ز فرق تا قدمم صرف سجده شد بیدل

ز فرق تا قدمم صرف سجده شد بیدل چو خامه رفته‌ام از خود به سعی پیشانی حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

زآمد ورفت نفس آیینهٔ دل تیره شد

زآمد ورفت نفس آیینهٔ دل تیره شد موج صیقل آبیاری‌کرد بیدل زنگ را حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

زخود رفتیم اما محرم ما کس نشد بپدل

زخود رفتیم اما محرم ما کس نشد بپدل درای محمل دل سخت نامحسوس می‌نالد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

زین اثرها کز سعادت خفته در بال هما

زین اثرها کز سعادت خفته در بال هما بر پر طاووس بایستی دکان مشتری حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

سایه‌ام بیدل ز نیرنگ غم و عیشم مپرس

سایه‌ام بیدل ز نیرنگ غم و عیشم مپرس نیست ممتاز آنقدر روز من از شبهای من حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

سخنها داشتم از دستگاه علم و فن بیدل

سخنها داشتم از دستگاه علم و فن بیدل به خاموشی یقینم شدکه پر بیهوده می‌گفتم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

سربلند تب خورشید محبت بیدل

سربلند تب خورشید محبت بیدل زیردست هوس سایهٔ طوبی نشود حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

سلامت از دل افسرده خونها می‌خورد بیدل

سلامت از دل افسرده خونها می‌خورد بیدل ندامت می‌کشد زین ساز بی آهنک نشکستن حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

سیه مکن ورق امتحان آینه بیدل

سیه مکن ورق امتحان آینه بیدل که مشق خامهٔ سعی نفس نشست نگیرد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

شخص تصویریم بیدل زکمال ما مپرس

شخص تصویریم بیدل زکمال ما مپرس حرف ما ناگفتنی وکار ما ناکردنی‌ست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

شکر هم بیدل از آثار نفاق است اینجا

شکر هم بیدل از آثار نفاق است اینجا الفت‌، آنگه گله‌؟ پیداست حیا کم داریم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

شور و شر بسیار دارد با تعلق زیستن

شور و شر بسیار دارد با تعلق زیستن کم زبیدل نیستند این فتنه از سر واکنید حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

صدای پر فشان عالم آزادی‌ام بیدل

صدای پر فشان عالم آزادی‌ام بیدل کز افسردن غبارکوچهٔ زنجیرگردیدم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

طبع روشن نیست بی‌وحشت ز اوضاع سپهر

طبع روشن نیست بی‌وحشت ز اوضاع سپهر صورت دام است بیدل عکس پرویزن درآب حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

عالمی بیدل به‌ حرف یکدگر آرام باخت

عالمی بیدل به‌ حرف یکدگر آرام باخت غفلت ما هم دماغ خواب در افسانه سوخت حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

عشرتم‌بیدل نه‌بریک‌دور موقوف‌است و بس

عشرتم‌بیدل نه‌بریک‌دور موقوف‌است و بس اشک خواهد سبحه ‌گردانید اگر پیمانه نیست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

عمرها شد درهوایت بال عجزی می‌زند

عمرها شد درهوایت بال عجزی می‌زند ناکجا پروازگیرد بیدل از دست دعا حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

غبار عالم اندیشهٔ کی‌ام بیدل

غبار عالم اندیشهٔ کی‌ام بیدل که دارم از چمن اعتبار رنگ فراغ حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

غور معنی‌ام دشوار، فهم مطلبم مشکل

غور معنی‌ام دشوار، فهم مطلبم مشکل بیدل از زبان اوست این منی‌که من دارم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

فریب عشرت طوبی‌ که می‌خورد بیدل

فریب عشرت طوبی‌ که می‌خورد بیدل به رنگ سایه سر ما و پای دیوارش حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

فلک هم از نصیب ما ندارد آگهی بیدل

فلک هم از نصیب ما ندارد آگهی بیدل تلاش روزی‌ کس چشم پرویزن نمی‌بیند حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

قناعت کفیل بهار حیاست

قناعت کفیل بهار حیاست گل طینتم بیدل ابرام نیست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

کاروان عمر بیدل مقصدش معلوم نیست

کاروان عمر بیدل مقصدش معلوم نیست می‌چکد اشک و قیامت می‌کند شور جرس حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

کدورت می‌کشد طبع روانت بیدل از عزلت

کدورت می‌کشد طبع روانت بیدل از عزلت به ‌یکجا آب چون‌ گردید ساکن‌ بی‌صفا گردد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

کسی کز سرکشی راه طریقت سر کند بیدل

کسی کز سرکشی راه طریقت سر کند بیدل خورد صد پیش پا چون موج تا یک گام بردارد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

گداخت حیرتم از فکر سرنوشت تو بیدل

گداخت حیرتم از فکر سرنوشت تو بیدل به صیقل آینه رفت و تو همچنان ته زنگی حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

گر بیدل ما دهد عرض هستی

گر بیدل ما دهد عرض هستی به خواب عدم حیرتی دیده باشد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

گرشوم بیدل چوآتش فارغ ازدود جگر

گرشوم بیدل چوآتش فارغ ازدود جگر اضطراب‌دل چو اشک آورد بر مژگان مرا حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

گوش پیدا کنید بیدل ازکتاب خامشان

گوش پیدا کنید بیدل ازکتاب خامشان معنیی‌کز هیچ‌کس نتوان شنود آورده است حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ما را ننشانیدکسی بر سر رهش

ما را ننشانیدکسی بر سر رهش بیدل تو پذیری مگر این ملتمس از ما حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

مباش محوکمان‌خانهٔ فریب چو بیدل

مباش محوکمان‌خانهٔ فریب چو بیدل خدنگ نازشکاری زقید شست برون آ حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

حیا، زکف ندهد دامن ادب بیدل

حیا، زکف ندهد دامن ادب بیدل گرفتن‌ گهر از مشت آب دشوار است حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

از این فسانه که بی‌او نمرده‌ام بیدل

از این فسانه که بی‌او نمرده‌ام بیدل قیامت است گر آن دلربا خبر دارد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

از سعی هوس بگذر بیدل‌ که درین‌ گلشن

از سعی هوس بگذر بیدل‌ که درین‌ گلشن گل نیز اگر خندد از پهلوی زر خندد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

از هجوم اشک ما بیدل مپرس

از هجوم اشک ما بیدل مپرس یار می‌آید چراغان کرده‌ایم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

اسرار خط جام که پرگار بیخودی‌ست

اسرار خط جام که پرگار بیخودی‌ست بیدل به‌کلک موجهٔ صهبا نوشته‌ایم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

اگر انشای بیدلت ز حلاوت نشان دهد

اگر انشای بیدلت ز حلاوت نشان دهد شقی از خامه طرح‌کن در مصر شکرگشا حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

اگر روشن شود بیدل خط پرگار تحقیقت

اگر روشن شود بیدل خط پرگار تحقیقت توانی بی‌تأمل ابتدا را انتها کردن حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

اگرم غبار زمین‌کنی وگر آسمان برین ‌کنی

اگرم غبار زمین‌کنی وگر آسمان برین ‌کنی من اسیر بیدل بیکسی توکریم بنده نواز من حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

آه حزینی از دلی گر شود آشنای لب

آه حزینی از دلی گر شود آشنای لب مژده به دوستان برید بیدل زار می‌رسد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

این‌گلستان‌، غنچه‌ها بسیار دارد، بوکنید

این‌گلستان‌، غنچه‌ها بسیار دارد، بوکنید در همین‌جا بیدل ما هم دلی‌گم‌کرده است حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

باده بر هر طبع می‌بخشد جدا خاصیتی

باده بر هر طبع می‌بخشد جدا خاصیتی بیدل اندر هر زمین طعم دگر می‌دارد آب حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

آتش افتاده‌ست بیدل در قفای کاروان

آتش افتاده‌ست بیدل در قفای کاروان گلشن ما آنچه دارد باب‌ گلخن داشته‌ست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بر آتش که نهادند پهلوی بیدل

بر آتش که نهادند پهلوی بیدل که جای اشک‌، شرر زبن‌کباب می ریزد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

برخاستن ز شرم‌ضعیفی چه‌ممکن است

برخاستن ز شرم‌ضعیفی چه‌ممکن است بیدل غبار نم‌زده دارد زمین ما حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بسته‌ای بیدل اگر بر خود زبان مدعی

بسته‌ای بیدل اگر بر خود زبان مدعی عقربی را می‌توانم‌ گفت بی دم کرده‌ای حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بقدر بیخودی دارم شکار عافیت بیدل

بقدر بیخودی دارم شکار عافیت بیدل چو آه شمع یکسر رنگ می‌باشد پر تیرم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

به این تسلیم بار نیک و بد تا کی کشم بیدل

به این تسلیم بار نیک و بد تا کی کشم بیدل سیه‌گردید همچون شانه دوش من ز حمالی حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

به پیش سرو قدی خاک راه شد بیدل

به پیش سرو قدی خاک راه شد بیدل بلند همتی ماببین‌وپستی ما حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

به چندین سعی پی بردم‌ که از خود رفته‌ام بیدل

به چندین سعی پی بردم‌ که از خود رفته‌ام بیدل رساند این شمع را با نقش پای خویش شبگیرش حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب