ازنقاب سنگ تابد شعله عریان عشق

ازنقاب سنگ تابد شعله عریان عشق پرده چون پوشد کسی بر سوزش پنهان عشق؟ درکف موجی فتد هرخشت یونان خرد ازتنور دل برآرد جوش چون…

ادامه مطلب

شادی هر که زیادست ز غم، کامل نیست

شادی هر که زیادست ز غم، کامل نیست هر که را خرج ز دخل است فزون، عاقل نیست دل گردون متأثر نشد از گریه ما…

ادامه مطلب

آزاده ما برگ سفر هیچ ندارد

آزاده ما برگ سفر هیچ ندارد جز دامن خالی به کمر هیچ ندارد از سنگ بود بی ثمری دست حمایت آسوده درختی که ثمر هیچ…

ادامه مطلب

سیل اشک من بساط سبزه را پامال کرد

سیل اشک من بساط سبزه را پامال کرد گوشمال ناله من بلبلان را لال کرد التفاتی هست با نازک خیالان حسن را ساغر خود را…

ادامه مطلب

از هوا گیرد سر دیوانه سنگ خاره را

از هوا گیرد سر دیوانه سنگ خاره را نیست از رطل گران اندیشه ای میخواره را خاطر آشفته را شیرازه کنج عزلت است دل ز…

ادامه مطلب

سودا کدورت از دیوانه می برد

سودا کدورت از دیوانه می برد از تیغ برق زنگ سیه خانه می بردا در هیچ جا غریب نباشد خداشناس عارف حضور کعبه ز بتخانه…

ادامه مطلب

از نظر یک لحظه دوری نیست محبوب مرا

از نظر یک لحظه دوری نیست محبوب مرا پیرهن از پرده چشم است یعقوب مرا تار و پود بوی پیراهن رسا افتاده است شکوه از…

ادامه مطلب

سنگ طفلان مومیایی شد دل دیوانه را

سنگ طفلان مومیایی شد دل دیوانه را شد شکستن باعث آبادی این ویرانه را نغمه در جوش آورد خون من دیوانه را می رساند ناخن…

ادامه مطلب

از میان تیغ برآورد که زمان می گذرد

از میان تیغ برآورد که زمان می گذرد وقت پیرایش گلزار جهان می گذرد غافلان پشت به دیوار فراغت دارند عمر هر چند که چون…

ادامه مطلب

سفر پر خطر عشق نه از تدبیرست

سفر پر خطر عشق نه از تدبیرست صد طلسم است درین ره، که یکی زنجیرست ایمن از دشمن خاموش شدن بیباکی است خطر راهروان از…

ادامه مطلب

از مروت نیست چیدن غنچه نشکفته را

از مروت نیست چیدن غنچه نشکفته را چون صدف کن پرده داری گوهر ناسفته را سینه اهل تعلق شاهراه تفرقه است میهمان باشد کثافت، خانه…

ادامه مطلب

سرو گلزار ارم یا قامت دلجوست این؟

سرو گلزار ارم یا قامت دلجوست این؟ زلف مشکین یا کمند گردن آهوست این؟ اختر صبح سعادت، مرکز پرگار عشق تخم آه آتشین یا خال…

ادامه مطلب

از گریه خاک دام چمن می کنیم ما

از گریه خاک دام چمن می کنیم ما در غربتیم و سیر وطن می کنیم ما هر سنگ پاره ای که فتد چشم ما بر…

ادامه مطلب

سرمپیچ از داغ تا سرحلقه مردان شوی

سرمپیچ از داغ تا سرحلقه مردان شوی در سیاهی غوطه زن تا چشمه حیوان شوی می شود در تنگنای جسم کامل جان پاک از صدف…

ادامه مطلب

از کمرش کام دل چگونه برآید

از کمرش کام دل چگونه برآید خردشودشیشه ای که برکمرآید گل شوداز اضطراب دست زلیخا یوسف ماچون ز صحن باغ برآید محنت روی زمین رسید…

ادامه مطلب

سرخوش از صحبت ارباب هوس می آید

سرخوش از صحبت ارباب هوس می آید شعله طور ز دلسوزی خس می آید ناکسی بین که سر از صحبت من می پیچد سر زلفی…

ادامه مطلب

از فسون عالم اسباب خوابم می برد

از فسون عالم اسباب خوابم می برد پیش پای یک جهان سیلاب خوابم می برد سبزه خوابیده را بیدار سازد آب و من چون شوم…

ادامه مطلب

سر شوریده را فکر سرانجامی نمی ماند

سر شوریده را فکر سرانجامی نمی ماند چو عشق آمد دگر اندیشه خامی نمی ماند همین راهی که از دوری نمایان نیست پایانش اگر از…

ادامه مطلب

از عود دل گرم من اخگربگریزد

از عود دل گرم من اخگربگریزد از بزم نفس سوخته مجمر بگریزد اشکم چو عنان ریز نهد روی به دریا دریا به نهانخانه گوهربگریزد در…

ادامه مطلب

سر ارباب جدل خرج زبان می گردد

سر ارباب جدل خرج زبان می گردد رگ گردن چو قوی گشت سنان می گردد از شنیدن سبق نطق روان می گردد به سخن هر…

ادامه مطلب

از شناسایی حق لاف زدن، نادانی است

از شناسایی حق لاف زدن، نادانی است قسمت نقش ز نقاش، همین حیرانی است دل آزاد من از هر دو جهان بیخبرست در صدف، گوهر…

ادامه مطلب

سخن پوشیده در لعل لب جانان نمی ماند

سخن پوشیده در لعل لب جانان نمی ماند اگرچه در عدم باشد سخن پنهان نمی ماند نپوشد خط مشکین آب و رنگ لعل جانان را…

ادامه مطلب

از شرم اگر چه روی تو چندین نقاب داشت

از شرم اگر چه روی تو چندین نقاب داشت هر ذره از فروغ تو چشم پر آب داشت رفتی به سیر گلشن و از شرم…

ادامه مطلب

ستاره سوخته آتشین عذارانم

ستاره سوخته آتشین عذارانم چو داغ لاله سیه روز نوبهارانم به پاک چشمی من شبنمی ندارد باغ ز دست هم بربایند گلعذارانم ز مشت خار…

ادامه مطلب

از سعی، کار عشق شود خام بیشتر

از سعی، کار عشق شود خام بیشتر پیچد به مرغ بال فشان دام بیشتر از خط فزود شوخی آن چشم پر خمار درنوبهار دور کند…

ادامه مطلب

سبکروان به زمینی که پاگذاشته اند

سبکروان به زمینی که پاگذاشته اند بنای خانه بدوشی بجا گذاشته اند کمند جاذبه مقصدست مردان را ز دست خویش عنانی که وا گذاشته اند…

ادامه مطلب

از سر صدق اگر سینه خود چاک کنی

از سر صدق اگر سینه خود چاک کنی فیض صبح از نفس پاک خود ادراک کنی در قیامت گل بی خار ثمر می بخشد نیش…

ادامه مطلب

سایه تا افتاد ازان مشکین سلاسل بر زمین

سایه تا افتاد ازان مشکین سلاسل بر زمین آیه رحمت مسلسل گشت نازل بر زمین چون شفق از خاک خون آلود می خیزد غبار بس…

ادامه مطلب

از زلف یار رنگ دگر برگرفته ایم

از زلف یار رنگ دگر برگرفته ایم مومیم اگر چه نکهت عنبر گرفته ایم پیش کسی دراز نگشته است دست ما ما چون چنار از…

ادامه مطلب

ساقی دهن شیشه ما باز به لب کرد

ساقی دهن شیشه ما باز به لب کرد جان عجبی در تن ارباب طرب کرد دریا نه کریمی است که بی خواست نبخشد بیهوده صدف…

ادامه مطلب

از رفتن تو باغ پریشان نشسته است

از رفتن تو باغ پریشان نشسته است گل در کمین چاک گریبان نشسته است دامن کشیدن از کف عشاق سهل نیست یوسف ازین گناه به…

ادامه مطلب

ساحل بحر پر آشوب فنا شمشیرست

ساحل بحر پر آشوب فنا شمشیرست مد بسم الله دیوان بقا شمشیرست از دم تیغ فنا بیجگران می ترسند ورنه روشنگر آیینه ما شمشیرست لب…

ادامه مطلب

از دل سخت بتان از ناله ای فریاد خاست

از دل سخت بتان از ناله ای فریاد خاست خوش همایون طایری زین بیضه فولاد خاست من که در خاموشی از آیینه می بردم سبق…

ادامه مطلب

زیر سقف چرخ بیدردانه پا افشرده ایم

زیر سقف چرخ بیدردانه پا افشرده ایم سیل بی زنهار ما در خانه پا افشرده ایم بر در هرکس نمی ساییم رخ چون آفتاب گنج…

ادامه مطلب

از درد بود پرسش اغیار گرانتر

از درد بود پرسش اغیار گرانتر سربار دراینجا بود از بار گرانتر هرچند گرانسنگ بود کوه غم عشق غمخواربود بردل افگارگرانتر برخاطرآزرده من پرسش رسمی…

ادامه مطلب

زهی به جوش زرشکت شراب خنده گل

زهی به جوش زرشکت شراب خنده گل به خون نشسته لعل تو آب خنده گل به داغ سینه مجروح بلبلان چه کند لبی که ریخت…

ادامه مطلب

از خط صفای روی تو پادر رکاب شد

از خط صفای روی تو پادر رکاب شد حسن ترا مقدمه پیچ و تاب شد شب نیمه کرد زلف ز گرد سپاه خط مژگان شوخ…

ادامه مطلب

زنقش آرزو دل پاک گردیدن نمی داند

زنقش آرزو دل پاک گردیدن نمی داند امل هر جا بساطی چید بر چیدن نمی داند تن آسانی دل بیدار را از حق کند غافل…

ادامه مطلب

از خسیسان منت احسان کشیدن مشکل است

از خسیسان منت احسان کشیدن مشکل است ناز ماه مصر از اخوان کشیدن مشکل است از ته دیوار آسان بیرون آمدن دامن از دست گرانجانان…

ادامه مطلب

زمهرخامشی شد خرده رازم پریشانتر

زمهرخامشی شد خرده رازم پریشانتر که زخم صبح گشت ازبخیه انجم نمایانتر نه از گل نکهتی بردم نه زخمی خوردم ازخاری نسیمی زین چمن نگذشت…

ادامه مطلب

از حجاب عشق دل از وصل او نومید ماند

از حجاب عشق دل از وصل او نومید ماند روی مه ناشسته در سرچشمه خورشید ماند عمر کوته می شود از دستگیری پایدار در بساط…

ادامه مطلب

زلف شب عنبر فشان از نکهت گیسوی کیست؟

زلف شب عنبر فشان از نکهت گیسوی کیست؟ چهره روز آفتابی از فروغ روی کیست؟ آن که از رخسار آتشناک و خال عنبرین داغ دارد…

ادامه مطلب

از جا نمی روم چو سپند از نوای خویش

از جا نمی روم چو سپند از نوای خویش آتش زنم به محفل و باشم به جای خویش زان مطرب بلندنوا در ترانه ام چون…

ادامه مطلب

کام از تو هر که یافت سلیمان عالم است

کام از تو هر که یافت سلیمان عالم است دستی که در میان تو شد حلقه خاتم است پروای آفتاب قیامت نمی کند هر دل…

ادامه مطلب

از تلخ زبانان نشود پست خروشم

از تلخ زبانان نشود پست خروشم طفلم، نتوان کرد به دشنام خموشم نم در دل میخانه خمارم نگذارد گر جلوه ساقی نشود رهزن هوشم چیزی…

ادامه مطلب

قطره را بحر نماید سفر یکرنگی

قطره را بحر نماید سفر یکرنگی ذره خورشید شود از اثر یکرنگی از میان گل و خاشاک دویی برخیزد چمن افروز شود چون شرر یکرنگی…

ادامه مطلب

از پریشان خاطری دلهای حیران فارغ است

از پریشان خاطری دلهای حیران فارغ است دیده قربانی از خواب پریشان فارغ است می گزد اوضاع دنیا مردم آگاه را پای خواب آلوده از…

ادامه مطلب

قسمت آیینه محرومی است از دیدار تو

قسمت آیینه محرومی است از دیدار تو عکس ممکن نیست دل بردارد از رخسار تو آب را کز بی قراری نعل در آتش بود خشک…

ادامه مطلب

از بس که خوش عنان است سیلاب زندگانی

از بس که خوش عنان است سیلاب زندگانی خار و خسی است پیشش اسباب زندگانی از سرگذشتگان را در عالم شهادت تیغ خم تو باشد…

ادامه مطلب

قدح به حوصله ما چه می تواند کرد؟

قدح به حوصله ما چه می تواند کرد؟ سفینه با دل دریا چه می تواند کرد؟ اگر دو یار موافق زبان یکی سازند فلک به…

ادامه مطلب