در ستایش دانش بپارسی سره

در ستایش دانش بپارسی سره
از آندمی که پدیدار گشت هوش نخست
پی نماز کمر بست پیش یزدان چست
چو سرور است شد و چون بنفشه سر در پیش
چو غنچه دوخت لب از گفتگوی و چون گل رست
سپس بگفته یزدان شد از سپهر بخاک
نشست در سر دانا و مغز او را شست
ز کردگار رسیدش بگوش جان فر تاب
که پیشوای جهانی و گفته گفته تست
کجا که باشی کفشیر هر شکسته کنی
کجا که نیستی آنجا شکسته است درست
بگیر پورا دامان هوش و دست خرد
مگیر گفت مرا یاوه و گزافه و سست
خرد رهی است کز او هر که هرچه جوید یافت
خرد رهیست کزان هرکه هرچه خواهد جست
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *