شعر از قدیم‌ها

شعر از قدیم‌ها
یارب چه کسی پیش تو درویش‌تر از من
بیگانه تر از خویشتن و خویش‌تر از من
تنها نگذاری که شبیخون زده گرگان
در بیشه‌ی ما نیست کسی میش‌تر از من
فریاد کنم هااایی!!. گلو بغض گرفته
در سینه‌ی کس نیست دلِ ریش‌تر از من
از زیرکی در دام و کمندش شده‌ام بند
مانند کسی بند شده پیش‌تر از من
یارب به تو معلوم که در عرصهٔ عالم
شاید که نباشند به تشویش‌تر از من
من معترفم، خیلی ضعیفم که به حدی
پیدا نشود هیچ کج ‌اندیش‌تر از من 
اما تو چنان محترم و ذات بزرگی
قدرش بکنی بی خردی بیش‌تر از من
محمد خردمند
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *