به سنگ و صاعقه هم پای تا سر آماجیم
برای زیستن اینجا هوا که هست؛ ولی
کمی به خنده، کمی هم به عشق محتاجیم
چریک عاشق آتشنفس صدا زد و گفت
که حکم داده که ما از جزیره اخراجیم؟
به خاک ریشه و خورشید در بغل داریم
ز ابر و باد بپرسید ما همان کاجیم
ز جان گذشتهتر از هر گلادیاتوریم
نه وامدار فلان تخت؛ یا فلان تاجیم
قبول کن که سرانجام عشق جز این نیست
صلیب و دار بیاور، مسیح و حلاجیم
یحیا جواهری