غزلیات امام خمینی
بهار آرزو
بر در میکدهام پرسه زنان، خواهی دید پیر دلباخته با بخت جوان، خواهی دید نو بهار آید و گلزار شکوفا گردد بیگمان کوتهی عمر خزان،…
جلوه جمال
کوتاه سخن که یار آمد با گیسوی مُشکبار آمد بگشود در و نقاب برداشت بی پرده نگر، نگار آمد او بود و کسی نبود با…
دریای عشق
افسانه جهان، دل دیوانه من است در شمع عشق سوخته، پروانه من است گیسوی یار، دام دل عاشقان اوست خال سیاه پشت لبش دانه من…
روی یار
این رهروان عشق، کجا میروند زار؟ ره را کناره نیست، چرا می نهند بار؟ هر جا روند، جز سر کوی نگار نیست هر جا نهند…
سفر عشق
با دلِ تنگ به سوی تو سفر باید کرد از سر خویش به بتخانه گذر باید کرد پیر ما گفت: ز میخانه شفا باید جست…
عشقِ مسیحا دم
بلبل از جلوه گل، نغمه داوود نمود نغمهاش درد دل غمزده بهبود نمود ساقی از جام جهانتاب به جانِ عاشق آنچه با جان خلیل، آتش…
کعبه در زنجیر
خار راه منی ای شیخ! ز گلزار برو از سر راه من ای رند تبهکار، برو تو و ارشاد من، ای مرشد بی رشد و…
محفل دلسوختگان
عاشقم، عاشق و جز وصل تو درمانش نیست کیست کاین آتش افروخته در جانش نیست؟ جز تو در محفل دلسوختگان، ذکری نیست این حدیثیاست که…
نهانخانه اسرار
بر در میکده از روی نیاز آمدهام پیش اصحاب طریقت، به نماز آمدهام از نهانخانه اسرار، ندارم خبری به در پیر مغان صاحب راز آمدهام…
اخگر غم
آنکه ما را جفت با غم کرد، بنشانید فرد دیدی آخر پرسشی از حال زار ما نکرد؟ بر غَمِ پنهانْ اگر خواهی گواهی آشکار اشک…
باده هوشیاری
برگیر جام و جامه زهد و ریا درآر محراب را به شیخ ریاکار واگذار با پیر میکده، خبر حال ما بگو با ساغری، برون کند…
جلوه دیدار
پرده برگیر که من یار توام عاشقم، عاشق رخسار توام عشوه کن، ناز نما، لب بگشا جان من، عاشق گفتار توام بر سر بستر من…
دریای فنا
کاش، روزی به سر کوی توام منزل بود که در آن شادی و اندوه، مراد دل بود کاش، از حلقه زلفت، گرهی در کف بود…
راه و رسم عشق
آنکه سر در کوی او نگذاشته، آزاده نیست آنکه جان نفکنده در درگاه او، دلداده نیست نیستی را برگزین ای دوست، اندر راه عشق رنگ…
شبِ وصل
یک امشبی که در آغوش ماه تابانم ز هر چه در دو جهان است، روی گردانم بگیر دامن خورشید را دمی، ای صبح که مه…
عطر یار
ما ندانیم که دلبسته اوییم، همه مست و سرگشته آن روی نکوییم، همه فارغ از هر دو جهانیم و ندانیم که ما در پی غمزه…
کعبه دل
تا از دیار هستی، در نیستی خزیدیم از هر چه غیر دلبر، از جان و دل بریدیم با کاروان بگویید: از راه کعبه برگرد ما…
محفل رندان
آید آن روز که خاک سر کویش باشم ترک جان کرده و آشفته رویَش باشم ساغر روحفزا از کف لطفش گیرم غافل از هر دو…
همّت پیر
رازی است مرا، رازگشایی خواهم دردی است به جانم و دوایی خواهم گر طور ندیدم و نخواهم دیدن در طور دل از تو، جای پایی…
آرزوها
در دلم بود که آدم شوم؛ امّا نشدم بیخبر از همه عالم شوم؛ امّا نشدم بر درِ پیرِ خرابات نهم روی نیاز تا به این…
بهار
بهار آمد که غم از جان برد، غم در دل افزون شد چه گویم کز غم آن سروِ خندان، جان و دل خون شد گروه…
چشم بیمار
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم فارغ از خود شدم و کوس اناالحق بزدم همچو…
دریای جمال
سر زلفت به کناری زن و رخسارگشا تا جهان محو شود، خرقه کشد سوی فنا به سر کوی تو ای قبله دل، راهی نیست ورنه…
زنجیر دل
جز گل روی تو، امّید به جایی نبود درد عشق است، به غیر تو دوایی نبود بنده موی توام، دست فشانی نرسد راهی کوی توام،…
شرح پریشانی
درد خواهم، دوا نمیخواهم غصّه خواهم، نوا نمیخواهم عاشقم، عاشقم، مریض توام زین مرض، من شفا نمیخواهم من جفایت به جان خریدارم از تو ترک…
عید نوروز
باد نوروز وزیده است به کوه و صحرا جامه عید بپوشند، چه شاه و چه گدا بلبل باغ جنان را نبود راه به دوست نازم…
کعبه عشق
از دلبرم به بتکده، نام و نشان نبود در کعبه نیز جلوهای از او عیان نبود در خانقاه، ذکری از آن گلعذار نیست در دیر…
مذهب رندان
آنکه دل بگسلد از هر دو جهان، درویش است آنکه بگذشت ز پیدا و نهان، درویش است خرقه و خانقه از مذهب رندان دور است…
هست و نیست
عالم اندر ذکر تو در شور و غوغا، هست و نیست باده از دست تو اندر جام صهبا، هست و نیست نور رخسار تو در…
اسرار جان
ای دوست، پیر میکده از راه می رسد با یک گلِ شکفته به همراه، می رسد گل نیست، بلکه غنچه باغ سعادت است کز جان…
پرتو خورشید
مژده ای مرغ چمن، فصل بهار آمد باز موسم میزدن و بوس و کنار آمد باز وقت پژمردگی و غمزدگی آخر شد روز آویختن از…
جان جهان
به تو دل بستم و غیر تو کسی نیست مرا جُز تو ای جان جهان، دادرسی نیست مرا عاشق روی توام، ای گل بی مثل…
درگاه جمال
هر کجا پا بنهی حسن وی آنجا پیداست هرکجا سر بنهی سجدهگه آن زیباست همه سرگشته آن زلف چلیپای ویند در غم هجر رُخش، این…
ساحل وجود
عاشق روی توام، دست بدار از دل من به خدا! جز رخ تو، حل نکند مشکل من مهر کوی تو، در آمیخته در خلقت ما…
شرح جلوه
دیدهای نیست نبیند رخ زیبای تو را نیست گوشی که همینشنود آوای تو را هیچ دستی نشود جز بر خوان تو دراز کس نجوید به…
غم یار
باده از پیمانه دلدار، هشیاری ندارد بیخودی از نوش این پیمانه، بیداری ندارد چشم بیمار تو هر کس را به بیماری کشاند تا ابد این…
کعبه مقصود
هر جا که شدم، از تو ندایی نشنیدم جز از بت و بتخانه، اثر هیچ ندیدم آفاق پر از غلغله است از تو و هرگز…
مژده دیدار
باد بهار مژده دیدار یار داد شاید که جان به مقدم باد بهار داد بلبل به شاخ سرو در آوازِ دلفریب بر دل نوید سرو…
وادی ایمن
من در این بادیه صاحبنظری میجویم راه گم کردهام و راهبری میجویم از ورق پاره عرفان، خبری حاصل نیست از نهانخانه رندان، خبری میجویم مسند…
آفتاب نیمهشب
ای خوب رخ که پرده نشینی و بیحجاب ای صدهزار جلوهگر و باز در نقاب ای آفتابِ نیم شب، ای ماهِ نیمروز ای نجم دوربین…
بهار جان
بهار آمد، جوانی را پس از پیری ز سر گیرم کنار یار بنشینم ز عمر خود ثمرگیرم به گلشن باز گردم، با گل و گلبن…
حسرت روی تو
امشب از حسرت رویت، دگر آرامم نیست دلم آرام نگیرد که دلاَّرامم نیست گردش باغ نخواهم، نروم طَرْف چمن روی گلزار نجویم که گلندامم نیست…
دریای هستی
در غم عشقت فتادم، کاشکی درمان نبودی من سر و سامان نجویم، کاشکی سامان نبودی زاده اسماء را با جَنّةُ الْمَأوی چه کاری؟ در چمِ…
ساغر فنا
تا در جهان بود اثر، از جای پای تو تا نغمهای بود به فلک، از ندای تو تا ساغر است و مستی و میخوارگی و…
شمع وجود
آید آن روز که من، هجرت از این خانه کنم؟ از جهان پرزده، در شاخ عدم لانه کنم؟ رسد آن حال که در شمعِ وجود…
غمزه دوست
جز سر کوی تو ای دوست، ندارم جایی در سرم نیست، بجز خاک درت سودایی بر در میکده و بتکده و مسجد و دیر سجده…
گلزار جان
با که گویم غم دل، جز تو که غمخوار منی؟ همه عالم اگرم پشت کند، یار منی دل نبندم به کسی، روی نیارم به دری…
مستی عاشق
دل که آشفته روی تو نباشد، دل نیست آنکه دیوانه خال تو نشد، عاقل نیست مستی عاشق دلباخته از باده توست بجز این مستیم از…
یاد دوست
یاد روزی که به عشق تو گرفتار شدم از سر خویش گذر کرده، سوی یار شدم آرزوی خم گیسوی تو، خم کرد قدم باز، انگشت…
آتش فراق
بیدل کجا رود، به که گوید نیاز خویش؟ با ناکسان چگونه کند فاش، راز خویش؟ با عاقلانِ بیخبر از سوز عاشقی نتوان دری گشود ز…