خنجر به دست ترک تو دارد سر نزاع

خنجر به دست ترک تو دارد سر نزاع
باید کنیم جان و دل خویش را وداع
از حمره وبیاض رخت آورم فرح
از این وآن اگر چه شود حاصل اجتماع
هم محو گشته پیش کلام تو صرف ونحو
هم نسخ گشته از خط مشکین تو رقاع
دادیم ملک دل به دو زلف ودو چشم تو
هر یک در اوتصرفی آورده بالمشاع
کس کرده درمعامله عشق کی زیان
از اشک وچهره سیم وزر آورده انتفاع
پرسیدم از کسی چه بود عقل پیش عشق
گفتا چه بوسه ای است پس از لذت جماع
زاهد بلنداقبال از عاشقی شدم
پندم مده ز عقل و میفزا مرا صداع
بلند اقبال
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *