این کیست که پیغمبر دلهاست به قرآن
او را بکشانید قبایل به قبایل
زاین خانه به آن خانه، شبستان به شیستان
در چار طرف زمزمهی عشق بلند است
در بلخ و هریوا و سمرقند و صفاهان
بی عشق در این خانهی تاریک بمیریم
عشق است چو خورشید و دل ماست خراسان
دل عشق، جگر عشق، خدا عشق، وطن عشق
عشق است که هی میزند آتش به نیستان
دریاچه اگر ساحل آرام ندارد
با قایق دل تن بسپارید به توفان
ای گمشده آخر تو کجایی که در این شهر
دنبال تو گشتیم خیابان به خیابان
در کالبد من تو همان روح لطیفی
انگار مسیح آمده در ملک سلیمان
…
راوی خبر آورد که حال رمه زار است
دل باخته بر گرگ مهاجم سگ چوپان
یحیا جواهری