در مدح مستوفی‌الممالک

در مدح مستوفی‌الممالک رسم و ره مستوفی اگر خوب نبود نزد همه کس این همه محبوب نبود هنگام زمامداری او باید از داخله و خارجه…

ادامه مطلب

دارم سر آنکه عیش پاینده کنم

دارم سر آنکه عیش پاینده کنم جبران گذشته را در آینده کنم بگذارد اگر باد حوادث چون گل یک صبح به کام دل خود خنده…

ادامه مطلب

جز ایزد پاک حاکم عادل نیست

جز ایزد پاک حاکم عادل نیست جز موجد خاک، قاضی قابل نیست یکبار توان قاتل صد تن را کشت زآنرو که مجازات بشر کامل نیست

ادامه مطلب

تا چند توان به ناتوانان دیدن

تا چند توان به ناتوانان دیدن جور و ستم جهان ستانان دیدن تا کی به هوای زندگی در پیری با دیده توان مرگ جوانان دیدن

ادامه مطلب

بر دوره فترت اعتباری نبود

بر دوره فترت اعتباری نبود با مجلس پنجم افتخاری نبود در فاصله این دو، به صد مأیوسی یک ذره مرا امیدواری نبود

ادامه مطلب

با دولت نو رسم کهن می گویم

با دولت نو رسم کهن می گویم عیب دگران و خویشتن می گویم نادیده ز خوب و بد نرانیم سخن از دیده همیشه من سخن…

ادامه مطلب

ایکاش که جز رنگ صفا رنگ نبود

ایکاش که جز رنگ صفا رنگ نبود مسکین ز غنی این همه دلتنگ نبود در بین بشر صلح و صفا داشت دوام سرمایه اگر مسبب…

ادامه مطلب

ای دوست به فکر جنگجوئی کم باش

ای دوست به فکر جنگجوئی کم باش در صلح عمومی علم عالم باش با هر که زنی لاف محبت یکروز مردانه و ثابت قدم و…

ادامه مطلب

ای توده عمل باهمم عالیه کن

ای توده عمل باهمم عالیه کن بگذشته گذشت صحبت از حالیه کن گر علت ورشکستگی می خواهی چشمی بقرار بانک با مالیه کن

ادامه مطلب

آنانکه ز بس خزانه تاراج کنند

آنانکه ز بس خزانه تاراج کنند ما را به عدو ز فقر محتاج کنند دیگر ز چه شغل دولتی را دایم با چوب هوای نفس…

ادامه مطلب

آن سان که ستاره در سما افزون است

آن سان که ستاره در سما افزون است در روی زمین حادثه گوناگون است القصه از این حوادث رنگارنگ بر هر که نظر بیفکنی دل…

ادامه مطلب

امسال بهار جشن می خواران است

امسال بهار جشن می خواران است اطراف چمن نشیمن یاران است از دولت ابر و باد و باران بهار گلزار شکوفه ریز و گل باران…

ادامه مطلب

از روز ازل عاشقی آموخت دلم

از روز ازل عاشقی آموخت دلم از عشق چو شمع شعله افروخت دلم تا خاک مرا دهد بباد آتش عشق از دیده نریخت آب تا…

ادامه مطلب

ابناء بشر جمله ز یک عائله‌اند

ابناء بشر جمله ز یک عائله‌اند وز حرص دول مدام در غائله‌اند از آز دول الحذر ای اهل جهان کآن‌ها همه رهزنان این قافله‌اند

ادامه مطلب

هرگز دل ما غمین ز بیش و کم نیست

هرگز دل ما غمین ز بیش و کم نیست گر بیش و اگر کم دل ما را غم نیست اسباب حیات نیست غیر از یکدم…

ادامه مطلب

هر خویش چو نقش در و دیوار نشد

هر خویش چو نقش در و دیوار نشد از نقشه بیگانه خبردار نشد یک عمر بر این ملت خواب آلوده فریاد و فغان زدیم بیدار…

ادامه مطلب

ماده تاریخ ذیل را بمناسبت قتل میرزاده عشقی مدیر روزنامه قرن بیستم و شاعر شهید آزادیخواه ایران سروده است

ماده تاریخ ذیل را بمناسبت قتل میرزاده عشقی مدیر روزنامه قرن بیستم و شاعر شهید آزادیخواه ایران سروده است دیو مهیب خودسری، چون ز غضب…

ادامه مطلب

گر ما و تو را دفع اعادی باید

گر ما و تو را دفع اعادی باید وز دشمن خود قطع ایادی باید با خصم قوی به حالت صلح و صفا آماده جنگ اقتصادی…

ادامه مطلب

فکری که سقیم گشت سالم نشود

فکری که سقیم گشت سالم نشود محکوم بحکم غیر حاکم نشود گر داد کنی وگر نمائی فریاد آن خائن خود پرست خادم نشود

ادامه مطلب

شادم که پری رخان غمینم کردند

شادم که پری رخان غمینم کردند یغمای دل و غارت دینم کردند چون خال سیاه گوشه ابروی خویش ناکرده نگه گوشه نشینم کردند

ادامه مطلب

دیروز توانگری زر اندوخته بود

دیروز توانگری زر اندوخته بود دوشینه بدهر آتش افروخته بود امروز به چشم عبرتش چون دیدم چون شمع زسر تا به قدم سوخته بود

ادامه مطلب

دردی بتر از علت نادانی نیست

دردی بتر از علت نادانی نیست جز علم دوای این پریشانی نیست با آنکه بروی گنج منزل دارد بدبخت و فقیرتر ز ایرانی نیست

ادامه مطلب

در مورد انتخابات

در مورد انتخابات صندوق دهن بسته درش چون شد باز افکند میان این و آن غلغله باز آراست فقط طایر اقبال و همه گویند به…

ادامه مطلب

در غمکده ای که شادیش جز غم نیست

در غمکده ای که شادیش جز غم نیست تنها نه همین خاطر ما خرم نیست بر هر که نظر کنی گرفتار غم است گویا دل…

ادامه مطلب

خوش باش که ارباب یقین شک نکنند

خوش باش که ارباب یقین شک نکنند از لوح ضمیر نام حق حک نکنند اثبات گناهان خطاکاران را در محکمه بی منطق و مدرک نکنند

ادامه مطلب

جان چند گهی گوشه نشین خواهد بود

جان چند گهی گوشه نشین خواهد بود دل مشعل آه آتشین خواهد بود گر طول کشد دوره فترت چندی حال تو و من بدتر از…

ادامه مطلب

تا چند به جور و ظلم تصمیم کنید

تا چند به جور و ظلم تصمیم کنید در کیسه خویشتن زر و سیم کنید هر منفعتی که حاصل مملکت است خوبست که عادلانه تقسیم…

ادامه مطلب

بر بام فلک بیرق کین برق زند

بر بام فلک بیرق کین برق زند آشوب صلا بر ملل شرق زند در لجه خون فرشته صلح و صفا افتاده و داد از خطر…

ادامه مطلب

با دشمن اگر پاره کنی سلسله به

با دشمن اگر پاره کنی سلسله به وز دوست به پیش دوست سازی گله به گر خارجه خوب باشد و داخله بد از خارجه خوب…

ادامه مطلب

ایکاش بشهر شحنه را زور نبود

ایکاش بشهر شحنه را زور نبود ملت ز فشار ظلم مقهور نبود یک شمه ز قانون شکنی می گفتم گر نامه ما اسیر سانسور نبود

ادامه مطلب

ای دوست به دیوار کسی مشت مزن

ای دوست به دیوار کسی مشت مزن دشمن چو شوی به شیر انگشت مزن تا دست دهد حرف حساب خود را با مردم روزگار بی…

ادامه مطلب

ای جعبه مرا گوهر مقصود توئی

ای جعبه مرا گوهر مقصود توئی اسباب زیان و مایه سود توئی هر منتظرالوکاله را ای صندوق تا رأی میان تست معبود توئی

ادامه مطلب

آنانکه پریر با عدو یار شدند

آنانکه پریر با عدو یار شدند دیروز به اغیار مددکار شدند آماده چو کردند سیه روزی ما امروز به روز ما گرفتار شدند

ادامه مطلب

آن روز که ما و دل ز مادر زادیم

آن روز که ما و دل ز مادر زادیم دایم ز فشار درد و غم ناشادیم در لجه این جهان پر حلقه و دام آزاد…

ادامه مطلب

امروز به هر طریق ما راه رویم

امروز به هر طریق ما راه رویم آهسته و بی سروصدا راه رویم تا باز به پای خود نیفتیم به چاه از روی خرد دست…

ادامه مطلب

از دست تو گر دل ز غمت چاک نبود

از دست تو گر دل ز غمت چاک نبود از طعنه این و آن مرا باک نبود راز دل دوستان نمی کردم فاش گر نقشه…

ادامه مطلب

یکچند به مرگ سخت جانی کردیم

یکچند به مرگ سخت جانی کردیم رخساره به سیلی ارغوانی کردیم عمری گذراندیم به مردن مردن مردم به گمان که زندگانی کردیم

ادامه مطلب

هرگز دل کس را به عبث تنگ مکن

هرگز دل کس را به عبث تنگ مکن تا صلح شود بجنگ آهنگ مکن هر چند که نیست زندگی غیر از جنگ با مرگ بساز…

ادامه مطلب

هر شر اگر از امور خیریه نبود

هر شر اگر از امور خیریه نبود خون فقرا وجوه بریه نبود حال علمای خوب کی بود چنین گر عالم بد طالب شهریه نبود

ادامه مطلب

ما قاعده متانت از کف ندهیم

ما قاعده متانت از کف ندهیم ما گوش به گفتار مزخرف ندهیم با پند صحیح رفقا گاه مثال ما پاسخ هر ناقص و اجوف ندهیم

ادامه مطلب

گر عامل جور حاکم ما نشود

گر عامل جور حاکم ما نشود در عدلیه ظلم حکمفرما نشود حکمی که بود بر له یکمشت ضعیف تا دست قوی قویست اجرا نشود

ادامه مطلب

فکر نوئی از برای ما باید کرد

فکر نوئی از برای ما باید کرد وین شیوه کهنه را رها باید کرد با زور مجازات و فشار قانون ما را به وظیفه آشنا…

ادامه مطلب

سرمایه اغنیا اگر کار کند

سرمایه اغنیا اگر کار کند با زحمت دست کارگر کار کند جانم به فدای دست خون آلودی کز بهر سعادت بشر کار کند

ادامه مطلب

دی عامل اختلاس اموال شدی

دی عامل اختلاس اموال شدی دوشینه خداوند زر و مال شدی امروز چو بازار تو گردید کساد چون تاجر ورشکسته دلال شدی

ادامه مطلب

دردا که ز جهل درد نادانی ما

دردا که ز جهل درد نادانی ما چون سلسله شد جمع پریشانی ما با حق قضاوت اجانب امروز یک داغ سیاهیست به پیشانی ما

ادامه مطلب

در مملکتی که نام آزادی نیست

در مملکتی که نام آزادی نیست ویرانی آن قابل آبادی نیست بهر دل چون آهن آزادی کش درمان بجز از دشنه پولادی نیست

ادامه مطلب

در راستی آنکه بی کم و کاست بود

در راستی آنکه بی کم و کاست بود سرسبز و سرافراز بهر جاست بود دانی ز چه سرو، سرافراز است به باغ از آنکه بلند…

ادامه مطلب

خوش آنکه چو من حیات جاوید گرفت

خوش آنکه چو من حیات جاوید گرفت وز دولت جام جای جمشید گرفت هنگام بهار و روز نوروز به باغ در سبزه و گل غلت…

ادامه مطلب

ثروت سبب وحی سماوی نشود

ثروت سبب وحی سماوی نشود با فقر و غنا قطع دعاوی نشود هرگز نشود بین بشر ختم نزاع تا قیمت اوقات مساوی نشود

ادامه مطلب

تا پایه معرفت نهادیم ز دست

تا پایه معرفت نهادیم ز دست یک سر به ره جهل فتادیم ز دست چون کودک خرد بهر جوز و خرما در و گهر ابلهانه…

ادامه مطلب