قاموس سخن (سخنان طلایی بزرگان)

عاشق حتي اميال هوس آلود محبوب خود را هم مي بخشد. (نيچه)

كسي را از روي همدردي دوست داشتن، دوست داشتن حقيقي نيست. (ميلان كوندرا)

عدالت با من چنين مي گويد: انسانها برابر نيستند و برابر نيز نخواهند شد! (نيچه)

كساني كه موسيقي را تنها براي موسيقي كار مي كنند از خودِ موسيقي نيز چيزي نخواهند فهميد. (نامشخص)

عشق آتشي است كه اگر نباشد، خانه سرد و تاريك است، اما اگر بيجا افتد، خانه و خانمان را مي سوزاند. (تن)

كساني كه در خود احساس حقارت مي كنند به ديگران رحم مي كنند، اما به دليل غرورشان دم نمي زنند! يعني درد مي كشند و…

عشق، آموختني است و براي همين است كه برخي، در درس عشق، رد مي شوند؛ آنها هرگز عشق ورزي را نياموخته اند. (زيگ زيگلار)

كساني كه ازدواج كرده اند، خود را ناراضي نشان مي دهند و مي گويند بد است. زيرا مي خواهند فقط و فقط خودشان از اين…

عشق، بايرترين زمين ممكن را ارزاني رشد ما مي‌كند. اين خاك با چشم‌پوشي از خويشتن كهنه و پيش‌فرض‌هاي بيهوده‌مان، آبياري مي‌شود. (لئوبوسكاليا)

كساني كه تنها، مسائلي را كه مي شود كالبدشكافي كرد، درك مي كنند، چيزهاي كمي را درمي يابند. (نامشخص)

عشق به هدف، پادزهر ترس و نگراني است. (نامشخص)

كس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من. (مثل فارسي)

عشق، پرورده‌ي خوشبيني‌ست. (لئوبوسكاليا)

كتابهاي مفيد، آنهايي هستند كه خواننده را تشويق به تكميل آن كنند. (فرانسوا ولتر)

عشق تنها قدرتي است كه دشمن را به دوست بدل مي كند. (نامشخص)

كاميابي‌ها و پيروزي‌ها هرگز نمي‌توانند خلاء روحي و رواني شما را پر كنند. ممكن است به گونه‌اي موقت سبب شادماني‌ شما شوند، ولي هرگز نمي‌توانند…

عشق حقيقي بسيار لحظه اي است، اما هيهات از اين لحظه! (اشو)

كامل بودن، لازمه‌ي عشق نيست، ولي راستي، هست. (لئوبوسكاليا)

عشق را اسير خُلق و خوي روزمره كردن به مفهوم دور كردن آن از شور و نيروي دروني‌ست و ناگزير، نتيجه‌اي جز از دست دادنش…

كاميابي، كليد دارد. (آنتوني رابينز)

عشق راستين، بسيار آرام و بي‌هيچ پرچم و نشاني مي‌آيد. اگر شما بانگ زنگ‌ها را مي‌شنويد، بدهيد گوش‌هايتان را بررسي كنند. (نامشخص)

كامپيوتر همان انسان توسعه يافته است: هوشمند، اما بدون اخلاق. (نامشخص)

عشق زماني ادامه مي‌يابد و پايدار مي‌ماند كه دو انسان عاشق، همه چيز را با هم دوست داشته باشند، نه اينكه تنها يكديگر را دوست…

كاري را بكن كه مي‌انديشي درست است؛ و بي‌گمان، درست خواهد بود. (پرمودا باترا)

عشق شايد طبيعي ترين و خودجوش ترين تجلي خودخواهي انسان باشد. اين برداشت عاميانه بايد توسط كساني انجام شده باشد كه كامروا نشده و چيزي…

كارها را با آرامش و خونسردي انجام دهيد؛ زياد دربند شتاب در انجام دادن كاري نباشيد؛ مهم آن است كه آن را آغاز كرده‌ايد. (هنري…

عشق، كوه را جا به جا مي كند. (مثل آلماني)

كار كردن و زندگي كردن با هدف فقط يك طرح و نقشه ي بزرگ يا برنامه ي زندگي نيست، بلكه يك نگرش عملي براي هر…

عشق مثل ويلون مي ماند؛ نواي آن اوج و فرود دارد، اما سيم هايش هميشه ماندني است. (باخ من)

كاركنان كاري ندارند كه رهبر به چه ميزان آگاه است، مگر اينكه مطمئن باشند رهبر به فكر آنها است. رهبري از قلب آغاز مي شود…

عشق، نه تنها كلمه اي بارور است، بلكه چنان گنجايشي دارد كه صدها مفهوم را در بر مي گيرد. (اريك نيوتن)

كار، كار پيروزي بود؛ پيروزي همه چيز را حل مي كند. (نامشخص)

عشق، همان چيزي است كه به شما امكان مي دهد بارها و بارها زاده شويد. (باربارا دي آنجليس)

هر آنچه كه يك استاد مي گويد، واژه هايي زيبا هستند كه نمي توانند او را رهايي بخشند؛ آنهم از نخستين حمله ي يك سگ…

عشق و عاشقي هر چند لطيف و پر احساس ابراز گردد باز هم ريشه در شهوت دارد و بس. (آرتور شوپنهاور)

هر اشتباهي، ما را يك گام به حل مسأله نزديك‌تر مي‌كند. (پرمودا باترا)

عشق يعني اينكه شما شصت درصد ببخشيد و چهل درصد بگيريد و بگوييد اين دو با هم برابر هستند. (نامشخص)

هدف هر حكومت و دولت تنها بهتر كردن ابزارهاي زندگي مادي و راحتي مردم نيست، بلكه حكومت وظيفه دارد سعادت مردم را نيز تامين كند….

عصباني مباش زيرا مرد عصباني مانند آتش است که در بيشه برافروزد و تر و خشک را با هم بسوزاند (کورش کبير)

هر اخلاق و دستور اخلاقي، طبيعت بردگي و حماقت را پرورش مي دهد؛ زيرا روح را با انضباط تحميلي خود خفه و نابود مي كند….

علاقه، انديشه و مطالعه چيز هايي هستند كه شما را به سوي موفقيت سوق مي دهند… . (نامشخص)

هدف زندگي دو چيز است: آنچه را كه مي خواهيم به دست آوريم و آنگاه از آن لذت ببريم. (لوگان پيرسال اسميت)

عمر شانس با عمر گلوله برفي بر روي بخاري يكي است. (مثل سوئدي)

هدف از زندگي، آموختن است. (پيتر مك ويليام)

عيب كار اينجاست كه در دانشكده انتظار دارند آدم همه چيز را بداند. (جين وبستر)

نيكمرد نيست كه به مهماني زيردست مي رود، بلكه زيردستي به مهماني نيكمرد مي رود. (افلاطون)

غرور، هر جاي آسيب ديده و پاره پوره را رفو مي كند. (نيچه)

نيروهاي بالقوه‌ي خود را تا جايي كه مي‌توانيد، گسترش دهيد؛ چون اگر اراده كنيد، شما هم مي‌توانيد نبوغ [=هوش سرشار] خفته‌ي خود را بيدار سازيد….

غير ممكن كلمه اي است كه تنها در فرهنگ لغت انسانهاي احمق يافت مي شود. (ناپلئون بناپارت)

نيك بختي آن نيست كه انسان خود به خود دوست داشته باشد، بلكه اين است كه غرور آميخته با نفرتي به خرسندي برسد. نيك بختي،…