کسی کز خود نشد آگه چه فیض از ملک اسرارش

کسی کز خود نشد آگه چه فیض از ملک اسرارش خبر از عالم معنی نباشد نقش دیوارش ز راه کعبه دل دور کن سنگ بت…

ادامه مطلب

دردا که درین شهر دلی شاد نمانده است

دردا که درین شهر دلی شاد نمانده است یک بنده ز بند ستم آزاد نمانده است هرجا که روم ناله و فریاد و فغان است…

ادامه مطلب

بر رخ کمند زلف معنبر نهاده یی

بر رخ کمند زلف معنبر نهاده یی این دام فتنه چیست که دیگر نهاده یی لب را گزیده یی و ازین شیوه ملیح داغی غریب…

ادامه مطلب

آن مبدعی که چشمه نطق از زبان گشاد

آن مبدعی که چشمه نطق از زبان گشاد قفل در سخن بکلید زبان گشاد آن پادشاه کز کرم و ذره پروری در پیش ذره ذره…

ادامه مطلب

صبح سعادت دمید حق در دولت گشاد

صبح سعادت دمید حق در دولت گشاد پرتو مهر علی بر همه عالم فتاد من سگ شاهیکه شیر سنگ شد از خشم او سنگ شود…

ادامه مطلب

جز از تو قبله من گر بود بزیبایی

جز از تو قبله من گر بود بزیبایی خدایرا نپرستیده ام به یکتایی گذشت عمر بامید وصل ومیدانم که عمر باز نیاید مگر تو باز…

ادامه مطلب

باز شد وقت طرب آمد سوی گلزار گل

باز شد وقت طرب آمد سوی گلزار گل برگ عیش عندلیب آورد دیگر بار گل صبحدم، خونین دل بلبل گشاید در چمن چون بخندد غنچه…

ادامه مطلب

ای با سپهر بوقلمون هیبتت به جنگ

ای با سپهر بوقلمون هیبتت به جنگ روز و شب از نهیب تو گردیده رنگ رنگ تیغت نهنگ معر که و جوش جوهرش طوفان ماهیان…

ادامه مطلب

شنید گوش من از هاتفی شب دیجور

شنید گوش من از هاتفی شب دیجور که ای بخواب طرب خفته در سرای سرور خبر زباد اجل نیستت مگر که شدی چو گل بعمر…

ادامه مطلب

چنین که سر بفلک سرو قد یار کشد

چنین که سر بفلک سرو قد یار کشد ز عاشقش چه خبر گر فغان زار کشد جدا ز کوی تو مردم خوش آنکه خاک شوم…

ادامه مطلب

باز جا بر تخت عزت خسرو دانا گرفت

باز جا بر تخت عزت خسرو دانا گرفت فتنه گو بنشین که حق بر مرکز خود جاگرفت پایه تخت شهی زین سلطنت معراج یافت بلکه…

ادامه مطلب

آنکه خاک آستانش کعبه صدق و صفاست

آنکه خاک آستانش کعبه صدق و صفاست سید سادات عالم احمد موسی الرضاست ز آستانش گرنیی واقف ندانی عرش چیست هر که این در میشناسد…

ادامه مطلب

شاهی که چرخ حلقه بگوش از کمان اوست

شاهی که چرخ حلقه بگوش از کمان اوست روی زمین به پشت کمان از امان اوست سهم السعادتی که قرین ظفر بود در قبضه کمان…

ادامه مطلب

چرخ از شفق نه صاعقه در خرمنش گرفت

چرخ از شفق نه صاعقه در خرمنش گرفت خون حسین تازه شد و دامنش گرفت گردون که سوخت ز آتش لب تشنگی حسین آن آتش…

ادامه مطلب

این همایون خیمه یارب روضه‌ای از جنت است

این همایون خیمه یارب روضه‌ای از جنت است یا نموداری مگر از کار گاه قدرت است همچو طاوس فلک در جلوه حسن است از آن…

ادامه مطلب

آن گوهر پاکیزه که از دیده ما رفت

آن گوهر پاکیزه که از دیده ما رفت در خاک فرو رفت مگر ورنه کجا رفت آه از ستم دهر که آن گلبن از ین…

ادامه مطلب

نمود بار دگر قامت خمیده هلال

نمود بار دگر قامت خمیده هلال زهی خجسته که آمد بفال دولت دال فتاد ناخنه در چشم چرخ از مه نو شفق گشود از آن…

ادامه مطلب

شاه نجف که هر دو جهان در پناه اوست

شاه نجف که هر دو جهان در پناه اوست هرجا سری که هست همه خاک راه اوست با مهر شاه هست نشانی که چون سهیل…

ادامه مطلب

در خاک و خونم از غم چون لاله داغ بردل

در خاک و خونم از غم چون لاله داغ بردل دستم بگیر پایم بر آر از گل خالت میان ابرو هندوی مست کرده دستی بدوش…

ادامه مطلب

این چه روح افزا شراب و این چه سیمین ساغرست

این چه روح افزا شراب و این چه سیمین ساغرست چشمه خضرست یا آیینه اسکندرست جوهر روح است یا گیتی نما بگداختند شیره جان است…

ادامه مطلب

آن شهنشاهی که ملک دین مسخر ساخته

آن شهنشاهی که ملک دین مسخر ساخته آفتاب روی او عالم منور ساخته دست قدرت صیقل روی زمین آراسته تبع سلطان شاه اسماعیل حیدر ساخته…

ادامه مطلب

منت ایزد را که صنع او ز گل خار آورد

منت ایزد را که صنع او ز گل خار آورد خاک ما از قطره آبی پدیدار آورد از هوا در گنبد سرها صدایی افکند تا…

ادامه مطلب

شکر خدا که مژده راحت فرا رسید

شکر خدا که مژده راحت فرا رسید آن ارزو که داشت دل ما بما رسید آمد بهار زندگی و سبزه و نشاط گو خرش برآ…

ادامه مطلب

خط تو چون بردمید رونق عنبر شکست

خط تو چون بردمید رونق عنبر شکست سرو تو چون قد کشید قدر صنوبر شکست طره پرچین چرا مالش گوش تو داد نسترنت از چه…

ادامه مطلب

ایدل گدایی از کرم کار ساز کن

ایدل گدایی از کرم کار ساز کن خود را زمنت همه کس بی نیاز کن توحید چیست ترک تعلق ز هر چه هست یعنی بروی…

ادامه مطلب

آمد بهار و سبزه دمید و جهان خوشست

آمد بهار و سبزه دمید و جهان خوشست ساقی بیار می که زمین و زمان خوشست مطرب غزلسرای و حریفان ترانه گوی معشوقه در کنار…

ادامه مطلب

یارب اینخیمه یا گلستان است

یارب اینخیمه یا گلستان است یا نمودار چرخ گردان است دوخت نرگس بنقش او دیده یا در او چشم خلق حیران است گرد این خیمه…

ادامه مطلب

شاه نجف که گوهر بحر عنایتست

شاه نجف که گوهر بحر عنایتست چون بحر بیکران کرمش بی نهایتست با هر نبی که بود بمعنی رفیق بود سر نهان که میشنوی این…

ادامه مطلب

چو قتل اهل دل از غمزه تیر یار کند

چو قتل اهل دل از غمزه تیر یار کند مرا هلاک به شمشیر انتظار کند اگرچه خاک شدم چشم آن هنوزم هست که سرو قد…

ادامه مطلب

این نقد دل نثار شهیدان کربلا

این نقد دل نثار شهیدان کربلا چون خاک رهگذار شهیدان کربلا طوری که قدر و منزلتش از فلک گذشت سنگی است در مزار شهیدان کربلا…

ادامه مطلب

آمد عشور و خاطرم افکار کرده است

آمد عشور و خاطرم افکار کرده است درد حسین در دل ما کار کرده است کافر به مومن این نکند کان سگ یزید با خاندان…

ادامه مطلب

واحسرتا که دیده ز حسرت پر آب شد

واحسرتا که دیده ز حسرت پر آب شد در ماتم حسین علی دل کباب شد ای آسمان اگر در رحمت گشاده یی ظلم تو بر…

ادامه مطلب

شاه روشندل که ریزد خون دشمن بهر دوست

شاه روشندل که ریزد خون دشمن بهر دوست قرص خورشید فلک بهر کمر شمشیر اوست شاه اسماعیل حیدر آنکه در روز مصاف تیغ او بهر…

ادامه مطلب

تا خلافت بر بنی آدم ز حق تفضیل شد

تا خلافت بر بنی آدم ز حق تفضیل شد سکهٔ دولت به نام شاه اسمعیل شد چونخلیل بت شکن در عالم صورت به تیغ هرچه…

ادامه مطلب

ایدل ز سوز گریه جگر را کباب کن

ایدل ز سوز گریه جگر را کباب کن یاد از حسین تشنه بچشم پر آب کن تن خاک کن بمهر حسین و بیاد ده هر…

ادامه مطلب

آمد عشور و در همه ماتم گرفته است

آمد عشور و در همه ماتم گرفته است آه این چه ماتم است که عالم گرفته است ماه محرم آمد و بیگانه را چه غم…

ادامه مطلب

هر موی ابرویت مه عیدست ای پری

هر موی ابرویت مه عیدست ای پری شوخی تو کز هزار مه عید دل بری از خوی نازک تو که بیند به ماه عید گر…

ادامه مطلب

سرزدم از خواب صبحی کز نسیم عنبرین

سرزدم از خواب صبحی کز نسیم عنبرین شبنمی از عنبر اشهب نشستی بر زمین بادمیبردی بعالم فوج فوج و موج موج کاروان در کاروان منزل…

ادامه مطلب

تو شیر خدایی به یقین یا اسدالله

تو شیر خدایی به یقین یا اسدالله سر بیشه تو عرش برین یا اسدالله شیران جهان صید تو اند از ره معنی شیر فلکت صید…

ادامه مطلب

ای همنفس که میگذری بر مزار من

ای همنفس که میگذری بر مزار من زنهار یاد کن ز من و روزگار من نشکفته بود یک گلم از صد هزار گل ناگه بریخت…

ادامه مطلب

آن شهنشاهی که بحر لافتی را گوهر است

آن شهنشاهی که بحر لافتی را گوهر است شحنه دشت نجف شاه ولایت حیدرست جویبار ذوالفقار از آب رحمت پرورید گلشن هر دو سر ازان…

ادامه مطلب

هرگز کجا پیدا شود چون شکل قد یار من

هرگز کجا پیدا شود چون شکل قد یار من نخل از عرب سرو از عجم ترک از ختا ماه از ختن آن زلف و روی…

ادامه مطلب

سوار من که سرم باد گوی میدانش

سوار من که سرم باد گوی میدانش سر منست و سر زلف همچو گانش هزار یوسف مصری کمست اگر هردم فرو روند بفکر چه زنخدانش…

ادامه مطلب

تنم زبانه آتش ز سوز جان دارد

تنم زبانه آتش ز سوز جان دارد چه حاجت است بگفتن که خود زبان دارد چو تار چنگ دل من ضعیف شد از درد چنان…

ادامه مطلب

این چه فرخنده خیمه این چه سر است

این چه فرخنده خیمه این چه سر است آسمانی است کز زمین برخاست خانه راحتست و مامن عیش کعبه خلق یا بهشت خداست میخش از…

ادامه مطلب

الهی بسر دفتر حکمت الله

الهی بسر دفتر حکمت الله بنی آدم ایینه قدرت الله الهی بشمع جمال محمد که بر غیر زد آتش غیرت الله الهی بنور علی آنکه…

ادامه مطلب

منت ایزد را که بنمود از فلک دیگر هلال

منت ایزد را که بنمود از فلک دیگر هلال دیده ما دید عین عید را بر سر هلال مردم چشمم ز مژگان دراز انگشت وار…

ادامه مطلب

سلطان روم حمله چو بر خیل زنگ کرد

سلطان روم حمله چو بر خیل زنگ کرد زد افتاب تیغ و زمین لاله رنگ کرد درع ستاره شیر پلنگینه پوش چرخ زیر قبا نهفته…

ادامه مطلب

تبارک الله از خیمه این چه بستانست

تبارک الله از خیمه این چه بستانست که در نظاره او چشم عقل حیران است بگلستان چه زنی خیمه طرب ساقی بیار باده که این…

ادامه مطلب

ای گفته اسان تو با چرخ نیل رنگ

ای گفته اسان تو با چرخ نیل رنگ کاهسته باش تا نخورد شیشه ات بسنگ روی زمین ز تیغ تو آن موج خون زند کز…

ادامه مطلب