حکمت فرعونی

حکمت ارباب دین کردم عیان حکمت ارباب کین را هم بدان حکمت ارباب کین مکر است و فن مکر و فن تخریب جان ، تعمیر…

ادامه مطلب

سیاسیات حاضره

می کند بند غلامان سخت تر حریت می خواند او را بی بصر گرمی هنگامهٔ جمهور دید پرده بر روی ملوکیت کشید سلطنت را جامع…

ادامه مطلب

سفر به غزنی و زیارت مزار حکیم سنائی

از نوازشهای سلطان شهید صبح و شامم ، صبح و شام روز عید نکته سنج خاوران هندی فقیر میهمان خسرو کیوان سریر تا ز شهر…

ادامه مطلب

در اسرار شریعت

نکته ها از پیر روم آموختم خویش را در حرف او واسوختم مال را گر بهر دین باشی حمول «نعم مال صالح’‘ گوید رسول رومی…

ادامه مطلب

روح حکیم سنائی از بهشت برین جواب میدهد

رازدان خیر و شر گشتم ز فقر زنده و صاحب نظر گشتم ز فقر یعنی آن فقری که داند راه را بیند از نور خودی…

ادامه مطلب

اشکی چند بر افتراق هندیان

ای هماله ! ای اطک ، ای رود گنگ زیستن تا کی چنان بی آب و رنگ پیر مردان از فراست بی نصیب نوجوانان از…

ادامه مطلب

فقر

چیست فقر ای بندگان آب و گل یک نگاه راه بین یک زنده دل فقر کار خویش را سنجیدن است بر دو حرف لا اله…

ادامه مطلب

پس چه باید کرد ای اقوام شرق

پس چه باید کرد ای اقوام شرق باز روشن می شود ایام شرق در ضمیرش انقلاب آمد پدید شب گذشت و آفتاب آمد پدید یورپ…

ادامه مطلب

لا اله الا الله

نکته ئی میگویم از مردان حال امتان را «لا» جلال «الا» جمال لا و الا احتساب کائنات لا و الا فتح باب کائنات هر دو…

ادامه مطلب

تمهید

پیر رومی مرشد روشن ضمیر کاروان عشق و مستی را امیر منزلش برتر ز ماه و آفتاب خیمه را از کهکشان سازد طناب نور قرآن…

ادامه مطلب

قندهار و زیارت خرقه مبارک

قندهار آن کشور مینو سواد اهل دل را خاک او خاک مراد رنگ ها ، بوها ، هواها ، آب ها آب ها تابنده چون…

ادامه مطلب

بر مزار حضرت احمد شاه باباعلیه الرحمه مؤسس ملت افغانیه

تربت آن خسرو روشن ضمیر از ضمیرش ملتی صورت پذیر گنبد او را حرم داند سپهر با فروغ از طوف او سیمای مهر مثل فاتح…

ادامه مطلب

مسافر وارد میشود به شهر کابل و حاضر میشود بحضور اعلیحضرت شهید

شهر کابل خطهٔ جنت نظیر آب حیوان از رگ تاکش بگیر چشم صائب از سوادش سرمه چین روشن و پاینده باد آن سر زمین در…

ادامه مطلب

بر مزار سلطان محمود علیه الرحمه

خیزد از دل ناله ها بی اختیار آه ! آن شهری که اینجا بود پار آن دیار و کاخ و کو ویرانه ایست آن شکوه…

ادامه مطلب

مرد حر

مرد حر محکم ز ورد «لاتخف» ما بمیدان سر بجیب او سر بکف مرد حر از لااله روشن ضمیر می نگردد بندهٔ سلطان و میر…

ادامه مطلب

بخوانندهٔ کتاب

سپاه تازه برانگیزم از ولایت عشق که در حرم خطری از بغاوت خرد است زمانه هیچ نداند حقیقت او را جنون قباست که موزون بقامت…

ادامه مطلب

مناجات مرد شوریده در ویرانهٔ غزنی

لاله بهر یک شعاع آفتاب دارد اندر شاخ چندین پیچ و تاب چون بهار او را کند عریان و فاش گویدش جز یک نفس اینجا…

ادامه مطلب

حرفی چند با امت عربیه

ای در و دشت تو باقی تا ابد نعره «لا قیصر و کسری» که زد در جهان نزد و دور و دیر و زود اولین…

ادامه مطلب

خطاب به مهر عالمتاب

ای امیر خاور ای مهر منیر می کنی هر ذره را روشن ضمیر از تو این سوز و سرور اندر وجود از تو هر پوشیده…

ادامه مطلب

خطاب به اقوام سرحد

ای ز خود پوشیده خود را بازیاب در مسلمانی حرامست این حجاب رمز دین مصطفی دانی که چیست فاش دیدن خویش را شاهنشی است چیست…

ادامه مطلب

خطاب به پادشاه اسلام اعلیحضرت ظاهر شاه ایده الله بنصره

ای قبای پادشاهی بر تو راست سایهٔ تو خاک ما را کیمیاست خسروی را از وجود تو عیار سطوت تو ملک و دولت را حصار…

ادامه مطلب

حکمت کلیمی

تا نبوت حکم حق جاری کند پشت پا بر حکم سلطان میزند در نگاهش قصر سلطان کهنه دیر غیرت او بر نتابد حکم غیر پخته…

ادامه مطلب