همی خرید خر و گاو و گوسفند و گله

همی خرید خر و گاو و گوسفند و گله زمان وقف جمال عرب همه ساله ولی ولی ولی اندرین دو سه سال نکرد حاصل غیر…

ادامه مطلب

محیط کوه و قار آفتاب ابر عطا

محیط کوه و قار آفتاب ابر عطا که آسمان بزرگی و اختر دادی رسوم ظلم و قوانین عدل در عالم به تیغ و کلک تو…

ادامه مطلب

صورت لطف الهی شرف ملت و دین

صورت لطف الهی شرف ملت و دین معدن خلق حسن مظهر حق شاه حسین شاه پرویز لقا خسرو جم قدر که هست دل و دستش…

ادامه مطلب

شاها از میان جان و دل بیگاه و گاه

شاها از میان جان و دل بیگاه و گاه من دعایت با دعای قدسیان پیوسته‌ام با وجود ابر احسانت که بر من فایض است راستی…

ادامه مطلب

دیدی که محمد مظفر

دیدی که محمد مظفر در کسوت فاقه چون به سر برد می‌زیست به جامه‌های کرباس وانگه که بمرد در کول مرد

ادامه مطلب

خدایگانا از حد گذشت و بی مر شد

خدایگانا از حد گذشت و بی مر شد حدیث فاقه داعی و عرض قصه وام ز حضرت تو چو ابر آنچنان سیه رویم که هر…

ادامه مطلب

پریر روز به حمام در فقیری را

پریر روز به حمام در فقیری را به فحش و زجر فرو شست خواجه مغرور فقیر رفت که پاش چو سنگ بوسه دهد چو شانه…

ادامه مطلب

ایا شمع جمع و چراغ ملوک

ایا شمع جمع و چراغ ملوک چو پروانه تا چند تابم دهید شما عین لطفید و دریای جود چرا وعده چون سرابم دهید گناهی نکردم…

ادامه مطلب

ای عذار تو از آفتاب تا بی یافت

ای عذار تو از آفتاب تا بی یافت گمان مبر که عذارت در آفتاب بسوخت ولی چو در رهت افتاد آفتاب به مهر جمال روی…

ادامه مطلب

ای جهانبخشی که روز و شب چو نور آفتاب

ای جهانبخشی که روز و شب چو نور آفتاب فیض احسان تو فایض بر سماوات است و ارض سرمه از خاک رهت کردن فلک را…

ادامه مطلب

هر که خواهد که بود پیش سلاطین بر پای

هر که خواهد که بود پیش سلاطین بر پای همچو شمعش نگریزد ز ثبات قدمی ادب آن است که گر تیغ نهندش بر سر بایدش…

ادامه مطلب

مرحبا ای آصف جم قدر کیوان رفعتم

مرحبا ای آصف جم قدر کیوان رفعتم کز سم اسب به مژگان گرد ره بزدودمی بر جگر نگذاشت چرخم آب گونه دیده را تا زدی…

ادامه مطلب

صد را نوکرانت ز برو زیر شدند

صد را نوکرانت ز برو زیر شدند وز پهلوی اقبال تو ادبیر شدند مردم همه از گرسنگی بر در تو مردند و ز جان خویش…

ادامه مطلب

شاعری سحر آفرینم، ساحری معجز نما

شاعری سحر آفرینم، ساحری معجز نما خازن گنج ممالک، مالک ملک سخن در دریای کاندرو ز اهل کرم دیار نیست ناگهان افتاده و درمانده‌ام پا…

ادامه مطلب

دوش چون در تتق غیب بخوابانیدم

دوش چون در تتق غیب بخوابانیدم این دو هندوی جهاندیده نورانی را کرکس نفس فرو مانده ز پرواز هوس خاست شوق طیران بلبل روحانی را…

ادامه مطلب

خداوندا چنین شهری که از آب و هوا خاکش

خداوندا چنین شهری که از آب و هوا خاکش زد آتش در درون صد بار آب زندگانی را به هندو رایگان افتاد ازو بستان به…

ادامه مطلب

تاج بخش خسروان شاهی کز آب تیغ او

تاج بخش خسروان شاهی کز آب تیغ او جویبار مملکت پیوسته سبز و خرم است رای او را زین زر بر پشت صبح اشهب است…

ادامه مطلب

ایا کار و بار اعتباری نداری

ایا کار و بار اعتباری نداری بر شاه دلشاد کاری نداری سگان را مجال است بر آستانش خوشا وقت ایشان تو باری نداری

ادامه مطلب

ای صاحبی که صاحب دیوان چرخ را

ای صاحبی که صاحب دیوان چرخ را در مجلس تو منصب بالا نمی‌رسد آنجا که کاتبان تو تحریر می‌کنند حکم قلم به صاحب جوزا نمی‌رسد…

ادامه مطلب

ای تاج سر همه افاضل

ای تاج سر همه افاضل ای لطف تو روح را سکینه هستت ملکی ملک صفاتی در طبع عدوت جز سگی نه ای قبله مقبلان در…

ادامه مطلب

هلال غره دولت وجیه دولت و دین

هلال غره دولت وجیه دولت و دین که با ضمیر تو خورشید راضیا نبود هلال خواندمت زانکه زاده شمسی وگرنه نام قمر، شمس را سزا…

ادامه مطلب

ماه گردون سلطنت ناگاه

ماه گردون سلطنت ناگاه شد نهان در حجاب میغ دریغ زین تحسر بماند در دندان لب و دست نگین و تیغ دریغ تا ابد بر…

ادامه مطلب

صدر عالی، کمال دولت و دین

صدر عالی، کمال دولت و دین ای به تو کشور کرم، آباد در سخا و مروت و احسان مثل تو مادر زمانه نزاد هر که…

ادامه مطلب

سحاب بهر یمین پادشاه روی زمین

سحاب بهر یمین پادشاه روی زمین به رقعه‌ای که ز خطش زلال جان بچکد سواد شعر مرا التماس کرد از من کنم به دیده سودای…

ادامه مطلب

دوش با من خرد از روی نصیحت می‌گفت

دوش با من خرد از روی نصیحت می‌گفت کای گرفته ز جهان طبع لطیف تو ملال پیش ارباب زمان می نروی از چه سبب بهر…

ادامه مطلب

خداوندا از افراط شراب شرب دوشینه

خداوندا از افراط شراب شرب دوشینه دمادم می‌رسد جانم به لب چون ساغر صهبا ز موصول آنچه آوردند دوش امروز با ما خور که خود…

ادامه مطلب

پادشاها مهد عالی می‌رود سوی شکار

پادشاها مهد عالی می‌رود سوی شکار لیکن اسباب شدن ما را مهیا هیچ نیست خیمه و اسب است و زین جامه اسباب سفر جز دو…

ادامه مطلب

ایا شاهی که بر الواح گردون

ایا شاهی که بر الواح گردون فلک نقش ثنایت می‌نگارد دعاگو یک سخن دارد اجازت اگر باشد در آید عرضه دارد

ادامه مطلب

ای صاحبی که از شرف مدح ذات تو

ای صاحبی که از شرف مدح ذات تو هر دم چو آفتاب ز موج سماروم چون جمله اهل فضل ز جود توشا کردند پس من…

ادامه مطلب

ای جهانبشخ جوانبختی که اهل فضا را

ای جهانبشخ جوانبختی که اهل فضا را جز جنابت در جهان امروز استظهار نیست نو عروس تازه روی فتح را در روز عرض جز به…

ادامه مطلب

همنشین بدان مباش که نیک

همنشین بدان مباش که نیک از بدان جز بدی نیاموزد خار آتش فروز سوختنی که ز گل جاه و شوکت اندوزد عاقبت بر کند دل…

ادامه مطلب

گر خسیسی زیر بالا کرد و بالایت نشست

گر خسیسی زیر بالا کرد و بالایت نشست منع نتوان کرد سلمان نیست اینجا جای خشم در فضیلت چشم با ابرو ندارد نسبتی می‌نشیند ابروان…

ادامه مطلب

صاحب قران دور فلک خواجه تاج الدین

صاحب قران دور فلک خواجه تاج الدین ای خواجه‌ای که دین و سعادت قرین توست تو خاتم اکابری و دست حکم تو آن خاتمی که…

ادامه مطلب

ستاره کوکبه شاها که بنده از دل و جان

ستاره کوکبه شاها که بنده از دل و جان همه دعای تو گوید همه ثنای تو خداوند حکایتی دو سه دارد اگر چنانچه مجال بود…

ادامه مطلب

در ره بغداد کز هر جانبی

در ره بغداد کز هر جانبی ناله افتاده باری آمدی داشتم اسبی که از رفتار او بر دلم هر دم غباری آمدی اندکی زر نیز…

ادامه مطلب

خسرو اخاک درگه تو مرا

خسرو اخاک درگه تو مرا از غبار ذر ور نیکوتر لیک در حالتی چنین که منم غیبتم از حضور نیکوتر حال چشمم بدست دور از…

ادامه مطلب

پادشاها ز عمر خویش مرا

پادشاها ز عمر خویش مرا بی حضور شما چه فایده است از دعا گو به غیبت و حضور شاه را جز دعا چه فایده است…

ادامه مطلب

ایا سحاب نوالی که از صریر قلم

ایا سحاب نوالی که از صریر قلم به گوش صامعه جز مدحت شما نرسید به بوی خلق خوشت بح کاروان نسیم سحرگه از طرف تبت…

ادامه مطلب

ای شهنشاهی که این چرخ مقوس روز رزم

ای شهنشاهی که این چرخ مقوس روز رزم طایران فتح را از پر تیرت بال کرد طینت پاک تو را از جوهر عقل آفرید آن…

ادامه مطلب

ای جهانگیری که وقت رفتن و باز آمدن

ای جهانگیری که وقت رفتن و باز آمدن موکب نصرت عنایت در عنان پیوسته است کرده سهم عدل تو صد پی کمان را گوشه گیر…

ادامه مطلب

نوکران میر حاج اختچی

نوکران میر حاج اختچی زین و پالان را به تنگ آورده‌اند این دو بد قول مخالف وعده را راستی نیکو به جنگ آورده‌اند

ادامه مطلب

گر چو گل خواهی که باشی سرخ روی

گر چو گل خواهی که باشی سرخ روی از زرت دامن فرو باید فشاند در زد آتش به برگ و ساز خویش پیش خلقش لاجرم…

ادامه مطلب

صاحب عادل کمال الدین حسن

صاحب عادل کمال الدین حسن ای تو را مه چاکر و کیوان غلام همچو گردون گوهر خاص تو پاک همچو باران فیض انعام تو عام…

ادامه مطلب

سپهرا من از شادیت غارغم

سپهرا من از شادیت غارغم مرا چون توانی که غمگین کنی ندارم ز تو هیچ امید و بیم اگر مهر وزری و گر کین کنی…

ادامه مطلب

دارای شرق و غرب که جود و وقار تو

دارای شرق و غرب که جود و وقار تو دریا و کوه را همگی برد آب و سنگ می‌راند با لطافت طبعت حدیث آب صد…

ادامه مطلب

حبذا صدر صفحه‌ای که به است

حبذا صدر صفحه‌ای که به است به همه بابی از بهشت برین میزند نور شمسه‌اش چون صبح خنده بر ما و زهره و پروین وصف…

ادامه مطلب

پادشاها بندگان درگه احسان تو

پادشاها بندگان درگه احسان تو هر یک از هر جنس چندین چارپا بسته‌اند چند نوبت خواستم اسبی به اسبی با رهی این چنین میر اخران…

ادامه مطلب

ایا سحاب نوالی که ابر دریا دل

ایا سحاب نوالی که ابر دریا دل به های های ز دست تو بارها بگریست به هر کجا که کنی روی فتح پیشرو است که…

ادامه مطلب

ای شهنشاهی که از بهر صلاح مملکت

ای شهنشاهی که از بهر صلاح مملکت آهنیت خود تاج سر شد و مرکب سریر در جهانداری نظیرت دیده گردون ندید در جهانداری همه چیزت…

ادامه مطلب

ای امیری که شهسوار فلک

ای امیری که شهسوار فلک با تو پیوسته هم عنان باشد با سوار فلک اگر گویی که مرو بعد ازین بران باشد هر کجا فتح…

ادامه مطلب