رباعیات فرخی یزدی
چندی ز هوس باده پرستی کردم
چندی ز هوس باده پرستی کردم می خوردم و از غرور مستی کردم چون پای امیدواریم خورد بسنگ دیدم که عبث دراز دستی کردم
تا خدمت ابناء بشر پیشه ماست
تا خدمت ابناء بشر پیشه ماست آزادی و صلح و سلم اندیشه ماست آنکس که کند ریشه بیداد و ستم از مزرع ویران جهان تیشه…
به مستوفیالممالک در هنگام تشکیل دولت
به مستوفیالممالک در هنگام تشکیل دولت ای دوست کلاه خویش را قاضی کن در آتیه کار بهتر از ماضی کن فرصت مده از دست و…
با عزم متین شتاب میباید کرد
با عزم متین شتاب میباید کرد همراهی شیخ و شاب میباید کرد با دقت هرچه بیشتر در این بار مرد عمل انتخاب میباید کرد
این خانه دگر چونی نوائی دارد
این خانه دگر چونی نوائی دارد وز راز درون بسر هوائی دارد یکسان نبود وضع سیاست دایم هر روز سیاست اقتضائی دارد
ای غافل نشناخته زنگی از حور
ای غافل نشناخته زنگی از حور وز جهل نداده فرق ظلمت از نور عالم همه پر صدا ولی گوش تو کر دنیا همه با ضیا…
ای جعبه که سرنوشت ما در ید توست
ای جعبه که سرنوشت ما در ید توست مقصود عموم تابع مقصد توست امروز که بیطرف شوی با بد و خوب فرداست که خوب و…
آنانکه ز خون دو دست رنگین کردند
آنانکه ز خون دو دست رنگین کردند آزادی حق خویش تأمین کردند دارند در انظار ملل حق حیات آن قوم که انقلاب خونین کردند
آن سلسله را که جز خطا باطن نیست
آن سلسله را که جز خطا باطن نیست کس نیست که بر خطایشان طائن نیست روزی به وثوق شاد و گاهی به قوام القصه که…
آن اهل خطا که با خطاکار نمود
آن اهل خطا که با خطاکار نمود با کار خطا شبهه در افکار نمود بر رغم مدافعین بیگانه پرست آخر به خطای خویش اقرار نمود
از سنگلج آوای غم اندوز آید
از سنگلج آوای غم اندوز آید بانگ خشنی ولی دل افروز آید یک لحظه در آن حوزه اگر بنشینی صد مرتبه فریاد جهانسوز آید
آخر دل من ز غصه خون خواهد شد
آخر دل من ز غصه خون خواهد شد وز روزنه دیده برون خواهد شد با این افق تیره خدا داند و بس کاین مملکت خراب…
یا هم چو ضعیف منزوی باید شد
یا هم چو ضعیف منزوی باید شد یا صاحب زور معنوی باید شد فریاد و فغان و ناله را نیست اثر در جامعه بشر قوی…
هر کس که بعهد دوستی پایه نداشت
هر کس که بعهد دوستی پایه نداشت در دست برای سود سرمایه نداشت از دایره کم نه ای بیک نقطه بگرد پیراهن دوستی که پیرایه…
ملت چو شراب بی خودی نوش کند
ملت چو شراب بی خودی نوش کند یا پند معاندین خود گوش کند هر عیب و هنر دید نمی آرد یاد هر خوب و بدی…
گفتی دل خون کرده عوض خواهد شد
گفتی دل خون کرده عوض خواهد شد از دیده سر آورده عوض خواهد شد با رنگ سیاستی که من می بینم یکبار دگر پرده عوض…
کابینه اگر بود ز بحران تعطیل
کابینه اگر بود ز بحران تعطیل دیروز به مجلس آمد و شد تشکیل اما به رئیس الوزرا یک دو نفر آخر ز فشار وکلا شد…
صندوق آرا
صندوق آرا ای جعبه به خوب و زشت حاکم شدهای محفوظکن سقیم و سالم شدهای با آنکه تویی پاکدل و پاکنهاد آرامگه خائن و خادم…
راجع به کمپانی نفت و اختلاف آن با دولت
راجع به کمپانی نفت و اختلاف آن با دولت افسوس که دسترنج ما را بردند با بطر، چهار و پنج ما را بردند ما و…
دل خسته ز آزار دل آزاران است
دل خسته ز آزار دل آزاران است جان رنجه ز بیداد ستمکاران است تنبیه و مجازات خیانت کاران در جامعه پاداش نکوکاران است
در موسم گل طرف چمن میخواهم
در موسم گل طرف چمن میخواهم با خویش گلی غنچهدهن میخواهم دیروز دلم شکست و کردم توبه و امروز دل توبهشکن میخواهم
در گاه عمل شتاب میباید کرد
در گاه عمل شتاب میباید کرد جان باخته فتح باب میباید کرد ای کاش که توده بعد ازین میدانست کز جنس خود انتخاب میباید کرد
در انتقاد از دادگستری
در انتقاد از دادگستری این خانه ویرانه که تا نفخه صور چون جغد کند در آن نشیمن منصور عدلیه بود به اسم و ظلمیه به…
چون ابر بهار چشم خون بار من است
چون ابر بهار چشم خون بار من است چون غنچه نشکفته دل زار من است فریاد و فغان و ناله هر شب تا صبح چون…
تا چون من و شانه باد شیدا نشود
تا چون من و شانه باد شیدا نشود در زلف تو عقده دلم وا نشود کی سعی و عمل پیشه که بی زحمت و رنج…
بس همنفسان نرد غلط باختهاند
بس همنفسان نرد غلط باختهاند یک جامعه را به شبهه انداختهاند با آن همه امتحان هنوز این مردم ما را به ثبات عزم نشناختهاند
با طبع بلند قصر قیصر هیچ است
با طبع بلند قصر قیصر هیچ است دارائی دارا و سکندر هیچ است با خانه بدوشی ببر همت ما صد قافله گنج خانه زر هیچ…
این زمزمه های شوم را قائل کیست
این زمزمه های شوم را قائل کیست واین نغمه ناپسند را حاصل چیست در گفتن حرف حق اثر هست اما گوینده چو با اراده باطل…
ای دیده دو چشم فتنه را خیره ببین
ای دیده دو چشم فتنه را خیره ببین بر صلح و صفا ستیزه را چیره ببین رنگ افق سیاست ایران را از ابر سیاه قیرگون…
ای توده گرفتار جهالت شدهای
ای توده گرفتار جهالت شدهای گمگشته وادی ضلالت شدهای هرکس که کنی وکیل گر جنس تو نیست بیچون و چرا بدان که آلت شدهای
آنانکه تو را دو سال یکبار خرند
آنانکه تو را دو سال یکبار خرند هر چند گران شوی بناچار خرند ارزان مفروش خویش را ای توده چون مردم کم فروش بسیار خرند
آن سلسله ای که از امیران هستند
آن سلسله ای که از امیران هستند معمار در این سرای ویران هستند از چیست که با ثروت هنگفت مدام اندر صدد غارت ایران هستند
آن دسته که در نزد تو پیشند همه
آن دسته که در نزد تو پیشند همه با حرف رفیق نوش و نیشند همه آید چو میان پای عمل می دانند یکسر پی جلب…
از سطح افق شعله گلگون آید
از سطح افق شعله گلگون آید وز رنگ شفق ترشح خون آید یک پرده بسیار مهمی بالاست تا از پس این پرده چه بیرون آید
آثار محن از در و دیوار ببین
آثار محن از در و دیوار ببین فریاد ز کاردار و بیکار ببین هر دسته ای از مردم این کشور را سرگشته اضطراب افکار ببین
یا سد ره فقر و غنا باید کرد
یا سد ره فقر و غنا باید کرد یا چاره درد فقرا باید کرد صد کار برای خاطر خود کردیم یک کار هم از بهر…
هر سر که بپای خم می سوده نشد
هر سر که بپای خم می سوده نشد از دست غم زمانه آسوده نشد هر دامن پاکی که به می شد رنگین با آن همه…
منصور که در عدلیه قادر شده است
منصور که در عدلیه قادر شده است دیر آمده زود از مصادر شده است هشتاد و یک ابلاغ خلاف قانون از جانب آن جسور صادر…
گر هادی ما ز جهل گمراه نبود
گر هادی ما ز جهل گمراه نبود گمراهی او در همه افواه نبود کابینه نمی شد متزلزل هرگز گر «لیدر» خودپسند خودخواه نبود
قمری سخن از سرو چمن می گوید
قمری سخن از سرو چمن می گوید بلبل غم دل به گل چو من می گوید این هر دو زبانشان یکی نیست بلی هر کس…
شهزاده آزاد چو شد حارس فارس
شهزاده آزاد چو شد حارس فارس خونریزی و اغتشاش شد جالس فارس بس تاخت به فارس از ره جور فرس ای وای به فارسی از…
دیشب که به صد فتنه و آشوب گذشت
دیشب که به صد فتنه و آشوب گذشت از مهر به من آن مه محبوب گذشت آن ماه دو هفته را چو دیدم امسال یک…
دشمن پی دشمنی کمر میبندد
دشمن پی دشمنی کمر میبندد بیگانه ره نفع و ضرر میبندد گر دعوی دوستی کند دولت روس کی دوست به روی دوست در میبندد
در مورد وثوقالدوله
در مورد وثوقالدوله آنان که پریر قلب ما را خستند دیروز قرار با اجانب بستند دوشینه یگانه عضو دولت بودند امروز نماینده ملت هستند
در کشور ما که مهد اندوه و غم است
در کشور ما که مهد اندوه و غم است در آن دل و جان شاد بسیار کم است از همقدمان خود عقب خواهد ماند هر…
دانی که دل غمزده چون خواهد شد
دانی که دل غمزده چون خواهد شد پا تا بسر از دست تو خون خواهد شد وآن خون شده قطره قطره در شام فراق از…
چشم تو خدنگ سینه دوزی دارد
چشم تو خدنگ سینه دوزی دارد خشم تو پلنگ کینه توزی دارد هر چند بود دل تو چون آهن سخت پرهیز از آن ناله که…
تا چند کسل از غم بیهوده شویم
تا چند کسل از غم بیهوده شویم تا کی به هوای نفس آلوده شویم در زندگی آسوده نگشتیم چو ما مردیم که از دست غم…
بس جان ز فشار غم به دوران کندیم
بس جان ز فشار غم به دوران کندیم پیراهن صبر از تن عریان کندیم القصه در این جهان بمردن مردن یک عمر به نام زندگی…
با دیده سرخ و چهره زرد خوشم
با دیده سرخ و چهره زرد خوشم با سینه گرم و ناله سرد خوشم یاران همه شادی از دوا می طلبند تنها منم آنکه با…