من و تو بیدل ‌ما را به وهم‌ چند فریبد

من و تو بیدل ‌ما را به وهم‌ چند فریبد منی جز از تو نزیبد تویی چرا تو نباشی حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

می‌کشم بار دل اما نقش می‌بندم به خاک

می‌کشم بار دل اما نقش می‌بندم به خاک عجز، خوش نقاش عبرت‌کرد جمال مرا حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ناله‌ها ارکلفت دل در نقاب خاک ماند

ناله‌ها ارکلفت دل در نقاب خاک ماند سوخت بیدل در غبار دانه سعی ریشه‌ام حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

نخیزم چون غبار از راه او بیدل که می‌ترسم

نخیزم چون غبار از راه او بیدل که می‌ترسم عنان توسن ناز از طریق مهر درپیچد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ندانم سایهٔ سرو روان کیستم بیدل

ندانم سایهٔ سرو روان کیستم بیدل به رنگی رفته‌ام از خود که پنداری خرامیدم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

نشوی منکر سامان جنونم بیدل

نشوی منکر سامان جنونم بیدل که اگر هیچ ندارم دل ویرانی هست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

نفهمیده‌ست راه لب نوای شکوه‌ام بیدل

نفهمیده‌ست راه لب نوای شکوه‌ام بیدل که این دود از ضعیفی تا به روزن برنمی‌آید حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

نمی‌دانم چه ‌گم‌ کردم درین صحرا من بیدل

نمی‌دانم چه ‌گم‌ کردم درین صحرا من بیدل دلی می‌گویم و دارم به چندین نوحه فریادی حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

نوبهار آیینه در دست از هجوم رنگ و بوست

نوبهار آیینه در دست از هجوم رنگ و بوست بید‌ل این الفاظ غیر از صورت معناش نیست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

نیست بیدل بی‌قراریهای آهم بی‌سبب

نیست بیدل بی‌قراریهای آهم بی‌سبب کز دل‌گرمم نفس را درته پا آتشست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

نیست ممکن بیدل اصلاح طبایع جز به فقر

نیست ممکن بیدل اصلاح طبایع جز به فقر خلق را آدم همین بیدستگاهی می‌کند حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

هر چه‌ از جنس‌ نقش پا پیداست

هر چه‌ از جنس‌ نقش پا پیداست بیدل خاکسار را ماند حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

هرکجا بیدل مکافات عمل‌گل می‌کند

هرکجا بیدل مکافات عمل‌گل می‌کند دیدهٔ‌دام از هجوم اشک خواهد دانه ریخت حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

هزار شمع به یک حرف داغ شد بیدل

هزار شمع به یک حرف داغ شد بیدل که‌این بساط هوس آنچه داشت‌کاهش داشت حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

همه جا داغ‌گدایی نتوان شد بیدل

همه جا داغ‌گدایی نتوان شد بیدل خجلم بیشتر از هرکه ندارم مددی حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

هیچ پرواز ز خاکستر خود بیرون نیست

هیچ پرواز ز خاکستر خود بیرون نیست بیدل این هفت فلک بیضهٔ یک فاخته است حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

وصل حق بیدل نظر بربستن است از ماسوا

وصل حق بیدل نظر بربستن است از ماسوا قرب‌شه خواهی ز عالم‌چشم چون شهباز بند حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

یک قدم راهست بیدل از تو تا دامان خاک

یک قدم راهست بیدل از تو تا دامان خاک بر سر مژگان چو اشک استاده‌ای هشیار باش حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب