ز قدر خلق بیدل صرفه در نیمی نمی‌باشد

ز قدر خلق بیدل صرفه در نیمی نمی‌باشد بر اعداد همه هر گه مضاعف می‌شوم نیمم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

زان پیش که احسان فلک شعله فروشد

زان پیش که احسان فلک شعله فروشد بیدل عرقی ریز به سامان تلافی حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

زر و مال‌آنقدر خوشترکه‌خاکش‌کم خوردبیدل

زر و مال‌آنقدر خوشترکه‌خاکش‌کم خوردبیدل تلاش‌گنج جز سرمنزل قارون نمی‌باشد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

زین چمن بیدل نه سروی جست و نه شمشاد رست

زین چمن بیدل نه سروی جست و نه شمشاد رست از خیال قامتش دودی به سر دارد بهار حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

سایه‌را بیدل ز قطع‌ دشت ‌و در تشویش نیست

سایه‌را بیدل ز قطع‌ دشت ‌و در تشویش نیست محمل تسلیم دوش آرمیدن می‌کشد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

سدّ راه توست بیدل گر کنی تعمیر جسم

سدّ راه توست بیدل گر کنی تعمیر جسم می‌شود دیوار چون شد قدری آب وگل بلند حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

سرت بیدل هوا فرسود راهیست

سرت بیدل هوا فرسود راهیست دماغ کعبه و بتخانه‌ات کو حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

سلطنت وهم است بیدل خاکسار عجز باش

سلطنت وهم است بیدل خاکسار عجز باش افسر ما چون ره خوابیده نقش پا بس است حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

شام اگرگل‌کرد بیدل پرده‌دار عیب ماست

شام اگرگل‌کرد بیدل پرده‌دار عیب ماست صبح اگر خندید در تجدیدکار رحمت است حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

شد نظر واکردنی خواب فراموش شرار

شد نظر واکردنی خواب فراموش شرار لغزش پای نگاهی داشت مدهوش شرار حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

شکرکن بیدل‌که درتوفان نیرنگ شعور

شکرکن بیدل‌که درتوفان نیرنگ شعور عالمی شد غرق و دست ما قدح‌نوشی‌گرفت حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

شوق طاووس است بیدل بیضه می‌باید شکست

شوق طاووس است بیدل بیضه می‌باید شکست صد در فردوست از یک عقده وا خواهد شدن حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

صرف معنی نیست بیدل فطرت ابنای دهر

صرف معنی نیست بیدل فطرت ابنای دهر یکقلم این خوابناکان مردهٔ افسانه‌اند حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

طرب‌پرستی از افسردگی برآ بیدل

طرب‌پرستی از افسردگی برآ بیدل که شعله نیز ز پا تا نشسته دارد رنگ حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

عالمی شد بیدل ار سرگشتگی پامال‌یأس

عالمی شد بیدل ار سرگشتگی پامال‌یأس تخم ما هم در خم این آسیا افتاده است حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

عشق بیدل گر بساط نازم آراید چو شمع

عشق بیدل گر بساط نازم آراید چو شمع آنقدر گردن ‌کشم از خود که سر را پا کنم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

عمرها شد بیدل از بیچارگی پر می‌زنم

عمرها شد بیدل از بیچارگی پر می‌زنم چون نفس در دام یک عالم دل نامهربان حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

غبار جسد چشم بند است بیدل

غبار جسد چشم بند است بیدل چو دیوارت افتاد صحراست خانه حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

غوطه درآتش زدم چون شمع و داغی یافتم

غوطه درآتش زدم چون شمع و داغی یافتم این‌ گهر بوده‌ست بیدل حاصل درباب من حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

فریب معرفتی خورده بود بیدل ما

فریب معرفتی خورده بود بیدل ما چو وارسید یقینها همه‌ گمانی بود حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

فنا را دام تسکین خوانده‌ام بیدل ازین غافل

فنا را دام تسکین خوانده‌ام بیدل ازین غافل که در هر ذره چشم آهویی دارد غبار من حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

قضا چه صور دمیده‌ست در مزاج تو بیدل

قضا چه صور دمیده‌ست در مزاج تو بیدل که از نفس زدنی‌ کوه را به زلزله ‌گیری حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

کباب آتش بی‌ دردی ‌ام مکن یارب

کباب آتش بی‌ دردی ‌ام مکن یارب به حق دیده بیدل که بی نم افتادست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

کدورت‌خیز اوهامند ابنای زمان‌، بیدل

کدورت‌خیز اوهامند ابنای زمان‌، بیدل دم حاجت دماغ این عزیزان را صفا بنگر حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

کشاکش نفس از ما نمی‌رود بیدل

کشاکش نفس از ما نمی‌رود بیدل درین‌محیط همه ماهی‌ایم و یک شست است حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

گداز درد توفان‌کرد، دست از ما بشو بیدل

گداز درد توفان‌کرد، دست از ما بشو بیدل نبرد این سیل اگر امروز، فردا می‌برد ما را حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

گر خم اندیشه‌ات بیدل گریبانی کند

گر خم اندیشه‌ات بیدل گریبانی کند می‌شود روشن ‌که خود محرابی و در سجده‌ای حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

گرفتار طلسم حیرت دل مانده‌ام بیدل

گرفتار طلسم حیرت دل مانده‌ام بیدل به رنگ آب‌ گوهر نیست بیش از یک ‌گره دامم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

گم‌گشتن پی موج جز در گهر مجویید

گم‌گشتن پی موج جز در گهر مجویید جایی‌که یأس بیدل نالد ز بینوایی نم از مژه مخواهید آه از جگر مجویید حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ما را شکیب دل برد آنسوی خود فروشی

ما را شکیب دل برد آنسوی خود فروشی شبگیر کرد بیدل آواز چپنی از مو حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

مباش منکر بی‌دست و پایی‌ام بیدل

مباش منکر بی‌دست و پایی‌ام بیدل که رفته رفته درین دشت نقش پا شده‌ام حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

حیرتم بیدل سفارشنامهٔ آیینه است

حیرتم بیدل سفارشنامهٔ آیینه است می‌روم جایی‌که خود را او تماشا می‌کنم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

از این محیط‌کسی برد آبرو بیدل

از این محیط‌کسی برد آبرو بیدل که چون‌گهر نفس خودکرفت تنگ در آب حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

از صفای دل تو هم بیدل سراغ راز گیر

از صفای دل تو هم بیدل سراغ راز گیر حسن معنی دید اسکندر به چشم آینه حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

از هر خمی‌که جوش معانی بلند شد

از هر خمی‌که جوش معانی بلند شد بیدل به‌گردش قلمت جام داشته‌ست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

آسمان بیدل ندانم تا کجا می‌راندم

آسمان بیدل ندانم تا کجا می‌راندم این فلاخن می‌زند عمریست از دورم به سنگ حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

افسردگی‌گل نکشد آفت چیدن

افسردگی‌گل نکشد آفت چیدن بیدل چقدر گردش رنگست حصارم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

اگر جهان قدح از باده پرکند بیدل

اگر جهان قدح از باده پرکند بیدل تو تردماغی چشم پرآب را دریاب حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

آگهی توفان غفلت ریخت بیدل بر جهان

آگهی توفان غفلت ریخت بیدل بر جهان عالمی بیدار بود این فتنه تا خوابید‌ه بود حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

اوج عزت نیست بیدل دلنشین همتم

اوج عزت نیست بیدل دلنشین همتم پرتو خورشیدم، احرام تنزّل بسته‌ام حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

آیینه همان چشمهٔ توفان خیالی‌ست

آیینه همان چشمهٔ توفان خیالی‌ست بیدل چه توان‌کرد سراب است دل ما حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بار دلها نی‌ام از فیض ضعیفی بیدل

بار دلها نی‌ام از فیض ضعیفی بیدل همچو تمثال‌کشد آینه بر دوش خودم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

آتشی بسیار دارد بیدل این کهسار وهم

آتشی بسیار دارد بیدل این کهسار وهم بر دل افسرده ریزد کاش توفانش ز سنگ حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بر خط تسلیم رو بیدل‌ که مانند هلال

بر خط تسلیم رو بیدل‌ که مانند هلال پای سیر آسمانت نقش پیشانی بس است حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

برخط وزلف بتان غره عشقی بیدل

برخط وزلف بتان غره عشقی بیدل حسن فهمیده‌ای اجزای پریشانی را حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بسکه آزاد است بیدل از عبارات دویی

بسکه آزاد است بیدل از عبارات دویی ناله هم این مصرع برجسته را تضمین نشد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بقدر هر نفس از خود تهی باید شدن بید‌ل

بقدر هر نفس از خود تهی باید شدن بید‌ل کسی نگذشت بی ‌این ‌کشتی از دریای بگذشتن حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

به این سستی‌ که می‌بینم ز بخت نارسا بیدل

به این سستی‌ که می‌بینم ز بخت نارسا بیدل کشد نقاش مشکل هم به دامان تو دست من حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

به تیغ قطع نشد انتظار ما بیدل

به تیغ قطع نشد انتظار ما بیدل هنوز نامه سیاه است چشم قربانی حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

به چندین ناله یکدل محرم رازم نشد بیدل

به چندین ناله یکدل محرم رازم نشد بیدل خوشا آهی‌ که از آیینه هم بردند تاثیرش حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب