مدفن مرا چند باشم در جدل با خود ز غم…

ادامه مطلب

قد کشیدی دیده ام تیر بلا را شد هدف

قد کشیدی دیده ام تیر بلا را شد هدف جلوه کردی عنان اختیارم شد ز کف می نهد سر هر سحر بر خاک راهت آفتاب…

ادامه مطلب

عاشقی رونق ز اطوار من حیران گرفت

عاشقی رونق ز اطوار من حیران گرفت عشق از فرهاد صورت یافت از من جان گرفت تا در آرد نقش شیرین را بمهمانی درو خانه…

ادامه مطلب

شب عیدست چندانی امان ای عمر مستعجل

شب عیدست چندانی امان ای عمر مستعجل که صبح آید کشد تیغ و کند قربانم آن قاتل ز کویش کرده ام عزم سفر ای گریه…

ادامه مطلب

زهی فیض وجود از پرتو ذات تو عالم را

زهی فیض وجود از پرتو ذات تو عالم را کمال قدر تو برداشته از خاک آدم را شب معراج تعظیم تو ثابت گشته بر انجم…

ادامه مطلب

روی می‌تابد ز من گر ماه تابان گویمش

روی می‌تابد ز من گر ماه تابان گویمش می رود از پیشم از سرو خرامان گویمش می خورد خون دلم گر گویمش جان منی می…

ادامه مطلب

دلم از عشق تو رسوای جهانست امروز

دلم از عشق تو رسوای جهانست امروز غم پنهان دلم بر تو عیانست امروز روزگار من اگر گشت سیه نیست عجب آفتاب رخت از دیده…

ادامه مطلب

درد رسوایی نخواهد داشت درمان ای طبیب

درد رسوایی نخواهد داشت درمان ای طبیب خویش را رسوا مکن ما را مرنجان ای طبیب هست بهبود تو در ترک علاج درد من چون…

ادامه مطلب

داغ عشق صنم لاله عذاری دارم

داغ عشق صنم لاله عذاری دارم دل سودا زده جان فگاری دارم بر دل ای خون جگر نم مرسان بهر خدا که بدان لوح صفا…

ادامه مطلب

خاک در تو کحل بصر کرده ایم ما

خاک در تو کحل بصر کرده ایم ما وز هر که جز تو قطع نظر کرده ایم ما ما را چه باک در ره عشق…

ادامه مطلب

چنان در دوستی دل بسته آن قد دلجویم

چنان در دوستی دل بسته آن قد دلجویم که جز من هر که او را دوست دارد دشمن اویم بغمزه می رباید دل بابرو می…

ادامه مطلب

تحیر بست در شرح غم عشقت زبانم را

تحیر بست در شرح غم عشقت زبانم را چه گویم بر تو چون ظاهر کنم راز نهانم را بسوز دل ز وصلت چاره جستم ندانستم…

ادامه مطلب