زرتشت

زرتشت بنام آنکه در شأنش کتاب است چراغ راه دینش آفتاب است مهین دستور دربار خدائی شرف بخش نژاد آریائی دو تا گردیده چرخ پیر…

ادامه مطلب

به نویسنده شهریاران گمنام

به نویسنده شهریاران گمنام به توام شیفته از هر جهت، افکار تو کرد دیده، نادیده، مرا تشنه دیدار تو کرد آنچه از خامه پندار، پدید…

ادامه مطلب

ز حال طره آشفته‌اش مگو سخنی

ز حال طره آشفته‌اش مگو سخنی کزین مقوله به آشفته حال، نتوان گفت

ادامه مطلب

ببند ای دل غافل به خود ره گله را

ببند ای دل غافل به خود ره گله را زیان بس است ز مردم ببر معامله را فراخنای جهان بر وجود من تنگ است تو…

ادامه مطلب

عارف و کلنل نصرالله خان

عارف و کلنل نصرالله خان بعهد چشم تو یکدل امیدوار نشد برو که عهد تو برگردد اینکه کار شد بروزگار تو یکروز خوش بکس نگرفت…

ادامه مطلب

جواب عارف به دوستش آقای مر هزار

جواب عارف به دوستش آقای مر هزار بهتر ز کوی یار، دل اندر نظر نداشت یا چون من فلک زده جای دگر نداشت چندین هزار…

ادامه مطلب

عارف راجع به شیراز و نامه شریفه دختران ایران چاپ شیراز و زنددخت بانو سردبیر آن نامه سروده

عارف راجع به شیراز و نامه شریفه دختران ایران چاپ شیراز و زنددخت بانو سردبیر آن نامه سروده خوشا شیراز و عهد باستانش درخشان دوره…

ادامه مطلب

در آسمان به هدف تیر یک دعا نرسد

در آسمان به هدف تیر یک دعا نرسد شهید عشق تو کارش بدست و پا نرسد بداد آنکه تو راندی ز خود خدا نرسد رسید…

ادامه مطلب

فدائی مشروطیت ایران

فدائی مشروطیت ایران ای محترم مدافع حریت عباد ای قائد شجاع، هواخواه عدل و داد کردی پی سعادت ما، جان خود فدا پاینده باد نام…

ادامه مطلب

خانه کعبه را زیارت کرد

خانه کعبه را زیارت کرد حاجی بی عقیده تاجر دزد که از این هردو اجر خواهد و مزد در همه عمر راه کج رفته از…

ادامه مطلب

مفردات

مفردات در شفق، من، به ذات حق قسم است آنچه دیدم، صفات حق دیدم

ادامه مطلب

نامه عارف به دوستش محمدرضا هزار

نامه عارف به دوستش محمدرضا هزار هزار مرتبه جانی که جانم از دستش بلب رسیده فدای «هزار» نتوان کرد هزار درد نهان دارمی که یک…

ادامه مطلب

نویسنده را بایدی چار چیز

نویسنده را بایدی چار چیز دل و دست و افکار و وجدان تمیز وگر اینکه ناپاک شد این چهار ز ناپاکی صاحبش شک مدار چه…

ادامه مطلب

کی دیگر از نامه‌های عارف به علی بیرنگ

کی دیگر از نامه‌های عارف به علی بیرنگ دل ز می دست برنمی‌دارد دست تا هست برنمی‌دارد صبح شد باز از گریبانم زندگی دست برنمی‌دارد…

ادامه مطلب

هیچ کاری نشد اسباب سرافرازی من

هیچ کاری نشد اسباب سرافرازی من آبرومندتر است از همه، سگ‌بازی من

ادامه مطلب

یار و دیار

یار و دیار یار اگر بیگانه با اغیار می‌شد بد نمی‌شد وز صمیم قلب با ما یار می‌شد بد نمی‌شد (جایگزین مسند درباریان سفله‌پرور) جنس…

ادامه مطلب

آواره

آواره آواره به کوه و دشت و صحرا شده ام مجنونم و، دیوانه لیلا شده ام آن کأو، پی آبرو بود، عاشق نیست من عاشق…

ادامه مطلب

رونوشت از خط زیبای عارف

رونوشت از خط زیبای عارف ز ری سوی همدان رخت بست و بار گشاد یگانه راد تقی زاده بزرگ نهاد زبان شدم ز زبان تمام…

ادامه مطلب

افکار نغز

افکار نغز به روشنایی افکار نغز، پی نبرد: قلم که راه نپیمود، جز به تاریکی درین خیال ز دست خیال باریکم: به صورت قلم افتاده‌ام…

ادامه مطلب

سرخ آنکس که رخ از باده گلگون نکند

سرخ آنکس که رخ از باده گلگون نکند فصل گل روی همان به که بهامون نکند پای در دره کیخسرو و دارا ننهد سیر این…

ادامه مطلب

با این محیط فاسد و این مردم دنی

با این محیط فاسد و این مردم دنی احمق کسی که تن دهد اندر «فروتنی »

ادامه مطلب

ز بیداد توام، این مانده در یاد

ز بیداد توام، این مانده در یاد که گویم دم به دم، ای داد و بیداد

ادامه مطلب

باز نموده است ز خلوت دری

باز نموده است ز خلوت دری دل،به رخ عادل خلعتبری

ادامه مطلب

رونوشت از خط زیبای عارف که در آن تاریخ نوشته

رونوشت از خط زیبای عارف که در آن تاریخ نوشته پیر خرد پند حکیمانه ای داد اگر عاقل فرزانه ای پای بسر هوش شو و…

ادامه مطلب

تو که شادی و خوش، چه میدانی

تو که شادی و خوش، چه میدانی بمن از دست زندگی چه گذشت؟!

ادامه مطلب