یاران همه مخمور و قدح پر می نابست

یاران همه مخمور و قدح پر می نابست ما جمله جگر تشنه و عالم همه آبست مرغ دل من در شکن زلف دلارام یا رب…

ادامه مطلب

یا ملولا عن سلامی انت فی‌الدنیا مرامی

یا ملولا عن سلامی انت فی‌الدنیا مرامی کلما اعرضت عنی زدت شوقا فی غرامی گر چه مه در عالم آرائی ز گیتی بر سر آمد…

ادامه مطلب

هیچکس نیست که منظور مرا ناظر نیست

هیچکس نیست که منظور مرا ناظر نیست گر چه بر منظرش ادارک نظر قادر نیست ایکه از ذکر بمذکور نمی‌پردازی حاصل از ذکر زبان چیست…

ادامه مطلب

هرکه مجنون نیست از احوال لیلی غافلست

هرکه مجنون نیست از احوال لیلی غافلست وانکه مجنون را بچشم عقل بیند عاقلست قرب صوری در طریق عشق بعد معنویست عاشق ار معشوق را…

ادامه مطلب

هر کرا یار یار می‌افتد

هر کرا یار یار می‌افتد مقبل و بختیار می‌افتد ای بسا در که از محیط سرشک هر دمم در کنار می‌افتد عقرب او چو حلقه…

ادامه مطلب

نقاش که او صورت ارژنگ نگارد

نقاش که او صورت ارژنگ نگارد کی چهرهٔ گلچهر چو او رنگ نگارد فرهاد چو از صورت شیرین نشکیبد صد نقش برانگیزد و بر سنگ…

ادامه مطلب

می‌گذشتی و من از دور نظر می‌کردم

می‌گذشتی و من از دور نظر می‌کردم خاک پایت همه بر تارک سر می‌کردم خرقهٔ ابر بخونابه فرو می‌بردم دامن کوه پر از لعل و…

ادامه مطلب

من مستم و دل خراب جان تشنه و ساغر آب

من مستم و دل خراب جان تشنه و ساغر آب برخیز و بده شراب بنشین و بزن رباب ای سام تو بر سحر وی شور…

ادامه مطلب

معنی این صورت از صورتگران چین بپرس

معنی این صورت از صورتگران چین بپرس مرد معنی را نشان از مرد معنی بین بپرس کفر دانی چیست دین را قبلهٔ خود ساختن معنی…

ادامه مطلب

مراد بین که به پیش مرید باز آمد

مراد بین که به پیش مرید باز آمد بشد چو جوهر فرد و فرید باز آمد سعادتیست که آنکس که سعد اکبر ماست بفال سعد…

ادامه مطلب

ماه من دوش سر از جیب ملاحت برکرد

ماه من دوش سر از جیب ملاحت برکرد روز روشن ز حیا چادر شب برسر کرد اندکی گل برخ خوب نگارم مانست صبحدم باد صبا…

ادامه مطلب

ما بدرگاه تو از کوی نیاز آمده‌ایم

ما بدرگاه تو از کوی نیاز آمده‌ایم به هوایت ز ره دور و دراز آمده‌ایم قدحی آب که برآتش ما افشاند که درین بادیه با…

ادامه مطلب

گل بستان خرد لفظ دلارای منست

گل بستان خرد لفظ دلارای منست بلبل باغ سخن منطق گویای منست منم آن طوطی خوش نغمه که هنگام سخن طوطیانرا شکر از لفظ شکر…

ادامه مطلب

گر نگویم دوستی از دوستانت بوده‌ام

گر نگویم دوستی از دوستانت بوده‌ام سالها آخر نه مرغ بوستانت بوده‌ام گر چه فارغ بوده‌ام چون نسر طایر ز آشیان تا نپنداری که دور…

ادامه مطلب

گر آفتاب نباشد تو ماه چهره تمامی

گر آفتاب نباشد تو ماه چهره تمامی که آفتاب بلندی چو بر کنارهٔ بامی کنون تو سرو خرامان بگاه جلوهٔ طاوس هزار بار سبق برده‌ئی…

ادامه مطلب

کسی که پشت بر آن روی چون نگار کند

کسی که پشت بر آن روی چون نگار کند باختیار هلاک خود اختیار کند نه رای آنکه دلم دل ز یار برگیرد نه روی آنکه…

ادامه مطلب

کار ما بی قد زیبات نمی آید راست

کار ما بی قد زیبات نمی آید راست راستی را چه بلائیست که کارت بالاست چون قد سرو خرام تو بگویم سخنی در چمن سرو…

ادامه مطلب

عاقل ندهد عاشق دلسوخته را پند

عاقل ندهد عاشق دلسوخته را پند سلطان ننهد بنده محنت زده را بند ای یار عزیز انده دوری تو چه دانی من دانم و یعقوب…

ادامه مطلب

صحبت جان جهان جان و جهان می‌ارزد

صحبت جان جهان جان و جهان می‌ارزد لعل جان پرور او جوهر جان می‌ارزد گوشهٔ دیر مغان گیر که در مذهب عشق کنج میخانه طربخانهٔ…

ادامه مطلب

شبست و خلوت و مهتاب و ساغر ای بت ساقی

شبست و خلوت و مهتاب و ساغر ای بت ساقی بریز خون صراحی بیار باده باقی خوشا بوقت سحر بر سماع بلبل شب خیز شراب…

ادامه مطلب

سرو را پای به گل می‌رود از رفتارش

سرو را پای به گل می‌رود از رفتارش واب شیرین ز عقیق لب شکر بارش راهب دیر که خورشید پرستش خوانند نیست جز حلقهٔ گیسوی…

ادامه مطلب

ساقیان چون دم از شراب زنند

ساقیان چون دم از شراب زنند مطربان چنگ در رباب زنند گلعذاران به آب دیدهٔ جام بس که بر جامها گلاب زنند مهر ورزان به…

ادامه مطلب

زهی خطی به خطا برده سوی خطهٔ چین

زهی خطی به خطا برده سوی خطهٔ چین گرفته چین بدو هندوی زلف چین بر چین نموده لعل لبت ثلثی از خط یاقوت بنفشه‌ات خط…

ادامه مطلب

ز زلف و روی تو خواهم شبی و مهتابی

ز زلف و روی تو خواهم شبی و مهتابی که با لب تو حکایت کنم ز هر بابی خیال روی تو چون جز بخواب نتوان…

ادامه مطلب

روز عیش و طرب و عید صیامست امروز

روز عیش و طرب و عید صیامست امروز کام دل حاصل و ایام به کامست امروز گو عروس فلکی رخ منمای از مشرق که مرا…

ادامه مطلب

رخ دل‌فروز تو ماهی خوشست

رخ دل‌فروز تو ماهی خوشست خط عنبرینت سیاهی خوشست شب گیسویت هست سالی دراز ولی روز روی تو ماهی خوشست از آن چین زلف تو…

ادامه مطلب

دوشم بشمع روی چو ماهت نیاز بود

دوشم بشمع روی چو ماهت نیاز بود جانم چو شمع از آتش دل در گداز بود در انتظارصید تذرو وصال تو چشمم ز شام تا…

ادامه مطلب

دلم از دست بشد تا بسر او چه رسد

دلم از دست بشد تا بسر او چه رسد وین جگر سوخته را از گذر او چه رسد از برم رفت و من بیدل ودین…

ادامه مطلب

دل گل زنده گردد از دم خم

دل گل زنده گردد از دم خم گل دل تازه گردد از نم خم روح پاکست چشم عیسی جام خون لعلست اشک مریم خم تا…

ادامه مطلب

در چمن دوش ببوی تو گذر می‌کردم

در چمن دوش ببوی تو گذر می‌کردم قدح لاله پر از خون جگر می‌کردم پای سرو از هوس قد تو می‌بوسیدم در گل از حسرت…

ادامه مطلب

خوشا وقتی که از بستانسرائی

خوشا وقتی که از بستانسرائی برآید نغمهٔ دستانسرائی بده ساقی که صوفی را درین راه نباشد بی می صافی صفائی اگر زر می‌زنی در ملک…

ادامه مطلب

خط زنگاری نگر از سبزه بر گرد سمن

خط زنگاری نگر از سبزه بر گرد سمن کاسهٔ یاقوت بین از لاله در صحن چمن یوسف گل تا عزیز مصر شد یعقوب وار چشم…

ادامه مطلب

حذر کن ز یاری که یاریش نیست

حذر کن ز یاری که یاریش نیست بشودست از آنکو نگاریش نیست چه ذوقش بود بلبل ار در چمن گلی دارد و گلعذاریش نیست خرد…

ادامه مطلب

چون سنبلت که دید سیاهی سر آمده

چون سنبلت که دید سیاهی سر آمده وانگه کمینه خادم او عنبر آمده چشمت به ساحری شده در شهر روشناس زلفت به دلبری ز جهان…

ادامه مطلب

چو دستان برکشد مرغ صراحی

چو دستان برکشد مرغ صراحی برآید نوحهٔ مرغ از نواحی قدح در ده که چشم مست خوبان قد اتضحت لنا ای اتضاح الا والله لا…

ادامه مطلب

چه خوش باشد میان لاله زاران

چه خوش باشد میان لاله زاران بر غم دشمنان با دوستداران گرامی دار مرغان چمن را الا ای باغبان در نو بهاران نفیر عاشقان در…

ادامه مطلب

جان ما بر آتش و گیسوی جانان تافتست

جان ما بر آتش و گیسوی جانان تافتست سنبلش در پیچ و ما را رشتهٔ جان تافتست آن دو افعی سیاه مهره بازش از چه…

ادامه مطلب

ترک من خاقان نگر در حلقه عشاق او

ترک من خاقان نگر در حلقه عشاق او ماه من خورشید بین در سایهٔ بغطاق او خان اردوی فلک را کافتابش می‌نهند بوسه گاهی نیست…

ادامه مطلب

تخفیف کن از دور من این باده که مستم

تخفیف کن از دور من این باده که مستم وزغایت مستی خبرم نیست که هستم بر بوی سر زلف تو چون عود برآتش می‌سوزم و…

ادامه مطلب

پشت بر یار گمان ابرو ما نتوان کرد

پشت بر یار گمان ابرو ما نتوان کرد خویشتن را هدف تیر بلا نتوان کرد کشتهٔ تیغ ملامت برضا نتوان شد حذر از ضربت شمشیر…

ادامه مطلب

بیا که بی سر زلفت مرا بسر نشود

بیا که بی سر زلفت مرا بسر نشود خیالت از سر پر شور من بدر نشود اگر بدیده موری فرو روم صد بار معینست که…

ادامه مطلب

به عقل کی متصور شود فنون جنون

به عقل کی متصور شود فنون جنون که عقل عین جنونست والجنون فنون ز عقل بگذر و مجنون زلف لیلی شو که کل عقل عقیله‌ست…

ادامه مطلب

بلبل خوش سرای شد مطرب مجلس چمن

بلبل خوش سرای شد مطرب مجلس چمن مطربهٔ سرای شد بلبل باغ انجمن خادم عیشخانه کو تا بکشد چراغ را زانکه زبانه می‌زند شمع زمردین…

ادامه مطلب

برگ نسرین ترا بی خار می‌یابم هنوز

برگ نسرین ترا بی خار می‌یابم هنوز باغ رخسارت پر از گلنار می‌یابم هنوز دوش می‌گفتی که چشم ناتوانم خوشترست خوشترست اما منش بیمار می‌یابم…

ادامه مطلب

بدان ورق که صبا در کف شکوفه نهاد

بدان ورق که صبا در کف شکوفه نهاد بدان عرق که سحر بر عذار لاله فتاد بدان نفس که نسیم بهار چهره گشای نقاب نسترن…

ادامه مطلب

با منت کینه و با جمله صفاست

با منت کینه و با جمله صفاست اینهم از طالع شوریدهٔ ماست راستی را صنما بی قد تو کار ما هیچ نمی‌آید راست هر گیاهی…

ادامه مطلب

این چنین صورت گر از آب و گلست

این چنین صورت گر از آب و گلست چون بمعنی بنگری جان و دلست نرگسش خونخواره‌ئی بس دلرباست سنبلش شوریده‌ئی بس پر دلست هندوی زلفش…

ادامه مطلب

ایا صبا گرت افتد بکوی دوست گذار

ایا صبا گرت افتد بکوی دوست گذار نیازمندی من عرضه ده بحضرت یار ببوس خاک درش وانگه ار مجال بود سلام من برسان و پیام…

ادامه مطلب

ای لبت باده‌فروش و دل من باده‌پرست

ای لبت باده‌فروش و دل من باده‌پرست جانم از جام می عشق تو دیوانه و مست تنم از مهر رخت موئی و از موئی کم…

ادامه مطلب

ای غره ماه از اثر صنع تو غرا

فی التوحید ای غره ماه از اثر صنع تو غرا وی طره شب از دم لطف تو مطرا نوک قلم صنع تودر مبدا فطرت انگیخته…

ادامه مطلب