جنگیدم

جنگیدم

با آتش و با آب و خاک و باد، جنگیدم
وقتی جدایی بین ما رخ‌داد، جنگیدم

دست و یخن با زنده‌ها، تنها نگردیدم
در گور هم با عالم ِ اجساد، جنگیدم

تنها، درخت کوچکی بودم که در کابل
با سروهای کاذب و شمشاد، جنگیدم

بگذار مردم کج‌دهن باشند، باکی نیست
گویند در عشق تو بی‌بنیاد، جنگیدم

تو بچه‌آهوی خیابان بودی و صیاد
قصد شکارت داشت، با صیاد جنگیدم

با «کرته‌»ی جانم، اگر عطرت نمی‌بویید
یا این‌که می‌بُردت، کمی از یاد، جنگیدم

ام‌روز، نانت گرم و آبت سرد، اما من
دی‌روز، از فرغانه تا بغداد، جنگیدم

اسماعیل لشکری

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *