همه رفتند، از بیطالعی در چارسو ماندیم
به جای آب، آتش داد ما را زندهگی از بس
درخت پشت وترینی شدیم و از نمو ماندیم
همه جا هیچی و پوچی بلند آواز میخوانند
سکوت از ما گذشت و تکه تکه هایهو ماندیم
جهان کوچک شد، آدمها از آن هم سرد و کوچکتر
زمین شد گرم و احساساتی و ما مثل او ماندیم
همه رفتند و پیمودند راه آسمانها را
فقط ماییم در پسکوچههای جستوجو ماندیم
خالده فروغ