رموز بیخودی

مسلم چشم از جهان بر بسته چیست؟ فطرت این دل بحق پیوسته چیست؟ لاله ئی کو بر سر کوهی دمید گوشهٔ دامان گلچینی ندید آتش…

سائلی مثل قضای مبرمی بر در ما زد صدای پیهمی از غضب چوبی شکستم بر سرش حاصل دریوزه افتاد از برش عقل در آغاز ایام…

قوم تو از رنگ و خون بالاتر است قیمت یک اسودش صد احمر است قطرهٔ آب وضوی قنبری در بها برتر ز خون قیصری فارغ…

جوهر ما با مقامی بسته نیست باده ی تندش بجامی بسته نیست هندی و چینی سفال جام ماست رومی و شامی گل اندام ماست قلب…

ای ظهور تو شباب زندگی جلوه ات تعبیر خواب زندگی ای زمین از بارگاهت ارجمند آسمان از بوسهٔ بامت بلند شش جهت روشن ز تاب…

با تو آموزم زبان کائنات حرف و الفاظ است اعمال حیات چون ز ربط مدعائی بسته شد زندگانی مطلع برجسته شد مدعا گردد اگر مهمیز…

جهد کن در بیخودی خود را بیاب زود تر والله اعلم بالصواب مولانای روم حضرت علامه محمد اقبال رح

ایکه با نادیده پیمان بسته ئی همچو سیل از قید ساحل رسته ئی چون نهال از خاک این گلزار خیز دل بغائب بند و با…

سر حق تیر از لب سوفار گفت تیغ را در گرمی پیکار گفت ای پریها جوهر اندر قاف تو ذوالفقار حیدر از اسلاف تو قوت…

در شریعت معنی دیگر مجو غیر ضو در باطن گوهر مجو این گهر را خود خدا گوهر گر است ظاهرش گوهر بطونش گوهر است علم…

من شبی صدیق را دیدم بخواب گل ز خاک راه او چیدم بخواب آن «امن الناس» بر مولای ما آن کلیم اول سینای ما همت…

شاه عالمگیر گردون آستان اعتبار دودمان گورگان پایه ی اسلامیان برتر ازو احترام شرع پیغمبر ازو در میان کارزار کفر و دین ترکش ما را…

در بهاران جوش بلبل دیده ئی رستخیز غنچه و گل دیده ئی چون عروسان غنچه ها آراسته از زمین یک شهر انجم خاسته سبزه از…

نغمه خیز از زخمهٔ زن ساز مرد از نیاز او دو بالا ناز مرد پوشش عریانی مردان زن است حسن دلجو عشق را پیراهن است…

آنچنان قطع اخوت کرده اند بر وطن تعمیر ملت کرده اند تا وطن را شمع محفل ساختند نوع انسان را قبائل ساختند جنتی جستند در…

ای ردایت پردهٔ ناموس ما تاب تو سرمایهٔ فانوس ما طینت پاک تو ما را رحمت است قوت دین و اساس ملت است کودک ما…

از چه رو بر بسته ربط مردم است رشته ی این داستان سر در گم است در جماعت فرد را بینیم ما از چمن او…

بود معماری ز اقلیم خجند در فن تعمیر نام او بلند ساخت آن صنعت گر فرهاد زاد مسجدی از حکم سلطان مراد خوش نیامد شاه…

مرگ را سامان ز قطع آرزوست زندگانی محکم از لاتقنطوا ست تا امید از آرزوی پیهم است نا امیدی زندگانی را سم است نا امیدی…

گر به الله الصمد دل بسته ئی از حد اسباب بیرون جسته ئی بندهٔ حق بندهٔ اسباب نیست زندگانی گردش دولاب نیست مسلم استی بی…

ملتی را رفت چون آئین ز دست مثل خاک اجزای او از هم شکست هستی مسلم ز آئین است و بس باطن دین نبی این…

منکر نتوان گشت اگر دم زنم از عشق این نشه بمن نیست اگر با دگری هست عرفی ای ترا حق خاتم اقوام کرد بر تو…

هر که پیمان با هوالموجود بست گردنش از بند هر معبود رست مؤمن از عشق است و عشق از مؤمنست عشق را ناممکن ما ممکن…

شد اسیر مسلمی اندر نبرد قائدی از قائدان یزد جرد گبر باران دیده و عیار بود حیله جو و پرفن و مکار بود از مقام…

مریم از یک نسبت عیسی عزیز از سه نسبت حضرت زهرا عزیز نور چشم رحمة للعالمین آن امام اولین و آخرین آنکه جان در پیکر…

بود انسان در جهان انسان پرست ناکس و نابود مند و زیر دست سطوت کسری و قیصر رهزنش بند ها در دست و پا و…

می گشایم عقده از کار حیات سازمت آگاه اسرار حیات چون خیال از خود رمیدن پیشه اش از جهت دامن کشیدن پیشه اش در جهان…

عهد حاضر فتنه ها زیر سر است طبع ناپروای او آفت گر است بزم اقوام کهن برهم ازو شاخسار زندگی بی نم ازو جلوه اش…